گنجور

شمارهٔ ۴۴ - سعد ملک

سعد ملک ای وزیر دریا دل
کف راد تو ابر پر ژاله
روید از ژاله کف رادت
پر رخ سائلان تو لاله
بهر گاوی خجندی رواق
بضعیفی شد است بزغاله
مار بر گاو ناله بر گردون
گاو را نیست طاقت ناله
شبکی ده بحاله وام شد است
پنج ازو حوله پنج ازو ماله
من و گوساله ویم با وی
شده ایم بیست و سی و چل ساله
بدو شاخ قلم چمید آرام
بهر وی مال و نعمت و کاله
خمره خمره همی برم هر روز
بهر وی شیر عمه و خاله
نکند شاخ بند و عیدی وی
عاجزم و آن خود درین حاله
بی جل و شاخ بند هر دو بویم
باده عید را بدنباله
سعد دین برد کاه آخور ما
نیمه کاه و نیمه کنجاله
بزبان خرد زن لب و بینی
اگرت نیست ریش و پنجاله
جل خود و شاخ بند و عید افروز
از برای وجیه گوساله
وز ملک خواه عمر سعد الملک
صد و ده عید و مثله ایضا له

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سعد ملک ای وزیر دریا دل
کف راد تو ابر پر ژاله
هوش مصنوعی: ای سعد، ای وزیر با دل بزرگ، قدرت تو مانند ابرهایی است که باران سبز و خنک می‌بارند.
روید از ژاله کف رادت
پر رخ سائلان تو لاله
هوش مصنوعی: از قطرات شبنم، گل‌های زیبا و دل‌انگیزی در چهره‌ی افرادی که درخواست کمک دارند، می‌روید.
بهر گاوی خجندی رواق
بضعیفی شد است بزغاله
هوش مصنوعی: به خاطر یک گاو خجندی، جایی برای یک بزغاله فراهم شده است.
مار بر گاو ناله بر گردون
گاو را نیست طاقت ناله
هوش مصنوعی: مار بر گاو نشسته و ناله می‌کند، اما گاو نمی‌تواند ناله‌های او را تحمل کند.
شبکی ده بحاله وام شد است
پنج ازو حوله پنج ازو ماله
هوش مصنوعی: در شبکی که به آن اشاره شده، پنج چیز به حالت وام یا قرض داده شده است: پنج نفر با حوله و پنج نفر با ماله. این نشان‌دهنده‌ی یک وضعیت خاص یا تقسیم‌ بندی است که در آن اشیاء یا افرادی با ویژگی‌های متفاوت به کار می‌روند.
من و گوساله ویم با وی
شده ایم بیست و سی و چل ساله
هوش مصنوعی: من و گوساله، در کنار هم هستیم و به مدت بیست، سی و یا حتی چهل سال با هم زندگی کرده‌ایم.
بدو شاخ قلم چمید آرام
بهر وی مال و نعمت و کاله
هوش مصنوعی: او با قلمش به آرامی برای او مال و نعمت و کالا فراهم می‌کند.
خمره خمره همی برم هر روز
بهر وی شیر عمه و خاله
هوش مصنوعی: هر روز برای او از شیر عمه و خاله خمره به خمره می‌برم.
نکند شاخ بند و عیدی وی
عاجزم و آن خود درین حاله
هوش مصنوعی: شاید نتوانم به تو عیدی بدهم و در این وضعیت عاجز و ناتوان هستم.
بی جل و شاخ بند هر دو بویم
باده عید را بدنباله
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ مانع و محدودیتی، به استقبال جشن عید می‌رویم و از خوشی آن بهره‌مند می‌شویم.
سعد دین برد کاه آخور ما
نیمه کاه و نیمه کنجاله
هوش مصنوعی: سعد دین مقداری کاه از آخور ما برد، که نصف آن کاه و نصف دیگرش کنجاله است.
بزبان خرد زن لب و بینی
اگرت نیست ریش و پنجاله
هوش مصنوعی: اگر زنی با عقل و فهم باشد، زیبایی‌اش تنها به لب و بینی‌اش نیست و به ریش و مویش وابسته نیست.
جل خود و شاخ بند و عید افروز
از برای وجیه گوساله
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و منزلت خاص گوساله، خود را زینت بخشیده و شاداب کن.
وز ملک خواه عمر سعد الملک
صد و ده عید و مثله ایضا له
هوش مصنوعی: عمر سعد به عنوان یکی از فرمانروایان، صد و ده جشن برپا کرد و همچنین جشن‌های مشابه دیگری نیز برگزار نمود.