گنجور

شمارهٔ ۲۲ - رحمت حق

وقت آن شد که بلرزیم چو بید از سرما
ساقیا! می به قدح کن، که زمستان آمد
رعد در ناله شد و قطره فشان گشت سحاب
رحمت حق، ببر باده پرستان آمد
گشت مغلوب زمستان، سپه فصل بهار
لشگر برو، به یغمای گلستان آمد
موسم رفتن و صحرا و گلستان بگذشت
وقت می خوردن در کنج شبستان آمد
بره شیر به کار آید و مینای شراب
در چنین فصل، که این مژده به مستان آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت آن شد که بلرزیم چو بید از سرما
ساقیا! می به قدح کن، که زمستان آمد
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که مانند درخت بید از سرما بلرزیم، ساقی! بگذار تا شراب در جام بریزی، چرا که زمستان فرارسیده است.
رعد در ناله شد و قطره فشان گشت سحاب
رحمت حق، ببر باده پرستان آمد
هوش مصنوعی: صدای رعد همراه با ناله و گریه‌ای شد و باران رحمت الهی آغاز شد، در نتیجه کاروان می‌پرستان به سوی بزم و شادمانی آمدند.
گشت مغلوب زمستان، سپه فصل بهار
لشگر برو، به یغمای گلستان آمد
هوش مصنوعی: زمستان شکست خورده و فصل بهار با نیروی خود به میدان آمده است و اکنون گل‌ها را به غنیمت گرفته است.
موسم رفتن و صحرا و گلستان بگذشت
وقت می خوردن در کنج شبستان آمد
هوش مصنوعی: زمان مناسب برای رفتن به طبیعت و لذت بردن از زیبایی‌های آن گذشته است و حالا زمان نوشیدن شراب در آرامش و سایه شب فرارسیده است.
بره شیر به کار آید و مینای شراب
در چنین فصل، که این مژده به مستان آمد
هوش مصنوعی: در این فصل خاص، گویا بره‌ای که به شیر تبدیل شده و مینا (ظرف) شراب به کار می‌آید، خبر خوشی برای مستان و کسانی که به شادی و لذت می‌پردازند، با خود دارد.