گنجور

شمارهٔ ۵۴

یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری
خرم آن روز که از این قفس تن برهم
به هوای سر کویت بزنم بال و پری
در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم
یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری
آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت
حالیا بر سر راهت منم و چشم تری
سال‌ها حلقه زدم بر در میخانه عشق
تا به روی دلم از غیب گشودند دری
هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند
جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری
خبر اهل خرابات مپرسید از من
زان که امروز من از خویش ندارم خبری
از همه چیز گذشتم که ببینم رخ دوست
وحدت آن روز که کردم سر گویش گذری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری
هوش مصنوعی: شاید شب صدای دل‌انگیزی داشته باشد یا صبح با ناله‌ای دل‌نواز آغاز شود، اما از این دو حالت، یکی در دل محبوب تأثیر خاصی می‌گذارد.
خرم آن روز که از این قفس تن برهم
به هوای سر کویت بزنم بال و پری
هوش مصنوعی: روزی خوش خواهد بود که از این قفس تن آزاد شوم و به خاطر عشق تو پر و بال بزنم.
در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم
یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری
هوش مصنوعی: در فضای وجود تو، بدون پا و سر معروف شدم و در گوشهٔ خیابان تو، شگفت‌زده شدم که چطور چنین حالتی دارم.
آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت
حالیا بر سر راهت منم و چشم تری
هوش مصنوعی: من آنچه را که در دل داشتم و در فکر خود داشتم، دیگر از دست رفته‌ام. اکنون در مسیر تو قرار دارم و با اشک‌هایی که در چشمانم جمع شده، در انتظار تو هستم.
سال‌ها حلقه زدم بر در میخانه عشق
تا به روی دلم از غیب گشودند دری
هوش مصنوعی: سال‌ها به دور از میکده عشق گشتم و در انتظار بودم تا بالاخره در دل من از عالم غیب به رویی باز کنند.
هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند
جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود محبت و عشق نکارَد، در نهایت چیزی جز افسوس و پشیمانی نصیبش نخواهد شد.
خبر اهل خرابات مپرسید از من
زان که امروز من از خویش ندارم خبری
هوش مصنوعی: از من درباره حال و احوال مردم دیوانه و سرگردان نپرس، زیرا امروز خودم هم نمی‌دانم در چه وضعیتی هستم.
از همه چیز گذشتم که ببینم رخ دوست
وحدت آن روز که کردم سر گویش گذری
هوش مصنوعی: تمامی چیزها را فراموش کردم تا چهره‌ی محبوبم را ببینم. آن روز که به او نزدیک شدم، سرنوشت خود را در راه او قرار دادم.