گنجور

شمارهٔ ۳۴

بزرگان می‌کنند از کیسهٔ غیر این تجمل را
که آب از خویشتن هرگز نباشد چشمهٔ پل را
چه لازم در جواب دشمنان تصدیع خود دادن؟
به اسکات زبان خصم، فرمان ده تغافل را
به وقت خشم هم، جز نیکی از نیکان نمی‌آید
که غیر از نکهت گل نیست دودی آتش گل را
کسی بر بردباران هیچگه غالب نمی‌گردد
نیارد بر زمین هرگز کسی پشتِ تحمل را
چو سیم و زر شود بسیار، هم از خود فنا گردد
نباشد آتشی جز جمع گشتن، خرمن گل را
به آش و نان توان ایمن ز شر فتنه‌جویان شد
فرو جز با نمک نتوان نشاندن آتش مل را
نباشد در میان تا نسبت، الفت در نمیگیرد
که با گل آشنایی از پر و بال است بلبل را
مدار امید همراهی ز کس، منزل اگر خواهی
نباشد رهزنی چون کاروان راه توکل را
به جز جانان زبانِ ناله‌ام را کس نمی‌فهمد
نباشد نغمه‌سنجی همچو گل، افغان بلبل را
سخن واعظ همین بس باشد از فیض پریشانی
که با زلف بتان او آشنا کرده‌ست سنبل را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگان می‌کنند از کیسهٔ غیر این تجمل را
که آب از خویشتن هرگز نباشد چشمهٔ پل را
هوش مصنوعی: بزرگان و ثروتمندان به سختی از منابع دیگر برای خود تجملات و ولخرجی‌ها را تأمین می‌کنند، در حالی که باید بدانند این زرق و برق هرگز از ذات و شخصیت واقعی خودشان نشأت نمی‌گیرد.
چه لازم در جواب دشمنان تصدیع خود دادن؟
به اسکات زبان خصم، فرمان ده تغافل را
هوش مصنوعی: ضروری نیست که به دشمنان خود پاسخ بدهی و خودت را درگیر کنی. با سکوت و بی‌توجهی به زبان دشمن، می‌توانی دستور بی‌اعتنایی را اجرا کنی.
به وقت خشم هم، جز نیکی از نیکان نمی‌آید
که غیر از نکهت گل نیست دودی آتش گل را
هوش مصنوعی: در زمان خشم، تنها نیکوکاران از خود نیکی نشان می‌دهند، زیرا مانند دودی که از آتش گل برمی‌خیزد، هیچ چیزی جز زیبایی و خوبی نمی‌تواند از آن‌ها برآید.
کسی بر بردباران هیچگه غالب نمی‌گردد
نیارد بر زمین هرگز کسی پشتِ تحمل را
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند بر افراد شکیبا و بردبار تسلط یابد، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند استقامت و تحمل آن‌ها را به زمین بگذارد.
چو سیم و زر شود بسیار، هم از خود فنا گردد
نباشد آتشی جز جمع گشتن، خرمن گل را
هوش مصنوعی: وقتی طلا و نقره زیاد می‌شود، خود آن‌ها نیز از بین می‌روند و آتش دیگری غیر از جمع شدن گل‌ها وجود ندارد.
به آش و نان توان ایمن ز شر فتنه‌جویان شد
فرو جز با نمک نتوان نشاندن آتش مل را
هوش مصنوعی: با نان و آش می‌توان از شر فتنه‌گران در امان بود، اما برای آرام کردن دل‌ها و دزدیدن آتش جنگ، فقط با نمک می‌توان به نتیجه رسید.
نباشد در میان تا نسبت، الفت در نمیگیرد
که با گل آشنایی از پر و بال است بلبل را
هوش مصنوعی: در میان انسان‌ها اگر کسی نباشد، ارتباط و دوستی هم شکل نمی‌گیرد، زیرا همان‌طور که بلبل به گل علاقه دارد، شناخت و آشنایی نیاز دارد.
مدار امید همراهی ز کس، منزل اگر خواهی
نباشد رهزنی چون کاروان راه توکل را
هوش مصنوعی: اگر به دنبال همراهی و همیاری دیگران هستی، باید امید به آنان را کنار بگذاری. اگر می‌خواهی به مقصدی برسی، باید از خطرات و موانع راه دوری کنی و فقط به اعتماد به خدا حرکت کنی.
به جز جانان زبانِ ناله‌ام را کس نمی‌فهمد
نباشد نغمه‌سنجی همچو گل، افغان بلبل را
هوش مصنوعی: فقط محبوب من می‌تواند ناله‌هایم را درک کند و هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند آنها را بفهمد. همان‌طور که بلبل صدای خود را به گل می‌رساند، اگر کسی پیدا نمی‌شود که صدای من را بشنود، افسا ناله‌های من به دل کسی نمی‌نشیند.
سخن واعظ همین بس باشد از فیض پریشانی
که با زلف بتان او آشنا کرده‌ست سنبل را
هوش مصنوعی: سخن وعظ تنها به همین جمله خلاصه می‌شود که در اثر محبت و زیبایی غیرعادی، سنبل (گل) به زلف معشوقه‌ها آشنا شده است و این نشان‌دهنده تأثیر عشق و جذابیت بر همه چیز است.