بخش ۴۹ - صفت عصّار
عصّار که از فشار اویم
خون آب دود ز دل به رویم
دایم دارد ز هجر آن یار
بر دل باری چو سنگ عصّار
شد مغز روان ز بار جانم
چون آب ز جوی استخوانم
بینا، نه همین بروست حیران
دارند به دل هواش، کوران
با دیده ی بسته گرد آن یار
گردنده به رنگ، گاو عصّار
باشد چو چراغ شام دیجور
با جامه ی چرب و روی پر نور
از روغن او به حجره ی تن
ما راست چراغ دیده روشن
ما را نفعی نداد ازو رو
چربست اگر چه پهلوی او
پختن، سودای وصل جانان
بی روغن شیر بخت نتوان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عصّار که از فشار اویم
خون آب دود ز دل به رویم
هوش مصنوعی: عصارهای که از فشار من به دست میآید، مانند خون و آب و دودی است که از دل میجوشد و به بیرون میآید.
دایم دارد ز هجر آن یار
بر دل باری چو سنگ عصّار
هوش مصنوعی: دل همیشه از دوری آن یار سنگینی میکند، به گونهای که این حس مثل وزنی بر دوش اوست.
شد مغز روان ز بار جانم
چون آب ز جوی استخوانم
هوش مصنوعی: عقل و فکر من به خاطر درد و رنج هایی که متحمل میشوم، به سرخی و تلاطم افتاده است، انگار که آب از جوی استخوانم جاری شده است.
بینا، نه همین بروست حیران
دارند به دل هواش، کوران
هوش مصنوعی: کسانی که بینا هستند و درک درستی از واقعیات دارند، نه مانند افراد حیران و متحیر که فقط خواستههای خود را در دل دارند و نسبت به حقیقت کور هستند.
با دیده ی بسته گرد آن یار
گردنده به رنگ، گاو عصّار
هوش مصنوعی: با چشمهای بسته دور آن یار چرخ میزنم، مانند گاوی که در دایره میچرخد.
باشد چو چراغ شام دیجور
با جامه ی چرب و روی پر نور
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که باید مانند یک چراغ در دل شب تاریک بدرخشی، با لباسی زیبا و چهرهای درخشان.
از روغن او به حجره ی تن
ما راست چراغ دیده روشن
هوش مصنوعی: از روغن او چراغی روشن در وجود ما میسازد، که به دل و چشمان ما نور میبخشد.
ما را نفعی نداد ازو رو
چربست اگر چه پهلوی او
هوش مصنوعی: ما از او هیچ سودی نبردیم، هرچند کنار او هستیم.
پختن، سودای وصل جانان
بی روغن شیر بخت نتوان
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرزوی وصال محبوب، بدون انکه پشتوانه و خوشی در دست باشد، کار دشواری است.

وحیدالزمان قزوینی