گنجور

شمارهٔ ۳ - بر فرد گلشنی بخارایی

گلشن دهر که نبود گل عیشش جاوید
هیچ در غنچه او بوی وفا کس نشمید
صبح آسایش او مطلع اندوه دمید
سحر از باد صبا صرصر بیداد وزید
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
بارها در دل من بود تمنای پسر
لطف سازد به من خسته خداوند اگر
آمد آخر ز کرم نخل مرادم به ثمر
ماند حسرت به دل و کرد ازین دار سفر
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
شیوه ابن خلیل ساخته خود قربان کرد
نقد جان ساخت گرو رو به سوی جانان کرد
اشک حسرت ز غمش بر رخ ما طوفان کرد
گلشنی را ز غمش بلبل خوش‌الحان کرد
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
موسم عیش و نشاط است و فرح شاد همه
یکسر از کلفت و اندوه و غم آزاد همه
رسته از جبر و ستم غصه و بیداد همه
کنده کوه الم و داد چو فرهاد همه!
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
یاد باد آنکه ز مینای طرب ساغر می
همچو خیام بنوشیدم ازآن پی در پی
بود در محفل ما چنگ و رباب و دف و نی
کی زدم تکیه به کاوس کی و حاتم طی؟!
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
دوش افتاد مرا جانب میخانه گذر
خواستم از کف ساقی بستانم ساغر
داد آغاز مرا هاتف ایام قدر
که نه وقت طرب است گلشن تو ماند ز بر!
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
تا شدم دور ز شاهین معانی طغرل
ریخت در جام نشاطم بدل می حنظل
لطفی و عاصم و صهبا ز همه باد افضل
نظم هر یک بدهد نکهت عود و عنبر!
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلشن دهر که نبود گل عیشش جاوید
هیچ در غنچه او بوی وفا کس نشمید
هوش مصنوعی: باغ زندگی که گل های شادابی ندارد، هیچ گاه در آن خوشحالی پایدار نمی‌ماند و هیچ کس نتوانسته از غنچه آن عطر وفا را حس کند.
صبح آسایش او مطلع اندوه دمید
سحر از باد صبا صرصر بیداد وزید
هوش مصنوعی: صبح که آرامش او در حال آغاز بود، ناگهان اندوه طوفانی از نسیم صبحگاهی وزید.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: روز عید است و همه خوشحال و شاداب هستند، اما من در عوض با غم و اندوه همراه هستم و به شدت از شادی این روز فاصله دارم.
بارها در دل من بود تمنای پسر
لطف سازد به من خسته خداوند اگر
هوش مصنوعی: بارها در دل من آرزوی این را داشتم که خدایی مهربان و بخشنده، به من خسته و تنها، لطفی و کمکی کند.
آمد آخر ز کرم نخل مرادم به ثمر
ماند حسرت به دل و کرد ازین دار سفر
هوش مصنوعی: در نهایت، با لطف و کرم، نخل آرزویم به ثمر رسید، اما حسرت در دل باقی ماند و از این زندگی وداع کردم.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: امروز روز عید است و همه خوشحال و سرحال هستند، اما من در این روز خوشی، در دل خود غم دارم و خیلی از این عید فاصله گرفته‌ام.
شیوه ابن خلیل ساخته خود قربان کرد
نقد جان ساخت گرو رو به سوی جانان کرد
هوش مصنوعی: ابن خلیل از روش خود دست کشید و جانش را فدای معشوقش کرد، و به سوی محبوبش گرایش پیدا کرد.
اشک حسرت ز غمش بر رخ ما طوفان کرد
گلشنی را ز غمش بلبل خوش‌الحان کرد
هوش مصنوعی: اشک‌های حسرت ما به خاطر غم او مانند طوفانی بر چهره‌مان جاری شد و عشق به او باعث شد که بلبل خوش‌صدا به یاد او جیک‌جیک کند.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: امروز روز عید است و همه خوشحال و شادمان هستند، اما من به خاطر غم و اندوهم دور از شادی عید هستم.
موسم عیش و نشاط است و فرح شاد همه
یکسر از کلفت و اندوه و غم آزاد همه
هوش مصنوعی: امروز زمان شادی و لذت است و همه در خوشی به سر می‌برند، بی‌آنکه از خدمتکاری یا غم و اندوهی خبری باشد.
رسته از جبر و ستم غصه و بیداد همه
کنده کوه الم و داد چو فرهاد همه!
هوش مصنوعی: از اندوه و ظلم، رهایی یافته‌اند و با قدرت و شجاعت، تمام دردها و مشکلات را مانند فرهاد که کوه را می‌کند، از بین می‌برند.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: امروز روز عید است و همه خوشحال و شاداب‌اند، اما من با ناراحتی‌ام هم‌نشین شده‌ام و از عید بسیار دور هستم.
یاد باد آنکه ز مینای طرب ساغر می
همچو خیام بنوشیدم ازآن پی در پی
هوش مصنوعی: به یاد می‌آورم که چگونه از جام شادمانی، مانند خیام، مکرراً نوشیدم.
بود در محفل ما چنگ و رباب و دف و نی
کی زدم تکیه به کاوس کی و حاتم طی؟!
هوش مصنوعی: در محفل ما ساز و آواز بود و همه در حال خوشی بودند. من هم به یاد شجاعت و بزرگی کاوس و حاتم طایی تکیه کردم، گویی در کنار آنها نشسته‌ام.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: در روز عید، مردم خوشحال و سرزنده هستند، اما من در کنار غم و اندوه خودم هستم و احساس می‌کنم که از شادی‌های عید بسیار دورم.
دوش افتاد مرا جانب میخانه گذر
خواستم از کف ساقی بستانم ساغر
هوش مصنوعی: دیشب به سمت میخانه رفتم و خواستم از دست ساقی جامی بستانم.
داد آغاز مرا هاتف ایام قدر
که نه وقت طرب است گلشن تو ماند ز بر!
هوش مصنوعی: ای صدا، در این زمان که قدر و اهمیت دارد، به من بگو که وقت شادی و خوشی نیست؛ چرا که باغ و سرسبزی تو همچنان تنها مانده است.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: امروز روز عید است و همه خوشحال و سرزنده‌اند، اما من در دل غم دارم و فاصله‌ای زیاد با شادی عید دارم.
تا شدم دور ز شاهین معانی طغرل
ریخت در جام نشاطم بدل می حنظل
هوش مصنوعی: وقتی از شاهین مفاهیم دور شدم، طغرل در جام شادی من ریخت، شبیه میوه تلخ حنظل.
لطفی و عاصم و صهبا ز همه باد افضل
نظم هر یک بدهد نکهت عود و عنبر!
هوش مصنوعی: با هر بادی که می‌وزد، لطف و عفت و خوش‌بویی خاصی در آن وجود دارد، و هر یک از این ویژگی‌ها، عطری شبیه به عود و عنبر به مشام می‌رساند.
روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید
من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
هوش مصنوعی: در روز عید، همه خوشحال و شادمان هستند، اما من در حالی که به غم و اندوه خود مشغولم، از شادی و جشن‌ها دور هستم.