شمارهٔ ۴۴ - گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
میخکی سازی کزین در دیگ شلغم میکنی
شلغم پخته بسیخی پنج و شش بر هم زنی
کور و سیر و لفت و شلغم برب و کاک و برگ کرم
گرم گرمک میخوری، تا چند گوئی غم زنی
برحذر باشی ز سوزانی و اف و پف کنی
تا دهان مرده ریگت را نسوزی خم زنی
چو خبر داری ز سوزانی و از دردی که هست
به علف باشی و گرنه لقمه در مرکم زنی
چون قراقر در شکنبه مرده ریگت اوفتاد
گر من از تو هم نخواهم زد، تو از من حم زنی
. . . ن سوی سرخس کنی وز باد شلغم مرد وار
تیزها در سبلت مجدودبن آدم زنی
این جواب آن، کجا گوید سنائی غزنوی
گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.