شمارهٔ ۱
مه را چه مناسبت به رویت
گل را چه مثل به رنگ و بویت؟!
آتش نشود حریف خویت
فردوس نمونهای ز کویت
بیند به چمن قد نکویت
صلصل برود ز باغ سویت!
یارب چه بلا تو نازنینی
مهر فلک و مه زمینی
سر تا به قدم تو انگبینی
انگشتر حسن را نگینی
آیینه فتد اگر به رویت
حیران شود از رخ نکویت!
رخسار تو طعنه کرده با گل
چاه ذقنت به چاه بابل
زلف سیهت به جعد سنبل
طرز نگهت به نشئه مل!
گل جامه درد ز شوق رویت
عنبر شکند ز قدر مویت!
زهر غم عشق تو چشیدم
راحت سر مو ز تو ندیدم
بار المت بسی کشیدم
تا آنکه به عاشقی رسیدم
ای آنکه منم در آرزویت
روزان و شبان به جستجویت!
غیر از غم تو به سر ندارم
در عشق تو زار و بیقرارم
وصف تو بود همین شعارم
در گلشن مدح تو هزارم!
هرچند نه محرمم به کویت
شادم به حدیث گفتگویت!
ای روی مه تو آفتابم
پیچ و خم زلف تو طنابم
هر قطره شبنمت گلابم
در آتش عشق تو کبابم!
فریاد ز دست خلق و خویت
یک جرعه ندیدم از سبویت
نخلیست قدت ز باغ خوبی
کش طعنه زند به سرو و طوبی
یوسف به درت به خاکروبی
جویان تو شرقی و جنوبی!
در هر چمنیست آبرویت
در هر وطنیست گفتگویت!
یکبار نپرسی حال طغرل
مهجور تو از وصال طغرل
دائم تویی در خیال طغرل
دانی تو اگر کمال طغرل
از لطف و کرم بری به سویت
همدم کنی با سگان کویت!
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مه را چه مناسبت به رویت
گل را چه مثل به رنگ و بویت؟!
هوش مصنوعی: ماه چطور میتواند با چهرهات ارتباطی داشته باشد؟ گل چه شباهتی به رنگ و بوی تو دارد؟
آتش نشود حریف خویت
فردوس نمونهای ز کویت
هوش مصنوعی: آتش نمیگیرد وقتی تو در کنار من هستی، و بهشت هم نمیتواند از زیباییهای کوی تو برابری کند.
بیند به چمن قد نکویت
صلصل برود ز باغ سویت!
هوش مصنوعی: در باغی که تو هستی، زیبایی و لطافت وجودت مانند صدای زنگار درختان است و همه چیز را به تماشا میکشاند.
یارب چه بلا تو نازنینی
مهر فلک و مه زمینی
هوش مصنوعی: خداوندا، چه مصیبتی بر من نازل شد! ای محبوب نازنین، تو همچون ماهی در آسمان و همچون ماهی در زمین هستی.
سر تا به قدم تو انگبینی
انگشتر حسن را نگینی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی همچون انگشتری با نگین از حسن و طراوت هستی که تمام وجودت را در بر گرفته است.
آیینه فتد اگر به رویت
حیران شود از رخ نکویت!
هوش مصنوعی: اگر آینه به چهرهات نگاه کند، از زیباییات حیرتزده خواهد شد!
رخسار تو طعنه کرده با گل
چاه ذقنت به چاه بابل
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو به گل در چاه ذقنت طعنه زده است، گویی که زیباییات از عمق چاه بابل الهام گرفته شده.
زلف سیهت به جعد سنبل
طرز نگهت به نشئه مل!
هوش مصنوعی: موهای سیاه تو همچون پیچ و تاب گل سنبل است و نگاهت حالتی مست و سرمست دارد!
گل جامه درد ز شوق رویت
عنبر شکند ز قدر مویت!
هوش مصنوعی: گل به خاطر عشق و شوقی که به روی تو دارد، جامهی درد برتن میکند و عنبر از زیبایی مویت به شدت شگفتزده میشود.
زهر غم عشق تو چشیدم
راحت سر مو ز تو ندیدم
هوش مصنوعی: من درد و رنج عشق تو را تجربه کردم، اما از تو هیچ آسایش و آرامشی ندیدم.
بار المت بسی کشیدم
تا آنکه به عاشقی رسیدم
هوش مصنوعی: من بار گران و مشکلات بسیار را تحمل کردم تا به عشق و عاشقی رسیدم.
ای آنکه منم در آرزویت
روزان و شبان به جستجویت!
هوش مصنوعی: ای کسی که من روزها و شبها در آرزوی تو هستم و به دنبال تو میگردم!
غیر از غم تو به سر ندارم
در عشق تو زار و بیقرارم
هوش مصنوعی: جز غم تو هیچ چیز دیگری را در سر ندارم و در عشق تو همیشه ناراحت و بیقرارم.
وصف تو بود همین شعارم
در گلشن مدح تو هزارم!
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو موضوع اصلی سخنان من است و در باغ هنر، شعر من هزاران بار به تو اشاره دارد.
هرچند نه محرمم به کویت
شادم به حدیث گفتگویت!
هوش مصنوعی: هرچند که من به حریم تو راهی ندارم و نمیتوانم به آنجا نزدیک شوم، اما از شنیدن صحبتها و داستانهایت بسیار خوشحالم.
ای روی مه تو آفتابم
پیچ و خم زلف تو طنابم
هوش مصنوعی: ای نور چهرهات درخشش آفتاب من است و پیچ و خم موی تو همچون کمربند من میباشد.
هر قطره شبنمت گلابم
در آتش عشق تو کبابم!
هوش مصنوعی: هر قطره از شبنم برام مثل گلاب ارزشمند و خوشبو است و در آتش عشق تو، احساساتم به شدت جریحهدار و در عذابم.
فریاد ز دست خلق و خویت
یک جرعه ندیدم از سبویت
هوش مصنوعی: فریاد میزنم از رفتار مردم و حالت تو که حتی یک جرعه از سبویت را ندیدم.
نخلیست قدت ز باغ خوبی
کش طعنه زند به سرو و طوبی
هوش مصنوعی: تو مانند نخل بلند و زیبایی هستی که در باغ خوشبویی قرار گرفتهای، و این به آن معناست که دیگران نمیتوانند تو را با درختان دیگر مانند سرو و طوبی مقایسه کنند و به تو طعنه بزنند.
یوسف به درت به خاکروبی
جویان تو شرقی و جنوبی!
هوش مصنوعی: یوسف به در خانهات آمده که تو را ملاقات کند، او از هر سمت به سراغ تو آمده است.
در هر چمنیست آبرویت
در هر وطنیست گفتگویت!
هوش مصنوعی: در هر محیط و مکان و چمنی، تو جایگاه و اعتبار خود را داری و در هر کشور و سرزمینی، صحبت و گفتگویت ارزشمند و مهم است.
یکبار نپرسی حال طغرل
مهجور تو از وصال طغرل
هوش مصنوعی: هیچ وقت از حال و روز طغرل بیخبر نپرسی، در حالی که او به خاطر دوری تو و عدم وصال با تو در تنهایی است.
دائم تویی در خیال طغرل
دانی تو اگر کمال طغرل
هوش مصنوعی: همیشه در افکار من مشغول به یاد تو هستم، آیا میدانی ویژگیهای خاص و کمالات تو چیست؟
از لطف و کرم بری به سویت
همدم کنی با سگان کویت!
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و بخشش تو، با محبت به سمتت میآیم، حتی اگر همدمی من با سگهای خیابان تو باشد!