گنجور

شمارهٔ ۲۶ - میدان عشق

عاشقا! گر عاشقی چون عاشقان با غم بساز
یا که با عشاق نرد عشق بازی را مباز
یا چو مردان در طریق عشق بازی زن قدم
یا چو زن در خانه ات بنشین و در را کن فراز
عشق را بحری ست در راه بس مواج و ژرف
عشق را راهی ست هول انگیز و بس دور و دراز
یا منه پا بی مهابا در طریق عاشقی
یا حقیقت بین شو و، بگریز از عشق مجاز
عشق اگر خواهی تاسی جو به شاه دین حسین
سبط دوم، حجت سوم، شه ملک حجاز
آن شهنشاهی که باشد زینت عرش الاه
آن شهنشاهی که باشد خلعت دین را طراز
آن شهنشاهی که بر درگاه قدرش روز و شب
چرخ گردون با همه قدر و شرف برده نماز
آستان درگهش را هر امیری پاسبان
پاسبان خرگهش، هر خسروی گردن فراز
چاکری از چاکران بارگاه حضرتش
بر شهنشاهان هفت اقلیم، دارد امتیاز
بهر طوف مرقدش با قدسیان هر صبح وشام
جبریل از عرش می آید به صد عجز و نیاز
در طریق عشق بازی هر که با وی زد قدم
یافت از وی لاجرم در عاشقی خط جواز
زائران آستان قدس اش از نزدیک و دور
نقد جان برکف همی آرند از بهر نیاز
«ترکیا» کوته سخن کن زانکه از بی دانشی
می کنی مدح کسی کز مدح باشد بی نیاز
مرحبا بر این چنین عاشق که در میدان عشق
زیر خنجر بود با معشوق خود می گفت راز
جلوهٔ معشوق از بس برده بود او را، ز هوش
از سنان و نیزه و خنجر نبودش احتراز
بس که بر جسمش ز هر سو تیر کین، تا پر نشست
پر برون آورد جسم اطهرش چون شاهباز
دلنوازش کس نبد، پهلو نشینش کس نبود
خنجرش پهلو نشین گردید و، تیرش دلنواز
کوفیان کردند از کین، اهل بیتش را سوار
بر اشترهای نحیف کند سیر بی جهاز
ای حسین! ای عاشق جانباز عشق ذوالجلال!
ای که هستی در جهان، بیچارگان را چاره ساز!
آرزو دارم ببوسم آستان درگهت
یک نظر از لطف، بر حالم کن ای شاه حجاز!
تا که باشد ضد عزت، ذلت اندر روزگار
دوستانت در جهان باشند غرق عز و ناز
تا بود در هر دو عالم، فعل آتش سوختن
دشمنانت در جهان، باشند در سوز و گداز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقا! گر عاشقی چون عاشقان با غم بساز
یا که با عشاق نرد عشق بازی را مباز
هوش مصنوعی: ای عاشقان! اگر که عاشق هستید، همچون عاشقان دیگر باید با غم کنار بیایید، یا اینکه با سایر عاشقان در بازی عشق شرکت کنید و از آن دوری نکنید.
یا چو مردان در طریق عشق بازی زن قدم
یا چو زن در خانه ات بنشین و در را کن فراز
هوش مصنوعی: یا مانند مردان در مسیر عشق، با شجاعت و فعال بودن قدم بردار، یا مانند زنان در خانه باش و درها را باز بگذار.
عشق را بحری ست در راه بس مواج و ژرف
عشق را راهی ست هول انگیز و بس دور و دراز
هوش مصنوعی: عشق مانند دریایی عمیق و طوفانی است که مسیر آن پیچیده و دشوار است. این مسیر پر از چالش‌ها و خطرات بسیاری است و به نظر می‌رسد که بسیار طولانی و دور باشد.
یا منه پا بی مهابا در طریق عاشقی
یا حقیقت بین شو و، بگریز از عشق مجاز
هوش مصنوعی: یا من، با دل و جرأت در مسیر عاشقی قدم بگذار، یا حقیقت را ببین و از عشق غیر واقعی دوری کن.
عشق اگر خواهی تاسی جو به شاه دین حسین
سبط دوم، حجت سوم، شه ملک حجاز
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عشق هستی، باید به امام حسین (ع) که پسر دوم پیامبر است و به عنوان نماینده خدا در زمین شناخته می‌شود، روی آورده و به او اقتدا کنی.
آن شهنشاهی که باشد زینت عرش الاه
آن شهنشاهی که باشد خلعت دین را طراز
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که زینت بخش آسمان‌ها و عرش الهی است، همان پادشاهی است که لباس دین و شریعت را به زیبایی بر تن دارد.
آن شهنشاهی که بر درگاه قدرش روز و شب
چرخ گردون با همه قدر و شرف برده نماز
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که در بارگاهش، روز و شب، تقدیر و سرنوشت همواره در حال احترام و درود و اطاعت است.
