شمارهٔ ۳۸ - مجال مکث و درنگ
ای که آسوده خفته ای شب و روز
زیر این طاق لاجوردی رنگ
چشم خود باز کن، که اینجا نیست
هیچ کس را مجال مکث و درنگ
بایدت رفت و زین سرای فراخ
عاقبت در میان قبری تنگ
شمارهٔ ۳۷ - یک عمر: یک دمی بیدار شو، از خواب نازشمارهٔ ۳۹ - هشیار باش: این چند روز عمر، که هستی تو در جهان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که آسوده خفته ای شب و روز
زیر این طاق لاجوردی رنگ
هوش مصنوعی: ای کسی که به راحتی شب و روز زیر این آسمان آبی خوابیدهای،
چشم خود باز کن، که اینجا نیست
هیچ کس را مجال مکث و درنگ
هوش مصنوعی: چشمت را باز کن، زیرا هیچ کس در اینجا فرصت توقف و ماندن ندارد.
بایدت رفت و زین سرای فراخ
عاقبت در میان قبری تنگ
هوش مصنوعی: باید بروی و از این دنیای وسیع، در نهایت در یک قبر تنگ قرار خواهی گرفت.