شمارهٔ ۱۱۱
در چنگ خصم پاک گهر ایمن از بلاست
چون دانه شرار که در سنگ آسیاست
آن را که پادشاهی درویشی آرزوست
بر فرق او کلاه نمد سایه هماست
جز خویش را کسی بنظر در نیاورد
خود بین کسی که نیست درین عهد، چشم ماست
راز نهان ما چه عجب گر شود بلند؟
در کوهسار درد نفس می کشی، صداست
تا در دل آن نگار بتمکین نشسته است
عالم اگر زجای بجنبد، دلم بجاست
در خانه دل، ای غم جانان خوش آمدی
در دیده ای غبار رهش، از تو صد صفاست
بیگانگان زدرد تو همراز هم شدند
هرکس که دیده است ترا با من آشناست
بالد بخویش روز بروزم گداز تن
واعظ ببین دیار محبت خوش هواست!
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در چنگ خصم پاک گهر ایمن از بلاست
چون دانه شرار که در سنگ آسیاست
هوش مصنوعی: در دستان دشمن، کسی که نیکو و با ارزش است، از مصیبتها در امان است، مانند دانهای که در سنگ آسیاب قرار دارد و از آتش در امان است.
آن را که پادشاهی درویشی آرزوست
بر فرق او کلاه نمد سایه هماست
هوش مصنوعی: کسی که آرزوی پادشاهی و قدرت را در دل دارد، بر سرش کلاهی گذاشته شده که نشانهای از فرشتگان و اقبال خوش است.
جز خویش را کسی بنظر در نیاورد
خود بین کسی که نیست درین عهد، چشم ماست
هوش مصنوعی: به جز خود، کسی را در نظر نمیآورد؛ خودبینی از آن کس است که در این زمانند وجود ندارد و چشم ما به آن است.
راز نهان ما چه عجب گر شود بلند؟
در کوهسار درد نفس می کشی، صداست
هوش مصنوعی: راز پنهان ما چه جای شگفتی دارد اگر فاش شود؟ در میان کوهها، صدای نفس کشیدن درد را به وضوح میشنوی.
تا در دل آن نگار بتمکین نشسته است
عالم اگر زجای بجنبد، دلم بجاست
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آن معشوق پر از محبت است، اگر همه جهان هم به حرکت درآید، دل من در همانجا خواهد ماند.
در خانه دل، ای غم جانان خوش آمدی
در دیده ای غبار رهش، از تو صد صفاست
هوش مصنوعی: در دل خانهام، ای غم محبوب خوش آمدی. در چشمانم غبار راه تو نشسته است که از تو هزاران زیبایی و صفا به وجود آورده.
بیگانگان زدرد تو همراز هم شدند
هرکس که دیده است ترا با من آشناست
هوش مصنوعی: بیگانگان نیز از درد تو با من همدرد شدند و هر کسی که تو را دیده، من را میشناسد.
بالد بخویش روز بروزم گداز تن
واعظ ببین دیار محبت خوش هواست!
هوش مصنوعی: روزی که دیگر نیازی به گدایی ندارم و خود را از بندگی رها میکنم، همان زمان است که میتوانم زیباییهای عشق را در دیار خود ببینم.