گنجور

شمارهٔ ۱۴

هرکه را باشد نظر ترک قباپوش مرا
آفرین گوید تحمل کردن هوش مرا!
از خیال قامتش اکنون عصا می‌بایدم
بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا
از کدامین زمره‌ام یارب که در بزم وجود
جز سر زانو عروسی نیست آغوش مرا؟!
ای که می‌خواهی به سلک بندگان درگهش
حلقه‌ای غیر از خم زلفش مکن گوش مرا!
در دلم نبود به جز نقش خیال عشق او
از غمش باشد نگاری لوح منقوش مرا!
دوستان بهر خدا گویید عرض حال من
هر کجا بینید اگر آن شوخ میْ‌نوش مرا!
پیش ارباب سخن طغرل نباشد اعتبار
صفحه ابیات ناموزون مغشوش مرا!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه را باشد نظر ترک قباپوش مرا
آفرین گوید تحمل کردن هوش مرا!
هوش مصنوعی: هر کسی که نگاهش به من باشد و زیبایی‌ام را ببیند، به من تحسین می‌کند و می‌گوید که توانایی تحمل الفت و عشق من بسیار بالاست.
از خیال قامتش اکنون عصا می‌بایدم
بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا
هوش مصنوعی: از فکر و خیال زیبایی او، اکنون باید عصایی داشته باشم؛ چرا که بار سنگین دوری‌اش باعث شده تا دوشم خم شود.
از کدامین زمره‌ام یارب که در بزم وجود
جز سر زانو عروسی نیست آغوش مرا؟!
هوش مصنوعی: یعنی: ای پروردگار، من از کدام گروه هستم که در این دنیای وجود، تنها چیزی که در آغوشم هست، سر زانو است و خبری از عشق و همراهی واقعی نیست؟
ای که می‌خواهی به سلک بندگان درگهش
حلقه‌ای غیر از خم زلفش مکن گوش مرا!
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌خواهی به جمع بندگان آن درگاه بپیوندی، فقط به حلقه زلف او متکی باش و نیازی به چیز دیگری برای جلب توجه او نداشته باش! به حرف من گوش کن!
در دلم نبود به جز نقش خیال عشق او
از غمش باشد نگاری لوح منقوش مرا!
هوش مصنوعی: در دل من فقط تصویر عشق او جا دارد و غصه‌های او بر روی لوح جانم نقش بسته است.
دوستان بهر خدا گویید عرض حال من
هر کجا بینید اگر آن شوخ میْ‌نوش مرا!
هوش مصنوعی: دوستان، هر جا که هستید برایم دعا کنید و حال مرا بگویید، اگر آن معشوقه‌ی بازیگوش من را ببینید!
پیش ارباب سخن طغرل نباشد اعتبار
صفحه ابیات ناموزون مغشوش مرا!
هوش مصنوعی: در حضور بزرگ‌ترین سخنور، طغرل، شعرهای نامنظم و بی‌انسجام من هیچ ارزشی ندارند!