گنجور

شمارهٔ ۷۷ - سمند ناز

ای به وصلت، من خراب حریص!
همچو عطشان، به شرب آب حریص
من ببوسیدن لب تو عجول
تو به نوشیدن شراب حریص
چشم مست تو روز و شب، خفته است
مست آری بود به خواب حریص
دل فرستاده ام به تحفه که هست
مست، برخوردن کباب حریص
تو سوار سمند ناز و، تو را
من به بوسیدن رکاب حریص
به تماشای ماه روی توام
همچو حربا بر آفتاب حریص
از خیال تو روز و شب «ترکی»
هست بر خواندن کتاب حریص

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به وصلت، من خراب حریص!
همچو عطشان، به شرب آب حریص
هوش مصنوعی: ای محبوب من، من دیوانه و پرخواهم که به وصال تو نیاز دارم! همچون کسی که تشنه است و به آب نیاز دارد.
من ببوسیدن لب تو عجول
تو به نوشیدن شراب حریص
هوش مصنوعی: من برای بوسیدن لب‌های تو بی‌صبرم و تو برای نوشیدن شراب بسیار مشتاقی.
چشم مست تو روز و شب، خفته است
مست آری بود به خواب حریص
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو همیشه در حال خواب است، اما این خواب، خواب دلخواه و شگفت‌انگیزی است که انسان را به سمت شوق و تمایل می‌کشاند.
دل فرستاده ام به تحفه که هست
مست، برخوردن کباب حریص
هوش مصنوعی: دل من را به یک هدیه فرستاده‌ام، البته که آن هدیه در حال مستی است و در حال پرخوری از کباب لذیذ.
تو سوار سمند ناز و، تو را
من به بوسیدن رکاب حریص
هوش مصنوعی: تو سوار بر اسب زیبا و نازنازی هستی و من به شدت مشتاقم که پای تو را ببوسم.
به تماشای ماه روی توام
همچو حربا بر آفتاب حریص
هوش مصنوعی: من مانند حریص‌ترین نسبت به آفتاب، به تماشای چهره‌ی زیبای تو نشسته‌ام.
از خیال تو روز و شب «ترکی»
هست بر خواندن کتاب حریص
هوش مصنوعی: به خاطر فکر و خیال تو، روز و شب، مانند یک ترکی، به مطالعه و خواندن کتاب بسیار eager و مشتاق هستم.