شمارهٔ ۲۱ - توصیف شکوفه بهاری و ستایش آفتاب سپهر امامت حسن مجتبی «ع »
جهان را جوان ساخت دیگر شکوفه
جوانانه زد سال بر سر شکوفه
بسان زمرد، که در پنبه پیچی
نهان گشت صحن چمن در شکوفه
چو جوزق که از پنبه لبریز باشد
فضای فلک شد سراسر شکوفه
چنان دانه در پنبه پنهان نگردد
که گم گشته گوی زمین در شکوفه
زهر سوی چون میوه یک سر جهان را
کشیده است خوش تنگ در بر شکوفه
چو آن کاسه کز شیر لبریز گردد
چمن را گذاشته است از سر شکوفه
چو طوطی که در شکرستان شود گم
شده سبزی برگ، گم در شکوفه
ز عکس چمن شد هوا آسمانی
در و کهکشان شاخ و، اختر شکوفه
هلالی است ماه نشاط و طرب را
ز بس شاخ را کرده انور شکوفه
شده شاخ تر، همچو ابروی پیران
برو بسکه افگنده لنگر شکوفه
پی خواهش خلعت برگ باشد
بسر شاخ را تفت نوبر شکوفه
چنان گشته سیل رطوبت که خود را
کشیده است بر شاخ یکسر شکوفه
ثمر تا بساحل کشد بار خود را
شده کشتی بحر اخضر شکوفه
بنوعی که مو در سفیدی شود گم
رگ شاخ تر، غوطه زد در شکوفه
بباغ وجود از ره شاخ نو رس
شده میوه را پیر رهبر شکوفه
بنظاره گلشن صنع دارد
ثمر دیده بر روزن هر شکوفه
ز شادی کله بر هوا افگند ز آن
که از سیم باشد توانگر شکوفه
تعلق نباشد بزر، پختگان را
ز خامی ثمر بسته دل بر شکوفه
کشیده است بهر شکست صف غم
زهر شاخ یک صف ز لشکر شکوفه
عجب کز میان بر ندارند غم را
از آن سر خزان و، از این سر شکوفه
هوای زمین بوس دارد، از آن رو
سراپا دهان است و لب هر شکوفه
زمین بوس شاهی، که از یاد قدرش
عجب گر بگنجد ثمر در شکوفه
«حسن » آفتاب سپهر امامت
که دارد ز خاکش رخ انور شکوفه
امامی که هر سال در جستجویش
بهر گلشنی میکشد سر شکوفه
بشوق نثار رهش میرود ز آن
نیستد بهمراهی بر شکوفه
ز هر شاخ، از دوری آستانش
کشیده است بر خویش خنجر شکوفه
بنظاره موکب حشمت او
دود بر سر شاخ، چون بر شکوفه
ز بس دست و پا کرده گم، از شکوهش
نهد میوه را پای بسر سر شکوفه
نزد بی ادب بوسه بر خاک راهش
پرید از چه بر چرخ اخضر شکوفه؟!
به ناخن بخارد سر از شرم جودش
شجر را از آن است بر سر شکوفه
گشاد کفش، گر چمن یاد آرد
عجب گر ببندد ثمر در شکوفه
سپر افگند چرخ پیش نهیبش
چو از حمله باد صرصر شکوفه
مگر ماتم او گرفته است گلشن
که میریزد از خویش زیور شکوفه؟!
مگر سبزه از رنگ او گفته حرفی
که دستار اندازد از سر شکوفه؟!
