گنجور

شمارهٔ ۶۰۸

با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی
آخر بخاکم افتاد، از فیض ناتوانی
از بار دوری آن مهر سپهر خوبی
چون ماه نو خمیدم، در اول جوانی
ماند قلم ز تحریر، از کثرت سیاهی
طغیان حرف نگذاشت ما را بهمزبانی
دمسردی نصیحت هرچند آورد زور
سیلاب اشک گرمم، کی افتد از روانی؟!
واعظ ز بی نشانی، ایمن ز دشمنان شد
گنج از نهفتگی نیست محتاج پاسبانی!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی
آخر بخاکم افتاد، از فیض ناتوانی
هوش مصنوعی: او به من نگاهی کرد و با وجود اینکه مانند یک پهلوان برتری دارد، در نهایت به خاطر ناتوانی‌ام بر زمین افتاد.
از بار دوری آن مهر سپهر خوبی
چون ماه نو خمیدم، در اول جوانی
هوش مصنوعی: از غم دوری آن خورشید خوبان مانند ماه نو، در شروع جوانی احساس خمیدگی و ناراحتی کردم.
ماند قلم ز تحریر، از کثرت سیاهی
طغیان حرف نگذاشت ما را بهمزبانی
هوش مصنوعی: قلم به خاطر زیاد بودن سیاهی‌ها از نوشتن باز ماند و نتوانست ما را به گفت‌وگو وادار کند.
دمسردی نصیحت هرچند آورد زور
سیلاب اشک گرمم، کی افتد از روانی؟!
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که هرچند نصیحت و مشاوره‌ای ممکن است با قدرت و شدت بیان شود، اما گریه و احساسات عمیق من همچنان بر آن غلبه می‌کند و نمی‌تواند از روان من خارج شود. به عبارتی، احساسات واقعی هیچ‌گاه از بین نمی‌روند، حتی اگر دیگران بخواهند من را به چیزی متوجه کنند یا نصیحت کنند.
واعظ ز بی نشانی، ایمن ز دشمنان شد
گنج از نهفتگی نیست محتاج پاسبانی!
هوش مصنوعی: واعظ به خاطر نبود نشانه‌ها، از دشمنان در امان است، زیرا گنج واقعی که پنهان است، نیازی به نگهبانی ندارد!