گنجور

شمارهٔ ۴۴۰

راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند شمع
طی کن اول خویش را سر تا به پا مانند شمع
رو به سوی آسمان نیستی قد میکشد
نخل بی برگ و بهار عمر ما مانند شمع
از درون تا چند باشی رشته تاب آرزو
وز برون تردامن از اشک ریا مانند شمع؟!
سایه بال همای تیره روزی، صبح ماست
شام می آید برون خورشید ما مانند شمع
تا توان با خصم آتش خوی سر بر سر منه
تا سر خود را نبینی پیش پا مانند شمع
هر که سرگرم محبت گشت، با خود دشمن است
خون خود را میخورند اهل فنا مانند شمع
باز امشب چهره یی افروختی، کز دیدنش
پنجه با آتش زند مژگان ما مانند شمع
آتشین رو دلبری دارم، که هنگام خرام
آب سازد جاده را در زیر پا مانند شمع
میکند از بس نمو واعظ ز سیل عمر ما
در سر ما میکند گل خار پا مانند شمع

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند شمع
طی کن اول خویش را سر تا به پا مانند شمع
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به جهانی که فنا و زوال در آن حاکم است بروی، باید همچون شمعی، تمام وجودت را وقف کنی و خودت را از سر تا پا فدای این مسیر کنی.
رو به سوی آسمان نیستی قد میکشد
نخل بی برگ و بهار عمر ما مانند شمع
هوش مصنوعی: نخل بی برگ در غیاب باران به آسمان قد می‌کشد و عمر ما هم مانند شمع در حال سوختن و از دست رفتن است.
از درون تا چند باشی رشته تاب آرزو
وز برون تردامن از اشک ریا مانند شمع؟!
هوش مصنوعی: چرا تا این حد درگیر آرزوهای خود هستی و خود را به دردسر می‌اندازی؟ از بیرون به نظر می‌رسد که فقط ظاهری زیبا داری، در حالی که در درون پر از عواطف و احساسات ناگفته‌ای هستی.
سایه بال همای تیره روزی، صبح ماست
شام می آید برون خورشید ما مانند شمع
هوش مصنوعی: سایه بال همای غم، صبحی برای ماست که در می‌آید و مانند شمع ما را به نور می‌رساند، اما شب به زودی می‌رسد و خورشید ما درخشش خود را از دست می‌دهد.
تا توان با خصم آتش خوی سر بر سر منه
تا سر خود را نبینی پیش پا مانند شمع
هوش مصنوعی: تا زمانی که می‌توانی با دشمن خود بجنگی، سر خود را در خطر قرار نده و مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، خودت را نکوست نکن.
هر که سرگرم محبت گشت، با خود دشمن است
خون خود را میخورند اهل فنا مانند شمع
هوش مصنوعی: هر فردی که به عشق و محبت مشغول شود، در واقع با خود درگیر و دشمن است. افرادی که در راه فنا و زوال حرکت می‌کنند، مانند شمع هستند که مایه وجود خود را به خاطر نور دادن می‌سوزانند.
باز امشب چهره یی افروختی، کز دیدنش
پنجه با آتش زند مژگان ما مانند شمع
هوش مصنوعی: امشب دوباره چهره‌ای درخشان به نمایش گذاشتی که وقتی به آن نگاه می‌کنیم، مژگان ما مانند شمع با آتش درگیر می‌شوند.
آتشین رو دلبری دارم، که هنگام خرام
آب سازد جاده را در زیر پا مانند شمع
هوش مصنوعی: من دلبری دارم با چهره‌ای پرحرارت که وقتی راه می‌رود، مانند شمع، زیر پاهایش مسیر را آب می‌کند.
میکند از بس نمو واعظ ز سیل عمر ما
در سر ما میکند گل خار پا مانند شمع
هوش مصنوعی: واعظ به‌قدری از عمر ما صحبت می‌کند که دلمان پر از نگرانی می‌شود، مانند شمعی که به‌تدریج می‌سوزد و از مشغولیت‌های دنیا دچار خستگی و نازکی می‌گردد، گویی گل و خار به‌هم آمیخته شده‌اند.