شمارهٔ ۲۸ - طرب انگیز
خوشا شیراز و خلق باوفایش
خداوندا! نگه دار از بلایش
عبیرآمیز می باشد نسیمش
طرب انگیز می باشد هوایش
خوش آن ساعت که معمار سبک دست
به حکمت ریخته طرح بنایش
شتربانا! شتر آهسته می ران
که جانم سوخت ز آهنگ درایش
خوشا شاه چراغ و بقعهٔ او
که شاهانند بر در چون گدایش
زهی از بقعهٔ سید محمد
که جان عالمی بادا فدایش
زهی سید علاءالدین حسینی
که باشد بقعه چون عرش علایش
ز قبرستان دارالعلم شیراز
که می خوانند خاک اولیایش
بود یک قطعه ای از باغ جنت
قبور اولیا و انبیایش
زهی روح و صفای قبر سعدی
تعالی اله ز باغ دل گشایش
تعالی اله ز باغ حافظیه
که جان ها تازه گردد از صفایش
ز باغ تخت قاجاریه او
ز با با کوهی راحت فزایش
زهی از آب رکناباد شیراز
که هم چشمی است با آب بقایش
نه خود محتاج توصیف است و تعریف
مساجدهایش و، بازارهایش
زبان در کام الکن هست و قاصر
ز وصف مردمان باحیایش
غریبی گر شود وارد به ایشان
به چشم خود نهند از مهر، جایش
تبلور یافته، از روح حاتم
یم جود و سخای اسخیایش
فقیرانه تمامی اهل حالند
همه اهل کمالند اغنیایش
خداوندا! به قرب و جاه احمد
به اهل خامس آل عبایش
به حق آن حسینی کاهل شیراز
بپا سازند سال و مه عزایش
که شیراز و همه شیرازیان را
نگه دار از قضا و از بلایش
غم شیراز «ترکی» راست در دل
خداوندا! از این غم کن رهایش
به سر دارر هوای ملک شیراز
جز این نبود به عالم مدعایش
به زندان خانهٔ هند است در بند
فلک بنهاده بند غم به پایش
به تنگ آمد دلش از کشور هند
تفو بر مردم دیر آشنایش
خداوندا! به حق دردمندان
دل پر درد او را کن دوایش
به شیرازش به لطف خویش باز آر
ز لطف خود اجابت کن دعایش
به شهر هند بی خویش و تبار است
رسان او را به خویش و اقربایش
سیه رویی ست بنما رو سپیدش
خطاکاری ست بگذر از خطایش
به جز راه درت راهی ندارد
به هر راهی تو هستی رهنمایش
ز ارض هند او را دهد نجاتی
مجاور کن به ارض کربلایش
بیا «ترکی» به حق شاه مردان
که مردم کم ندانند از خدایش
خدایش گر نمی دانند اما
ندانند از خدا یک دم جدایش
که با مردم طریق مردمی گیر
عطا گر کرد کس می کن عطایش
وگر با تو کسی روزی بدی کرد
تو بد بگذار و نیکی کن به جایش
کسی را میتوان مردم شمردن
که مردم بد نگویند از قفایش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا شیراز و خلق باوفایش
خداوندا! نگه دار از بلایش
هوش مصنوعی: شیراز با مردم وفادارش، خوشا به حالش! خداوندا! از مشکلات و بلاهایش حفظش کن.
عبیرآمیز می باشد نسیمش
طرب انگیز می باشد هوایش
هوش مصنوعی: نسیمش خوشبو و دلپذیر است و هوایش نیز شادیآور و پر از نشاط است.
خوش آن ساعت که معمار سبک دست
به حکمت ریخته طرح بنایش
هوش مصنوعی: ساعتی که معمار با مهارت و دانایی، نقشهای زیبا برای ساختمان خود طراحی کرده، بسیار دلپذیر و خوشایند است.
شتربانا! شتر آهسته می ران
که جانم سوخت ز آهنگ درایش
هوش مصنوعی: ای شترران! آرامتر شتر را بران، زیرا من از صدای سوار شدنش جانم به لب آمده است.
