گنجور

شمارهٔ ۱

ای عکس رخ جان دهد آیینه دل را
چون معجز عیسی!
طوطی شده حیران سخن‌های تو جانا
با آن لب گویا!
تا با قد شمشاد گذشتی سوی گلشن
قمری به فغان شد
نرگس پی نظاره شود دیده سراپا
از بهر تماشا
از شرم جمال تو شده یوسف مصری
در زاویه چاه
سودای تو دارد به سر وامق و عذرا
تنها نه زلیخا!
پیراهن گل در چمن از شوق تو چاک است
از فرقت رویت
خون بسته دل غنچه ز لعل تو همانا
چون باده به مینا!
باد سحر از نکهت زلفت به گلستان
آورد نسیمی
سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را
زان رفت به صحرا
خضر خط تو داده به ریحان ادب ناز
از قاعده بو
در کشور خوبی نبود لاله‌عذارا
چون تو شه والا!
تا لشکر حسن تو به تاراج ز هر سو
آورد شبیخون
چشم از پی جان بردن و رخ از پی یغما
در ملک دل ما!
طغرل به خیال سر زلف تو اسیر است
رستن نتواند
زنجیر بود هر سر مو پای جنون را
زان زلف مطرا!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عکس رخ جان دهد آیینه دل را
چون معجز عیسی!
هوش مصنوعی: ای چهره تو جان میبخشد به دل و جان من، مانند معجزه عیسی!
طوطی شده حیران سخن‌های تو جانا
با آن لب گویا!
هوش مصنوعی: طوطی از زیبایی و جذابیت سخنان تو، ای جانان، حیرت‌زده و شگفت‌زده شده است؛ همانطور که لب‌های تو به خوبی و روشنی می‌گویند.
تا با قد شمشاد گذشتی سوی گلشن
قمری به فغان شد
هوش مصنوعی: زمانی که تو با قامت باریک و زیبا همچون شمشاد از کنار او عبور کردی، به ناگاه قمری که در باغ نشسته بود، با صدای ناله و فریاد به اعتراض درآمد.
نرگس پی نظاره شود دیده سراپا
از بهر تماشا
هوش مصنوعی: چشم‌ها به تماشای نرگس دوخته شده‌اند و همه وجود انسان برای دیدن او آماده است.
از شرم جمال تو شده یوسف مصری
در زاویه چاه
هوش مصنوعی: یوسف مصری به خاطر زیبایی تو آنقدر سرشکسته و خجالت‌زده شده که در گوشه چاه پنهان شده است.
سودای تو دارد به سر وامق و عذرا
تنها نه زلیخا!
هوش مصنوعی: در دل وامق و عذرا عشق تو نقش بسته است و تنها این دو نفر نیستند که در اندوه عشق تو به سر می‌برند، بلکه زلیخا نیز در این غم شریک است.
پیراهن گل در چمن از شوق تو چاک است
از فرقت رویت
هوش مصنوعی: پیراهن گلی که در چمن است به خاطر شوق تو پاره شده و این نشانه دوری و جدایی از چهره‌ات است.
خون بسته دل غنچه ز لعل تو همانا
چون باده به مینا!
هوش مصنوعی: دل غنچه به خاطر زیبایی و رنگ لبت مانند شراب در جام است.
باد سحر از نکهت زلفت به گلستان
آورد نسیمی
هوش مصنوعی: باد سحرگاهی عطر خوش زلف تو را به باغی پر از گل و گیاه می‌آورد.
سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را
زان رفت به صحرا
هوش مصنوعی: گل سوسن با زبانی کنایه‌آمیز به آهویی که اشتباه کرده بود، طعنه زد و سپس به سمت دشت رفت.
خضر خط تو داده به ریحان ادب ناز
از قاعده بو
هوش مصنوعی: خضر، که نماد دانش و راهنمایی است، زیبایی و لطافت نوشته‌های تو را به دل riحان که نشانی از ادب و ناز دارد، داده است و این زیبایی از قواعد و اصول خاصی پیروی می‌کند.
در کشور خوبی نبود لاله‌عذارا
چون تو شه والا!
هوش مصنوعی: در سرزمینی که لاله‌عذرا وجود نداشت، کسی با شکوه و مقام تو نبود!
تا لشکر حسن تو به تاراج ز هر سو
آورد شبیخون
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که لشکر زیبایی و حسن تو از هر سو به سمت من حمله‌ور شده و دل و جانم را تحت تأثیر قرار داده است.
چشم از پی جان بردن و رخ از پی یغما
در ملک دل ما!
هوش مصنوعی: چشم به دنبال جان و روح من است و چهره‌اش به دنبال دزدی قلبم.
طغرل به خیال سر زلف تو اسیر است
رستن نتواند
هوش مصنوعی: طغرل به خاطر تصور و خیال زیبایی های زلف تو در بند و اسیر شده و نمی‌تواند از آن رها شود.
زنجیر بود هر سر مو پای جنون را
زان زلف مطرا!
هوش مصنوعی: هر قسمت از موی او مانند زنجیری است که پای جنون را به آن می‌بندد. این زلف زیبا و دلربا، سبب شگفتی و دیوانگی می‌شود.

حاشیه ها

1403/08/20 23:11
کژدم

عبدالله سلطان بخش‌هایی از این مستزاد را در ترانهٔ «از عکس رخت» خوانده است. پیوند یوتیوب