آستان درگهش را هر امیری پاسبان
پاسبان خرگهش، هر خسروی گردن فراز
هوش مصنوعی: هر امیری باید از درگاه آن بزرگوار حفاظت کند و هر شاهزاده‌ای که گردن بلند دارد، باید به احترام او سرش را بلند کند.
چاکری از چاکران بارگاه حضرتش
بر شهنشاهان هفت اقلیم، دارد امتیاز
هوش مصنوعی: خدمت‌گزاری از میان خدمت‌گزاران دربار او، نسبت به پادشاهان هفت سرزمین، امتیاز ویژه‌ای دارد.
بهر طوف مرقدش با قدسیان هر صبح وشام
جبریل از عرش می آید به صد عجز و نیاز
هوش مصنوعی: هر صبح و شب، جبرئیل از عرش الهی به دلیل عظمت و احترام، با حالتی از ناتوانی و درخواست، نزد مرقد او می‌آید.
در طریق عشق بازی هر که با وی زد قدم
یافت از وی لاجرم در عاشقی خط جواز
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، هر کسی که با معشوق گام بردارد، به طور ناگزیر در عشق مجوزی خواهد یافت.
زائران آستان قدس اش از نزدیک و دور
نقد جان برکف همی آرند از بهر نیاز
هوش مصنوعی: زائران که به حرم او می‌آیند، چه از نزدیک و چه از دور، با جان و دل خود آمده‌اند تا نیازهای خود را برطرف کنند.
«ترکیا» کوته سخن کن زانکه از بی دانشی
می کنی مدح کسی کز مدح باشد بی نیاز
هوش مصنوعی: ای ترک! کمی کوتاه‌تر سخن بگویید، زیرا به خاطر نادانی خود در حال ستایش کسی هستید که نیازی به ستایش ندارد.
مرحبا بر این چنین عاشق که در میدان عشق
زیر خنجر بود با معشوق خود می گفت راز
هوش مصنوعی: سلام بر آن عاشق که در میدان عشق، حتی در برابر خطرات و سختی‌ها، با معشوق خود به گفتگو می‌پردازد و اسرار دل را در میان می‌گذارد.
جلوهٔ معشوق از بس برده بود او را، ز هوش
از سنان و نیزه و خنجر نبودش احتراز
هوش مصنوعی: خاطرهٔ زیبای معشوق آن‌قدر او را مجذوب کرده بود که از خطرات سنان، نیزه و خنجر غافل شده بود.
بس که بر جسمش ز هر سو تیر کین، تا پر نشست
پر برون آورد جسم اطهرش چون شاهباز
هوش مصنوعی: به دلیل آنکه از هر طرف به جسم او تیرهای نفرت پرتاب شد، در نهایت روح پاکش به مانند یک شاهباز پرواز کرد و از این دنیای مادی آزاد شد.
دلنوازش کس نبد، پهلو نشینش کس نبود
خنجرش پهلو نشین گردید و، تیرش دلنواز
هوش مصنوعی: هیچکس در کنار او نیست و دلش را نوازش نمی‌کند، همچنان که دوستی در کنار او نمی‌نشیند. تنها خنجرش هم‌نشین او شده و تیرش موجب نوازی و آرامش دل می‌گردد.
کوفیان کردند از کین، اهل بیتش را سوار
بر اشترهای نحیف کند سیر بی جهاز
هوش مصنوعی: کوفیان به خاطر کینه‌ای که داشتند، اهل بیت او را سوار بر شتران لاغر کردند و بدون هیچ وسیله‌ای به سفر فرستادند.
ای حسین! ای عاشق جانباز عشق ذوالجلال!
ای که هستی در جهان، بیچارگان را چاره ساز!
هوش مصنوعی: ای حسین! ای محبوبی که برای عشق الهی جان خود را فدای آن کرده‌ای! تو در این دنیا، کمک‌کننده و نجات‌دهنده‌ی بیچارگان هستی!
آرزو دارم ببوسم آستان درگهت
یک نظر از لطف، بر حالم کن ای شاه حجاز!
هوش مصنوعی: آرزو دارم که درگاه تو را ببوسم و فقط یک بار از لطف خود بر حال من نگاهی بیندازی، ای پادشاه حجاز!
تا که باشد ضد عزت، ذلت اندر روزگار
دوستانت در جهان باشند غرق عز و ناز
هوش مصنوعی: زمانی که در زندگی کسانی که به تو نزدیکند، ذلت و ننگ وجود داشته باشد، در عوض، خودت در این دنیا در اوج شکوه و شکوه و زیبایی خواهی بود.
تا بود در هر دو عالم، فعل آتش سوختن
دشمنانت در جهان، باشند در سوز و گداز
هوش مصنوعی: تا زمانی که در هر دو دنیا وجود دارد، کار آتش سوزاندن دشمنانت در جهان، همچنان در حال سوختن و نابودی خواهد بود.