گنجور

شمارهٔ ۲۸

از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما
در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی
ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما
بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند
صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما
طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی
هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
هوش مصنوعی: از شراب گذشته خبری نیست، حالا حالمان بد است و رنگمان پریده، اما ما هنوز به راه خود ادامه می‌دهیم و از هدف‌های خود منصرف نمی‌شویم.
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
هوش مصنوعی: دیشب با ما بود و معاشرت کرد، اما امشب از ما فاصله گرفته و به نظر می‌رسد که او ما را نادیده گرفته، همانطور که او همیشه خود را به نادیده گرفتن می‌زند.
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما
هوش مصنوعی: دل خود را از شمشاد بریدیم، به خاطر آن دختر زیبا که قدش مانند سرو است. حالا ما شاخ بریده‌ایم و زنده نیستیم.
در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی
ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما
هوش مصنوعی: در عشق، هیچ نشانی از زیبایی و سرخی چهره نمی‌ماند، مانند شبنم که بر گل نشسته است و ما در دل خود، غم و درد عمیقی داریم.
بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند
صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما
هوش مصنوعی: اگرچه کارهای بزرگ و سنگین انجام شوند، اما هیچ چیز نمی‌تواند به امید و آرزوهای ما بیفزاید، زیرا آن‌ها به اندازه‌ای ارزشمند هستند که حتی یک دانه هم روی زمین امید نمی‌نشیند.
طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی
هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما
هوش مصنوعی: از ما یاد بگیر که چگونه می‌توان به شیوه‌ای خاص و منحصر به فرد سخن گفت؛ هم در شعر غزل و هم در شعر قصیده به این نکته توجه کن.