زده لاله حرف، جگر پاره او
که بر سر دریده است معجر شکوفه
ز بی تابی ماتمش دور نبود
زشاخ افگند خویش را گر شکوفه
سری در ره اوست، هر غنچه گل
جبینهاست بر خاک او هر شکوفه
بیاد درش سبزه بسر خاک غلتد
بشوق هوایش زند پر شکوفه
سراپا زبان گشته گلشن بمدحش
دهانش از آن کرده پر زر شکوفه
بکن ختم واعظ که از شوق مدحش
نگنجد به گفتار دیگر شکوفه
زدست شجر، تا چشد میوه دوران
ز جیب چمن تا زند سر شکوفه
بود نخل عمر غلامان او را
دل زنده بر روی انور شکوفه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان را جوان ساخت دیگر شکوفه
جوانانه زد سال بر سر شکوفه
هوش مصنوعی: جهان را تازگی و شادابی دوبارهای بخشید و شکوفههای جوانه زده را در سال جاری به نمایش گذاشت.
بسان زمرد، که در پنبه پیچی
نهان گشت صحن چمن در شکوفه
هوش مصنوعی: مانند زمردی که در پنبه پنهان شده، چمنزار در میان شکوفهها مخفی شده است.
چو جوزق که از پنبه لبریز باشد
فضای فلک شد سراسر شکوفه
هوش مصنوعی: چون جوزق که پر از پنبه است، آسمان نیز به طور کامل گل و شکوفه شده است.
چنان دانه در پنبه پنهان نگردد
که گم گشته گوی زمین در شکوفه
هوش مصنوعی: دانهای که در پنبه پنهان شده، به اندازهای در آن محفوظ نیست که گوی زمین در شکوفه گم شود.
زهر سوی چون میوه یک سر جهان را
کشیده است خوش تنگ در بر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی جهان اشاره دارد که همچون میوهای از هر طرف پرورده شده و در آغوش شکوفهها قرار گرفته است. به عبارتی، آنچه در جهان وجود دارد، به شکل مثبتی رشد کرده و دلنشین است.
چو آن کاسه کز شیر لبریز گردد
چمن را گذاشته است از سر شکوفه
هوش مصنوعی: زمانی که کاسهای پر از شیر شود، چمن را با شکوفههای تازهای پوشانده است.
چو طوطی که در شکرستان شود گم
شده سبزی برگ، گم در شکوفه
هوش مصنوعی: مانند طوطی که در باغ شیرین و پر از قند گم میشود، مانند گیاهانی که در میان گلها ناپدید میشوند.
ز عکس چمن شد هوا آسمانی
در و کهکشان شاخ و، اختر شکوفه
هوش مصنوعی: هوا به خاطر تصویر چمن زیبا و شاداب شده است و در آسمان، کهکشان مانند درختی پر از ستارههای درخشان و شکوفههای زیبا به نظر میرسد.
هلالی است ماه نشاط و طرب را
ز بس شاخ را کرده انور شکوفه
هوش مصنوعی: ماه مانند هلالی است که شادی و خوشحالی را به ارمغان آورده است و به خاطر اینکه درختان با شکوفههایشان سرسبز شدهاند، زیبایی و سرزندگی بیشتری یافتهاند.
شده شاخ تر، همچو ابروی پیران
برو بسکه افگنده لنگر شکوفه
هوش مصنوعی: شاخ درختان به قدری پرشکوفه و زیبا شده که مانند ابروی زنان مسن به نظر میرسند، این زیبایی به خاطر شکوفههای فراوانی است که بر روی آنها نشسته است.
پی خواهش خلعت برگ باشد
بسر شاخ را تفت نوبر شکوفه
هوش مصنوعی: به دنبال آرزوی خود، برگها همانند میوههای تازه روی شاخهها جوانه میزنند و شکوفه میدهند.
چنان گشته سیل رطوبت که خود را
کشیده است بر شاخ یکسر شکوفه
هوش مصنوعی: رطوبت به قدری زیاد شده که به بالای درختها و روی شکوفهها رسیده است.
ثمر تا بساحل کشد بار خود را
شده کشتی بحر اخضر شکوفه
هوش مصنوعی: میوه تا به ساحل برسد و بار خود را برساند، مانند کشتیای است که در دریای سبز گل میدهد.
بنوعی که مو در سفیدی شود گم
رگ شاخ تر، غوطه زد در شکوفه
هوش مصنوعی: به گونهای که موها در سفیدی میروند، رگهای درخت نیز در شاخ و برگهایش پنهان میشود و در میان شکوفهها غوطهور است.