خوشا شاه چراغ و بقعهٔ او
که شاهانند بر در چون گدایش
هوش مصنوعی: خوشا به حال شاه چراغ و آرامگاه او که حتی پادشاهان نیز در برابرش مانند گدایان humble و فروتن هستند.
زهی از بقعهٔ سید محمد
که جان عالمی بادا فدایش
هوش مصنوعی: شگفتی از حرم سید محمد که جان جهانی فدای او باد.
زهی سید علاءالدین حسینی
که باشد بقعه چون عرش علایش
هوش مصنوعی: سید علاءالدین حسینی شخصیتی بینظیر است که جایگاه او همچون آسمان و عرش است.
ز قبرستان دارالعلم شیراز
که می خوانند خاک اولیایش
هوش مصنوعی: از قبرستان دارالعلم شیراز که بر سر خاک اولیای الهی، نام و یاد آنها را زنده نگه میدارند.
بود یک قطعه ای از باغ جنت
قبور اولیا و انبیایش
هوش مصنوعی: یک بخش از باغ بهشت، مکانی است که قبور اولیا و پیامبران در آنجا قرار دارد.
زهی روح و صفای قبر سعدی
تعالی اله ز باغ دل گشایش
هوش مصنوعی: چه روحی دارد و چه صفای او، سعدی را در آرامگاهش، خداوند از باغ دلش گشایش بخشیده است.
تعالی اله ز باغ حافظیه
که جان ها تازه گردد از صفایش
هوش مصنوعی: خدایی که از باغ حافظ آرامش و تازگی روح را به ارمغان میآورد.
ز باغ تخت قاجاریه او
ز با با کوهی راحت فزایش
هوش مصنوعی: از باغ تخت قاجاریه، او از کوهی آرامش و آسایش بیشتری به دست آورده است.
زهی از آب رکناباد شیراز
که هم چشمی است با آب بقایش
هوش مصنوعی: آب رکناباد شیراز زیبا و دلنواز است و به نوعی به آب بقایش که نشان از زیبایی و سرزندگی دارد، حسادت میکند.
نه خود محتاج توصیف است و تعریف
مساجدهایش و، بازارهایش
هوش مصنوعی: مساجد و بازارهای او نیازی به توضیح و تعریف ندارند، خودشان به خوبی شناخته شدهاند.
زبان در کام الکن هست و قاصر
ز وصف مردمان باحیایش
هوش مصنوعی: زبان در دهان انسان خاموش است و قادر نیست به خوبی ویژگیهای افراد با شخصیت و با وقار را توصیف کند.
غریبی گر شود وارد به ایشان
به چشم خود نهند از مهر، جایش
هوش مصنوعی: اگر کسی به آنها غریب باشد و وارد جمعشان شود، با محبت و عشق به او نگاه میکنند و جای او را به خوبی میپذیرند.
تبلور یافته، از روح حاتم
یم جود و سخای اسخیایش
هوش مصنوعی: این شعر به نمایش خالصی و بزرگواری روح حاتم طایی، معروف به بخشندگی و سخاوتش اشاره دارد. روحیهٔ جانبازانه و فداکارانه او به شکل بارزی در رفتار و شخصیتش تجلی یافته است.
فقیرانه تمامی اهل حالند
همه اهل کمالند اغنیایش
هوش مصنوعی: همه کسانی که به حقیقت و عالم معرفت دست یافتهاند، در نگاه فقیرانهای مشترکاند و این بدان معناست که آنها در کمال و نیکوکاری همگی غنی و سرشار از ارزشهای انسانی هستند.
خداوندا! به قرب و جاه احمد
به اهل خامس آل عبایش
هوش مصنوعی: پروردگارا! به خاطر مقام و ارادت پیامبر، به خانواده او که از اهل بیت هستند، رحمت و برکت بنما.
به حق آن حسینی کاهل شیراز
بپا سازند سال و مه عزایش
هوش مصنوعی: به حق آن حسین، در شیراز باید برپا کرد عزاداریاش را در هر سال و هر ماه.
