شمارهٔ ۵۲ - در تهنیت و تاریخ بنائی سرود
خوش این دلگشا منزل پرصفا
که عیش کهن گشت در وی جوان
از آن طاق آن را خمیده است قد
که روبد غبار از دل ساکنان
گر این نیست، هر طاق او صیقلی است
برد زنگ تا از دل دوستان
بود گرچه بس مختصر، لیک هست
سراپا نمک همچو لعل بتان
ز مهتابی او چگویم؟ کزو
گذشتن بمهتاب باشد گران!
ز بس فیض مهتاب او، دور نیست
برد رشک بر فرش او گر کتان
شکفته است چون طبع مهمان درو
گشاده است چون جبهه میزبان
چناری که در ساحتش رسته است
نگنجد شکوهش بباغ بیان
چو نور یقین است ثابت قدم
چو نخل دعا سوده بر آسمان
ز شاخش که بر آسمان سوده است
مشجر شده اطلس چرخ از آن
بسر سایه اش عمر اگر بگذرد
کشد از برای تماشا عنان
به هم دست دادند اندیشه ها
نگنجیدشان در بغل ساق آن
چنین گر ترقی کند شاخ او
ز گردون جهد همچو تیر از کمان
چو از زیر برگش کند جلوه مهر
تو گویی کزو کرده برگی خزان
نظر کهکشان را بر او دید، گفت:
تنیده مگر عنکبوتی برآن!
ز بس رفعت، از کمترین شاخ او
نماید چو بار چنار آسمان
قفا میخورد از بهار دگر
ببالای او میرسد تا خزان
خزان خورده سیلی ز سر پنجه اش
نموده است تغییر، رنگش از آن
براو هر که افلاک را دید، گفت
که: بسته است مرغی براو آشیان
پی این بنا تهنیت گو شدند
نثار دعاها بکف دوستان
بتاریخ آن، کمترین بنده نیز
بگفتم:«نشینی در آن شادمان »!
شمارهٔ ۵۱ - در تاریخ مرگ فرزندش عبدالحسین سرود: رفت نور دیده ام «عبدالحسین »شمارهٔ ۵۳ - در تهنیت و تاریخ جلوس شاه صفی: بحمدالله که باز از لطف ایزد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش این دلگشا منزل پرصفا
که عیش کهن گشت در وی جوان
هوش مصنوعی: خوشا به حال این مکان دلانگیز و آرام، که حال و هوای شادی و خوشی، جوانی را به یاد میآورد.
از آن طاق آن را خمیده است قد
که روبد غبار از دل ساکنان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از آن قوس، قد خمیدهای دارد که بر اثر غبار از دل ساکنانش شکل گرفته است.
گر این نیست، هر طاق او صیقلی است
برد زنگ تا از دل دوستان
هوش مصنوعی: اگر چنین نباشد، هر گوشهی این طاق صیقلی و تمیز است تا زنگاری که در دل دوستان وجود دارد، برطرف شود.
بود گرچه بس مختصر، لیک هست
سراپا نمک همچو لعل بتان
هوش مصنوعی: اگرچه این چیز کوتاه است، اما تمام آن پر از زیبایی و جذابیت است، مانند سنگهای قیمتی.
ز مهتابی او چگویم؟ کزو
گذشتن بمهتاب باشد گران!
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم درباره زیبایی او بگویم؟ زیرا گذشتن از او همچنان دشوار و سنگین است مانند عبور از نور ماه.
ز بس فیض مهتاب او، دور نیست
برد رشک بر فرش او گر کتان
هوش مصنوعی: به خاطر نور و زیبایی ماه که به او بخشیده شده، غیر از آن نیست که بر پارچه نرم و لطیف او حسد برانگیزد.
شکفته است چون طبع مهمان درو
گشاده است چون جبهه میزبان
هوش مصنوعی: گلها در فضای مهمانی شکفتهاند و همچون جبههی میزبان که به روی مهمانان باز است، فضا نیز برای حضور و خوشآمدگویی گشوده شده است.
چناری که در ساحتش رسته است
نگنجد شکوهش بباغ بیان
هوش مصنوعی: درخت چناری که در کنارش رشد کرده، نمیتواند عظمت خود را در باغ کلام به تصویر بکشد.
چو نور یقین است ثابت قدم
چو نخل دعا سوده بر آسمان
هوش مصنوعی: مثل نوری که اطمینان را به همراه دارد، کسی ثابت و مقاوم است که مانند درخت نخل، دعاهایش به آسمان بلند میشود.
ز شاخش که بر آسمان سوده است
مشجر شده اطلس چرخ از آن
هوش مصنوعی: از درختی که به آسمان بلند شده، پارچهای از آسمان به وجود آمده است.
بسر سایه اش عمر اگر بگذرد
کشد از برای تماشا عنان
هوش مصنوعی: اگر عمر من در سایه او سپری شود، او از خویش میخواهد که مرا برای تماشا به جلو بیاورد.
به هم دست دادند اندیشه ها
نگنجیدشان در بغل ساق آن
هوش مصنوعی: اندیشهها به یکدیگر پیوستند و نتوانستند در آغوش ساق آن جا بگیرند.
چنین گر ترقی کند شاخ او
ز گردون جهد همچو تیر از کمان
هوش مصنوعی: اگر شاخهاش از آسمان خود را بالا ببرد، تلاشش مانند تیری است که از کمان رها شده است.
چو از زیر برگش کند جلوه مهر
تو گویی کزو کرده برگی خزان
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید عشق تو از زیر برگها نمایان میشود، گویی که برگهای پاییزی به خاطر آن نور و روشنی را ترک کردهاند.
نظر کهکشان را بر او دید، گفت:
تنیده مگر عنکبوتی برآن!
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه کهکشان به او افتاد، گفت: آیا مثل این است که عنکبوتی بر آن تاروپود زده است؟
ز بس رفعت، از کمترین شاخ او
نماید چو بار چنار آسمان
هوش مصنوعی: به خاطر بلندی و ارتفاع زیادش، حتی کوچکترین شاخهاش به اندازه بار درخت چنار در آسمان به نظر میرسد.
قفا میخورد از بهار دگر
ببالای او میرسد تا خزان
هوش مصنوعی: از آنجا که بهار به پایان رسیده و به فصل خزانی که در پی آن است میرسد، درختان و زندگی که در بهار شکوفا شده بودند، حالا دچار تغییر و فرسایش میشوند.
خزان خورده سیلی ز سر پنجه اش
نموده است تغییر، رنگش از آن
هوش مصنوعی: بر اثر ضربهای که بر برگها آمده، رنگ آنها تغییر کرده و نشانههایی از خشکسالی و پاییز را نشان میدهد.
براو هر که افلاک را دید، گفت
که: بسته است مرغی براو آشیان
هوش مصنوعی: هر کسی که به آسمانها نگاهی انداخت، فهمید که پرندهای در آشیانهاش محبوس است.
پی این بنا تهنیت گو شدند
نثار دعاها بکف دوستان
هوش مصنوعی: به دنبال این بنا، کسانی که تبریک گفتند، دعاهای خود را به دوستان هدیه کردند.
بتاریخ آن، کمترین بنده نیز
بگفتم:«نشینی در آن شادمان »!
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، حتی کمترین فرد نیز میگوید: «خوشا به حالت که در آن شادی نشستهای!»