گنجور

در پند و موعظه

چشم روشن، از دل خونابه بارت داده‌اند
سرمه، از تاریک شب‌های تارت داده‌اند
صورتی، لبریز عکس حسن یارت داده‌اند
از سر زانوی خود، آیینه‌دارت داده‌اند
بنگر این آیینه از بهر چه کارت داده‌اند؟!
هم‌عنان گردش گرداب دوران کرده‌ای
زیر دست سیلی موج پریشان کرده‌ای
از سبک‌مغری، خس و خاشاک توفان کرده‌ای
از گرانی، لنگر دریای امکان کرده‌ای
کشتی جسمی که از بهر گذارت داده‌اند!
تا به کی شمع مزار هر تمنا می‌کنی؟
چند بر دل، روزن غم‌های دنیا می‌کنی؟
چند طوق گردن آزادگی‌ها می‌کنی؟
چند چون نادیدگان، دام تماشا می‌کنی؟
حلقه چشمی که بهر اعتبارت داده‌اند!
هر طرف می‌خواندت حکم قضا، گردن گذار
هرکجا می‌داردت از رهروی، منزل شمار
نیست در فرمان تدبیرت، سمند روزگار
دیگری دارد عنانت را چو طفل نوسوار
گرچه در ظاهر، عنان اختیارت داده‌اند!
هرزه‌گرد و بی‌قرار و، وحشی و مجنون‌وَشی
تند و بی‌صبر و، سبک‌خیز و، سپند و آتشی
بیخود و، دیوانه و، مست و، خراب و، سرخوشی
طفل و، بازیگوش و، بی‌پروا و، خام و سرکشی
ز آن به دست گوشمال روزگارت داده‌اند!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم روشن، از دل خونابه بارت داده‌اند
سرمه، از تاریک شب‌های تارت داده‌اند
هوش مصنوعی: چشمانت روشن است، اما درد و رنجی که در دل داری، به رنگ سرمه برایت درآمده است، آن هم از نتیجه شب‌های تاریکی که تجربه کرده‌ای.
صورتی، لبریز عکس حسن یارت داده‌اند
از سر زانوی خود، آیینه‌دارت داده‌اند
هوش مصنوعی: صورتت را پر از تصویر زیبایی یارت کرده‌اند و از روی زانوی خود، آینه‌ای به تو داده‌اند که تو را بهتر نشان دهد.
بنگر این آیینه از بهر چه کارت داده‌اند؟!
هوش مصنوعی: به این آینه نگاه کن و ببین که چرا به تو داده شده است؟!
هم‌عنان گردش گرداب دوران کرده‌ای
زیر دست سیلی موج پریشان کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو در چنگال سرنوشت و زمان به سر می‌بری، گویی که تحت تأثیر موج‌های بی‌قرار زندگی قرار داری و در میانه‌ی این آشفتگی‌ها، تجربه‌ها و چالش‌ها را پشت سر می‌گذاری.
از سبک‌مغری، خس و خاشاک توفان کرده‌ای
از گرانی، لنگر دریای امکان کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو با سبک‌مغزی و بی‌توجهی، در میان توفان زندگی، فقط زحمت و مشکلاتی ایجاد کرده‌ای و از شدت دشواری‌ها، به مانند لنگری در دریای ناممکن‌ها مانده‌ای.
کشتی جسمی که از بهر گذارت داده‌اند!
هوش مصنوعی: بدن تو مانند کشتی‌ای است که برای عبور و گذر تو به این دنیا داده شده است!
تا به کی شمع مزار هر تمنا می‌کنی؟
چند بر دل، روزن غم‌های دنیا می‌کنی؟
هوش مصنوعی: چقدر باید مانند شمع در کنار آرزوها بسوزی؟ چقدر باید بر دل خود جای غم‌های دنیا باز کنی؟
چند طوق گردن آزادگی‌ها می‌کنی؟
چند چون نادیدگان، دام تماشا می‌کنی؟
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی خود را در زنجیرهای آزادگی گرفتار کنی؟ چند بار مانند کسانی که نمی‌بینند، فقط تماشا می‌کنی بدون اینکه عمل کنی؟
حلقه چشمی که بهر اعتبارت داده‌اند!
هوش مصنوعی: به تو نگاهایی داده‌اند که نشان‌دهنده ارزش و اعتبار تو هستند!
هر طرف می‌خواندت حکم قضا، گردن گذار
هرکجا می‌داردت از رهروی، منزل شمار
هوش مصنوعی: هر کجا که تو را به سوی خود می‌خوانند و تقدیر تو را هدایت می‌کند، باید با کمال رضایت به آنجا بروی و آنجا را نقطه‌ی توقف و منزل خود بشماری.
نیست در فرمان تدبیرت، سمند روزگار
دیگری دارد عنانت را چو طفل نوسوار
هوش مصنوعی: در کنترل و تدبیر تو نیست، روزگار سمندی دارد که س béیره را به دست خود گرفته است، مانند کودکی که تازه زین شده است.
گرچه در ظاهر، عنان اختیارت داده‌اند!
هوش مصنوعی: اگرچه در نگاه اول به نظر می‌رسد که کنترل و اختیار زندگی‌ات را به تو داده‌اند!
هرزه‌گرد و بی‌قرار و، وحشی و مجنون‌وَشی
تند و بی‌صبر و، سبک‌خیز و، سپند و آتشی
هوش مصنوعی: شخصی بی‌هدف و ناآرام، دیوانه و سرکش، با روحیه‌ای تند و بی‌صبر، که به سرعت حرکت می‌کند و آتشین و پرشور است.
بیخود و، دیوانه و، مست و، خراب و، سرخوشی
طفل و، بازیگوش و، بی‌پروا و، خام و سرکشی
هوش مصنوعی: این متن به توصیف حالت‌هایی اشاره دارد که شخص در آن‌ها دچار بی‌خیالی و شادابی است. او بی‌دلیل شاد و خوشحال است، مثل یک کودک بازیگوش که بی‌پروا و سرمست از زندگی است. این حالت‌های دیوانه‌وار و سرخوشانه نشان‌دهنده‌ی نوعی آزادی و بی‌ملاحظگی در رفتار فرد است.
ز آن به دست گوشمال روزگارت داده‌اند!
هوش مصنوعی: اینجا به این معناست که زندگی یا سرنوشت تو به گونه‌ای به تو درس و عبرت داده است که تجربیات و چالش‌هایی را که پشت سر گذاشته‌ای، به نوعی تو را تربیت کرده و آگاه کرده‌اند.