شمارهٔ ۶ - تاریخ افزایش منصب صدر اعظم شاه عباس ثانی
ز خدمت شناسی شنهنشاه عادل
که برکوه باشد از او پشت مذهب
ز بس کوفت عدلش سر ظالمان را
بدزدد بخود دم، چو زنبور عقرب
بعهدش برآید اگر ناله از نی
شود لرز از بیم او شیر را تب
ز بیمش چو هم کسوت شبروان شد
ز شبنم کند گریه بر روز خود شب
برای دعا گویی دولت او
چو گل هر دهان را ضرور است صد لب
بیفزود بر منصب صدراعظم
ز مهرش کنون به در شد ماه منصب
سحاب عطا، قلزم فضل و دانش
که او راست پیر خرد طفل مکتب
بکاغذ رسانید تا حرف قدرش
سیه گشت از بس گرانی، مرکب
ز بس همتش میکند پیشدستی
ندارد کسی فرصت عرض مطلب
میانجی نخواهد ز بس همت او
نخواهد کشد مدعا، منت لب
چو گیتی ز صیت عطایش الهی
بود جام دل از نشاطش لبالب
چو منصب فزودش بتاریخ گفتم:
«ببالید بر خود از او جاه و منصب »
شمارهٔ ۵ - تاریخ ساختمان تالاب رضی آباد: شد در «رضی آباد» بنا این تالابشمارهٔ ۷ - تاریخ زیبا بنائی: در این نیکو بنای دلگشا، از لطف حق هرگز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خدمت شناسی شنهنشاه عادل
که برکوه باشد از او پشت مذهب
هوش مصنوعی: از خدمتگزاری او، پادشاهی عادل برمیخیزد که بر کوهها استواری و پشتوانهای از مذهب دارد.
ز بس کوفت عدلش سر ظالمان را
بدزدد بخود دم، چو زنبور عقرب
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه عدالت او چنان قوی و موثر است، ظلم و ستم ظالمین را به خود جذب میکند، مانند زنبور که به عقرب میچسبد.
بعهدش برآید اگر ناله از نی
شود لرز از بیم او شیر را تب
هوش مصنوعی: اگر عهد و پیمان او محکم باشد، ناله نی نیز میتواند باعث لرزیدن شیر از ترس او شود.
ز بیمش چو هم کسوت شبروان شد
ز شبنم کند گریه بر روز خود شب
هوش مصنوعی: به خاطر ترس او، مانند کسانی که در شب پوشش دارند، از تاریکی شب ناراحت و گریان است. او به خاطر شبنم (که نماد تازگی یا غم است) بر روز خود گریه میکند.
برای دعا گویی دولت او
چو گل هر دهان را ضرور است صد لب
هوش مصنوعی: برای دعا کردن به او، مانند گل، لازم است که هر دهان صدای خود را به میان بیاورد.
بیفزود بر منصب صدراعظم
ز مهرش کنون به در شد ماه منصب
هوش مصنوعی: عشق و محبت او سبب شد که مقام صدراعظمی به او افزوده شود و حالا که او از ما دور شده، مانند ماهی که در آسمان است، آن مقام نیز از دست رفته است.
سحاب عطا، قلزم فضل و دانش
که او راست پیر خرد طفل مکتب
هوش مصنوعی: ابر رحمت و دریای فضیلت و دانش، اوست که به عقل پیر و خردمندان جوانی مانند کودک در مدرسه میبخشد.
بکاغذ رسانید تا حرف قدرش
سیه گشت از بس گرانی، مرکب
هوش مصنوعی: نویسنده بیان میکند که وقتی مسئلهای مهم و با ارزش روی کاغذ نوشته میشود، به دلیل گران بودن مرکب و هزینههای بالای زندگی، آن ارزش و اهمیت تحت تأثیر قرار میگیرد و رنگ و رویی سیاه به خود میگیرد.
ز بس همتش میکند پیشدستی
ندارد کسی فرصت عرض مطلب
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و تلاش بسیارش، هیچکس نمیتواند به او برسد و فرصتی برای بیان حرفش پیدا نمیکند.
میانجی نخواهد ز بس همت او
نخواهد کشد مدعا، منت لب
هوش مصنوعی: میانجی نمیخواهد، چون تلاش او برای رسیدن به خواستهاش کافی نیست و او از حرف زدن در این مورد هم خودداری میکند.
چو گیتی ز صیت عطایش الهی
بود جام دل از نشاطش لبالب
هوش مصنوعی: وقتی جهان به خاطر بخششهای الهی شناخته میشود، دل انسان از شادی و نشاط پر میشود.
چو منصب فزودش بتاریخ گفتم:
«ببالید بر خود از او جاه و منصب »
هوش مصنوعی: وقتی که مقام و جایگاهش در تاریخ بیشتر شد، به او گفتم: «به خودت افتخار کن و از این جاه و مقام خوشحال باش.»