گنجور

شمارهٔ ۱۴۰

چو طفل غنچه اگر می خورد سبوی شراب
نمی توان ز لب او شنید بوی شراب
دل و دماغ من از کشور عدم به وجود
یکی به بوی گل آمد، یکی به بوی شراب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو طفل غنچه اگر می خورد سبوی شراب
نمی توان ز لب او شنید بوی شراب
هوش مصنوعی: اگر کودک غنچه‌سا شرابی بنوشد، از لب او بویی از شراب به مشام نمی‌رسد.
دل و دماغ من از کشور عدم به وجود
یکی به بوی گل آمد، یکی به بوی شراب
هوش مصنوعی: دل و فکر من از دنیای عدم به وجود یک چیز، به بوی گل و عطر شراب زنده شد.