که شیراز و همه شیرازیان را
نگه دار از قضا و از بلایش
هوش مصنوعی: شیراز و همه مردمش را از حوادث ناگوار و مشکلات دور نگهدار.
غم شیراز «ترکی» راست در دل
خداوندا! از این غم کن رهایش
هوش مصنوعی: غم شهر شیراز به دل خداوند نزدیک است. ای خداوند! از این غم او را آزاد کن.
به سر دارر هوای ملک شیراز
جز این نبود به عالم مدعایش
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در دل و روح شیراز، جز این عشق و احساس خاص چیزی نمیتوان یافت. شیراز به عنوان یک سرزمین با زیباییها و جذابیتهای خاص خود، تنها فضایی برای عشق و شوق است و به همین دلیل در دنیا به عنوان مکانی ویژه شناخته میشود.
به زندان خانهٔ هند است در بند
فلک بنهاده بند غم به پایش
هوش مصنوعی: خانهٔ هندوستان به زندان تبدیل شده و آسمان غم را به پایش بسته است.
به تنگ آمد دلش از کشور هند
تفو بر مردم دیر آشنایش
هوش مصنوعی: دلش از کشور هند خسته شده و بر مردم ناآشنای آنجا نارضایتی دارد.
خداوندا! به حق دردمندان
دل پر درد او را کن دوایش
هوش مصنوعی: ای خدا! به حق کسانی که در رنج و درد به سر میبرند، دل پر از درد او را درمان کن.
به شیرازش به لطف خویش باز آر
ز لطف خود اجابت کن دعایش
هوش مصنوعی: به شیراز خود برگرد و با مهربانی به درخواستش پاسخ بده.
به شهر هند بی خویش و تبار است
رسان او را به خویش و اقربایش
هوش مصنوعی: او را به شهر هند برسانید، جایی که از خانواده و نسب خود دور است، و سعی کنید او را به نزدیکان و عزیزانش برسانید.
سیه رویی ست بنما رو سپیدش
خطاکاری ست بگذر از خطایش
هوش مصنوعی: زشترویی نشان نده، چون چهره صاف و روشنی در پس خطاهای او وجود دارد؛ از اشتباهاتش چشمپوشی کن.
به جز راه درت راهی ندارد
به هر راهی تو هستی رهنمایش
هوش مصنوعی: جز مسیر در خانهات، هیچ راه دیگری وجود ندارد. هر کمکی که بخواهم، تو در آن مسیر راهنمای من هستی.
ز ارض هند او را دهد نجاتی
مجاور کن به ارض کربلایش
هوش مصنوعی: از سرزمین هند او را نجاتی عطا کن و او را به سرزمین کربلا بیاور.
بیا «ترکی» به حق شاه مردان
که مردم کم ندانند از خدایش
هوش مصنوعی: بیایی به زبان ترکی درباره حق شاه مردان، تا مردم بیشتر از او و خدایش بدانند.
خدایش گر نمی دانند اما
ندانند از خدا یک دم جدایش
هوش مصنوعی: خدایش شاید نشناسند، اما هرگز نمیتوانند لحظهای از خدا جدا باشند.
که با مردم طریق مردمی گیر
عطا گر کرد کس می کن عطایش
هوش مصنوعی: با مردم به خوبی و مهربانی رفتار کن، و اگر کسی به تو لطف کند، با عطای او پاسخ نده، بلکه با نیکی و محبت پاسخگو باش.
وگر با تو کسی روزی بدی کرد
تو بد بگذار و نیکی کن به جایش
هوش مصنوعی: اگر روزی کسی به تو آسیبی زد، تو هم بدی را فراموش کن و به جای آن، نیکی کن.
کسی را میتوان مردم شمردن
که مردم بد نگویند از قفایش
هوش مصنوعی: انسانی را میتوان در زمرهی افراد خوب و ارزشمند قرار داد که دیگران پشت سرش به بدی صحبت نکنند.