بباغ وجود از ره شاخ نو رس
شده میوه را پیر رهبر شکوفه
هوش مصنوعی: در باغ وجود، میوهای تازه و نو رسیده به وجود آمده که ادامهای از رشد و شکوفایی است. این میوه به نوعی نمایانگر تلاش و رهبری است که به شکوفهها میانجامد.
بنظاره گلشن صنع دارد
ثمر دیده بر روزن هر شکوفه
هوش مصنوعی: به تماشای باغ زیبایی نشستهام و میبینم که هر شکوفهای میوهای را در روزنهاش به نمایش گذاشته است.
ز شادی کله بر هوا افگند ز آن
که از سیم باشد توانگر شکوفه
هوش مصنوعی: از خوشحالی سرش را به آسمان میکوبد، چون به خاطر ثروت و زیباییاش شگفتانگیز است.
تعلق نباشد بزر، پختگان را
ز خامی ثمر بسته دل بر شکوفه
هوش مصنوعی: اشخاصی که اهل فکر و تجربه هستند، به چیزهایی وابسته نیستند و از خامی و ناپختگی دورند؛ آنها دلشان را به زیباییها و نتایج مثبت زندگی میسپارند.
کشیده است بهر شکست صف غم
زهر شاخ یک صف ز لشکر شکوفه
هوش مصنوعی: غم مانند زهر درختی است که به خاطر شکستها و ناکامیها، در صفی از گلها و شکوفهها در آمده است.
عجب کز میان بر ندارند غم را
از آن سر خزان و، از این سر شکوفه
هوش مصنوعی: عجب است که غم را از روزهای پاییزی بر نمیدارند و در عوض، از روزهای پر از شکوفه و بهار هم خبری نیست.
هوای زمین بوس دارد، از آن رو
سراپا دهان است و لب هر شکوفه
هوش مصنوعی: هوا در زمین به قدری زیبا و دلانگیز است که انگار به زمین بوسه میزند و به همین دلیل همهجا پر از زبانههای گلها و شکوفههاست که مانند لبهای باز شده نمایان میشوند.
زمین بوس شاهی، که از یاد قدرش
عجب گر بگنجد ثمر در شکوفه
هوش مصنوعی: زمین، محل احترام و سجدهای است که باید به ارزش و مقام آن توجه داشت. اگر میوهای در شکوفه وجود داشته باشد، نشاندهندهی این است که درک و شناخت از عظمت آن باید بیشتر شود.
«حسن » آفتاب سپهر امامت
که دارد ز خاکش رخ انور شکوفه
هوش مصنوعی: حسن، خورشید آسمان رهبری است که از خاکش، صورتی نورانی و زیبا شکوفا میشود.
امامی که هر سال در جستجویش
بهر گلشنی میکشد سر شکوفه
هوش مصنوعی: امامی که هر سال به دنبال رسیدن به بهشتی است، سرنوشتی را رقم میزند که به گل و شکوفه میرسد.
بشوق نثار رهش میرود ز آن
نیستد بهمراهی بر شکوفه
هوش مصنوعی: با اشتیاق به سوی راهش میرود، زیرا دوستی و همراهیاش بر شکوفهها تأثیرگذار است.
ز هر شاخ، از دوری آستانش
کشیده است بر خویش خنجر شکوفه
هوش مصنوعی: از هر درختی، به خاطر دوری از آستان او، گلها به حالت گلیان و خنجرگون درآمدهاند.
بنظاره موکب حشمت او
دود بر سر شاخ، چون بر شکوفه
هوش مصنوعی: با مشاهدهی مراسم و شکوه او، دود بر روی شاخ و برگها به شکل شکوفه نمایان میشود.
