گنجور

شمارهٔ ۱۲ - بق بق بققو

دوش آن بت من بر فرستی ابلیقی
آمد بر من با دهنی فندقیقی
شوخ شغبی شیوه گری شهره نگاری
کز نور رخش برده فلک رونقیقی
گفتم که کجا بودی ای یار دلارام
کردی ت فراموش مرا مطلقیقی
اکنون چو رسیدی کله از سر نه پیش آی
تا با تو خورم چند می مروقیقی
بنشست و نخوردیم بسی باده دمادم
چون خسرو و شیرین چو یکی زورقیقی
مستک شد و افتاد و سر آورد سویخواب
پیدا شد ازو گنبد سیمین بحقیقی
من نیز برون کردم چیزیکه نیارد
خفتن ز نهیبش ملک دور ققیقی
در خیمه او بردم زینگونه علم را
او نیز امان خواست همی صبح حقیقی
کز بس بجنباندم از بس زدنم شد
حوضی که درو مرغ زند وق وققیقی
این شعر بدان وزن وقوافیست که گفتم
وقا و ققا وق و ققا و ق و ققیقی
اینست جواب غزل خواجه سنائی
بق بق بققو بق بققو بق بققیقی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش آن بت من بر فرستی ابلیقی
آمد بر من با دهنی فندقیقی
هوش مصنوعی: دیشب آن معشوق من در بالای بلندی ظاهر شد، و شیطانی بر من آمد با دهنی کوچک و فریبنده.
شوخ شغبی شیوه گری شهره نگاری
کز نور رخش برده فلک رونقیقی
هوش مصنوعی: زن زیبا و دلربا، با شوخی و بازیگوشی‌اش، به قدری مشهور است که زیبایی‌اش، آسمان را تحت تأثیر قرار داده و به آن رونق و جلا بخشیده است.
گفتم که کجا بودی ای یار دلارام
کردی ت فراموش مرا مطلقیقی
هوش مصنوعی: به دوست دلنشینم گفتم که کجا بودی و چرا من را فراموش کرده‌ای؟
اکنون چو رسیدی کله از سر نه پیش آی
تا با تو خورم چند می مروقیقی
هوش مصنوعی: زمانی که به اینجا رسیدی، دیگر به جلو نرو و به من نپیوند، زیرا تمایل دارم هم‌اکنون با تو نوشیدنی‌ای بنوشم.
بنشست و نخوردیم بسی باده دمادم
چون خسرو و شیرین چو یکی زورقیقی
هوش مصنوعی: او نشسته و مدام شراب نوشیدیم، مانند داستان خسرو و شیرین، که به گونه‌ای شاداب و پرشور بودیم.
مستک شد و افتاد و سر آورد سویخواب
پیدا شد ازو گنبد سیمین بحقیقی
هوش مصنوعی: شخصی به حالت مستی افتاد و در خواب به اوج رسید. در آن لحظه، حقیقتی برایش نمایان شد و گنبدی نقره‌ای از آن پدیدار گشت.
من نیز برون کردم چیزیکه نیارد
خفتن ز نهیبش ملک دور ققیقی
هوش مصنوعی: من هم چیزی را بیرون آوردم که وجودش مانع خوابیدن من است، چون صدای آن ملک باعث بیداری من می‌شود.
در خیمه او بردم زینگونه علم را
او نیز امان خواست همی صبح حقیقی
هوش مصنوعی: در چادر او، من اینگونه پرچم را به دوش کشیدم و او نیز نخواست که صبح واقعی را از دست بدهد.
کز بس بجنباندم از بس زدنم شد
حوضی که درو مرغ زند وق وققیقی
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه بسیار به این حوض شلوغ و پر جنب و جوش زدم، حالا تبدیل به جایی شده که پرنده‌ای در آن آواز می‌خواند.
این شعر بدان وزن وقوافیست که گفتم
وقا و ققا وق و ققا و ق و ققیقی
هوش مصنوعی: این شعر با توجه به وزن و قافیه‌هایی که دارد، به نوعی به تکرار و آهنگ خاصی اشاره می‌کند که در آن کلمات با صداهای مشابهی در کنار هم قرار گرفته‌اند. این ترکیب کلمات به نوعی بازی با صداها و ریتم‌هاست که جلب توجه می‌کند.
اینست جواب غزل خواجه سنائی
بق بق بققو بق بققو بق بققیقی
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره به صداهایی دارد که به طور نامفهوم و بی‌معنا از فرادی خاص شنیده می‌شود. به عبارت دیگر، ممکن است بیانگر احساسی از سردرگمی یا ناتوانی در فهم کامل موضوعی باشد. این نوع صداها می‌توانند نمایانگر تلاش‌های بی‌نتیجه یا زبانی که در آن مفهوم خاصی وجود ندارد، باشند.