شمارهٔ ۶۹ - در سوگ و تاریخ مرگ میر فضل الله
از جهان رفت «میرفضل الله»
پاک چون از سواد دیده نگاه
از گل جنتش چو بود سرشت
باز خود را کشید سوی بهشت
تشنهاش بود چون لب کوثر
لب نکرد از شراب، هستی تر
بست بهر خرید جنس بقا
بار جان سوی بندر عقبی
نخلی افگنده شد به خاک هلاک
که چو او کم فتاده بود به خاک
دست دوران ز باغ حسن سیر
بسته گلدستهای چنین کمتر!
در نکویی، ز جمله افزون شد
آدمی این قدر ملک چون شد؟!
نیک ذات، ظاهر از خویش
همچو نور سیادت، از رویش
فرقتش، سوخت یار و همدم را
رفتنش، داغ کرد عالم را
دوریش طاقت از میان برداشت
رحلتش صبر در کسی نگذاشت
بهر تاریخ، عقل را جستم
بود او نیز بیخود از این غم
باز آمد ز بیخودی چو به خود
گفت:«وی، همنشین جدش شد»
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از جهان رفت «میرفضل الله»
پاک چون از سواد دیده نگاه
هوش مصنوعی: میرفضل الله مانند کسی است که از این دنیا رفته و به پاکی از دورنگی و زشتی نگاه کرده است.
از گل جنتش چو بود سرشت
باز خود را کشید سوی بهشت
هوش مصنوعی: وقتی ویژگیهای خوب و زیبای او از بهشت سرچشمه گرفته باشد، طبیعتاً او خود را به سمت بهشت میکشد.
تشنهاش بود چون لب کوثر
لب نکرد از شراب، هستی تر
هوش مصنوعی: او به شدت تشنه بود اما به جای نوشیدن شراب، از سرچشمه کوثر که زندگیبخش و روحانگیز است لب نزد و باعث شد وجودش بیشتر از قبل تحت تاثیر قرار بگیرد.
بست بهر خرید جنس بقا
بار جان سوی بندر عقبی
هوش مصنوعی: برای تهیه و خرید چیزهایی که دوام و ماندگاری دارند، باید کوشش کنیم و جان خود را به سمت مقصدی بهتر و امنتر هدایت کنیم.
نخلی افگنده شد به خاک هلاک
که چو او کم فتاده بود به خاک
هوش مصنوعی: یک درخت خرما به زمین سقوط کرد، در حالی که او مانند دیگر درختان کمتر به زمین افتاده بود.
دست دوران ز باغ حسن سیر
بسته گلدستهای چنین کمتر!
هوش مصنوعی: دست زمان از باغ زیبایی، گلهایی کمنظیر و خوشبو را کمتر چیده است.
در نکویی، ز جمله افزون شد
آدمی این قدر ملک چون شد؟!
هوش مصنوعی: در خوب بودن، انسان به حدی برجسته شد که مثل یک ملک و پادشاه شده است.
نیک ذات، ظاهر از خویش
همچو نور سیادت، از رویش
هوش مصنوعی: انسان نیکوکار، همچون نوری که از چهرهای با شرافت تابیده، زیبایی و بزرگی خود را به نمایش میگذارد.
فرقتش، سوخت یار و همدم را
رفتنش، داغ کرد عالم را
هوش مصنوعی: فراق و جدایی او، دوست و همراهش را به شدت رنجور و آزرده خاطر کرد و رفتن او، همه جهان را متأثر و اندوهگین ساخت.
دوریش طاقت از میان برداشت
رحلتش صبر در کسی نگذاشت
هوش مصنوعی: دوری او طاقتفرسا بود و بعد از رفتنش، دیگر هیچ کس نمیتوانست صبر داشته باشد.
بهر تاریخ، عقل را جستم
بود او نیز بیخود از این غم
هوش مصنوعی: برای تاریخ، به دنبال عقل بودم، اما او نیز از این اندوه بیخبر و غافل بود.
باز آمد ز بیخودی چو به خود
گفت:«وی، همنشین جدش شد»
هوش مصنوعی: او از حالت بیخودی برگشت و وقتی به خود آمد، گفت: «بله، او همراه جدش شد.»