ز بس دست و پا کرده گم، از شکوهش
نهد میوه را پای بسر سر شکوفه
هوش مصنوعی: به خاطر تلاشهای زیاد و گم شدن در کارها، در نهایت او با شکوه و بزرگی، میوه را به جایی میگذارد که گلهایش سر برمیدارند.
نزد بی ادب بوسه بر خاک راهش
پرید از چه بر چرخ اخضر شکوفه؟!
هوش مصنوعی: در حضور شخص بیادب، هیچ احترامی نگذاشته میشود و حتی بوسه بر خاک هم بیارزش است. این وضعیت نشاندهندهی نابسامانی و بیاحترامی در جامعه است.
به ناخن بخارد سر از شرم جودش
شجر را از آن است بر سر شکوفه
هوش مصنوعی: به خاطر نیکی و بخشندگی او، درختان از سر شرم به خود میلرزند و شکوفه میدهند.
گشاد کفش، گر چمن یاد آرد
عجب گر ببندد ثمر در شکوفه
هوش مصنوعی: اگر کفش گشاد باشد، چه شگفتی دارد اگر چمن را به یاد آورد و اگر شکوفهها به ثمر برسند، این هم جای تعجب نیست.
سپر افگند چرخ پیش نهیبش
چو از حمله باد صرصر شکوفه
هوش مصنوعی: چرخ با شدت و بزرگی به جلو میراند و مانند سپری در برابر نیروی باد تند، شاخ و برگ درختان را میشکافد و میریزد.
مگر ماتم او گرفته است گلشن
که میریزد از خویش زیور شکوفه؟!
هوش مصنوعی: آیا به خاطر غم او گلزار، زیورهای شکوفهاش را به زمین میریزد؟
مگر سبزه از رنگ او گفته حرفی
که دستار اندازد از سر شکوفه؟!
هوش مصنوعی: آیا سبزه به خاطر رنگ او چیزی گفته که از سر شکوفه، الطافش را برگرداند؟
زده لاله حرف، جگر پاره او
که بر سر دریده است معجر شکوفه
هوش مصنوعی: خون دل لالهای که به خاطر عشقش رنج میبرد، بر روی سر پوششهای شکوفهها ریخته است.
ز بی تابی ماتمش دور نبود
زشاخ افگند خویش را گر شکوفه
هوش مصنوعی: از بی قراری برای داغ و غمش دور نیست اگر به خود بقبولاند که همچون شکوفه خود را در معرض افشا قرار دهد.
سری در ره اوست، هر غنچه گل
جبینهاست بر خاک او هر شکوفه
هوش مصنوعی: در مسیر او سرها پایین است و هر گل با پیشانیاش به او اشاره میکند. هر شکوفهای بر خاک او فرود آمده و به او احترام میگذارد.
بیاد درش سبزه بسر خاک غلتد
بشوق هوایش زند پر شکوفه
هوش مصنوعی: در یاد او، سبزهها بر خاک میغلتند و با شوق هوای او، پرهای خود را پر از شکوفه میکنند.
سراپا زبان گشته گلشن بمدحش
دهانش از آن کرده پر زر شکوفه
هوش مصنوعی: تمامی گلستان لب به مدح او گشوده و دهانش پر از شکوفههای زرین شده است.
بکن ختم واعظ که از شوق مدحش
نگنجد به گفتار دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: بهتر است که صحبتهای واعظ را به پایان برسانیم، زیرا به خاطر عشق و شوق به مدح و ستایش او، نمیتوانیم به گونهای دیگر سخن بگوییم.
زدست شجر، تا چشد میوه دوران
ز جیب چمن تا زند سر شکوفه
هوش مصنوعی: از درخت، میوهای که نشاندهنده زمان است به دست میآید و از باغ، شکوفههایی به بیرون میزنند.
بود نخل عمر غلامان او را
دل زنده بر روی انور شکوفه
هوش مصنوعی: زندگی مانند نخی است که عمر بندگان خدا را به هم گره میزند و دلهایشان در سایه این عمر، همچون شکوفههایی از سرزندگی و نشاط، به تماشا مینشیند.