شمارهٔ ۴
اگر به سوی من آیی ای مه
ز حال زارم شوی تو آگه
به رحم آید دل تو ناگه
نمایی با من تو لطف و احسان
به دام زلف و به تار گیسو
اسیر کردی تو جان و دل را
به تیغ ابرو نمودی قتل و
کشیدی یکسر به تیغ مژگان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر به سوی من آیی ای مه
ز حال زارم شوی تو آگه
هوش مصنوعی: اگر به سمت من بیایی، ای ماه، از حال بد و زار من باخبر خواهی شد.
به رحم آید دل تو ناگه
نمایی با من تو لطف و احسان
هوش مصنوعی: دل تو ناگهان به رحم میآید و به من مهربانی و لطف نشان میدهی.
به دام زلف و به تار گیسو
اسیر کردی تو جان و دل را
هوش مصنوعی: تو جان و دل مرا با زلف و گیسوی خود به بند کشیدهای.
به تیغ ابرو نمودی قتل و
کشیدی یکسر به تیغ مژگان
هوش مصنوعی: تو با ابروهای خود بیهیچ تردیدی جانها را میگیری و با مژگان نازکات، همه را تسخیر میکنی.