شمارهٔ ۴۰ - ای راه ترا دلیل مردی
ای مرز ترا دریده مردی
زان مرد بتو رسیده دردی
بر نیز گهت نهاده سرخی
وز نانگهت کشیده زردی
آن ایر که رایگان بخوری
باد من جو، خری نخوردی
اندر همه شهر خود نیابی
جز تو، که ترا نگاد مردی
و در دسترسی بدی، همانا
ایر تو، ترا جماع کردی
اینست جواب آنکه گوید
ای راه، ترا دلیل مردی
شمارهٔ ۳۹ - عقل و جانم برد شوخی آفتی بتیاره ای: تاز بازم ایر من در . . . ن هر زن بارهایشمارهٔ ۴۱ - پرسند از او که چند هجا گفتی: ای سید کتب خانه برآشفتی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مرز ترا دریده مردی
زان مرد بتو رسیده دردی
هوش مصنوعی: ای مرز تو را شکافته است، از درد آن مرد به تو رسیده است.
بر نیز گهت نهاده سرخی
وز نانگهت کشیده زردی
هوش مصنوعی: سرخی گل را بر روی نیزه گذاشتهاند و زردی آن از نشانههایی است که از دور میتوان دید.
آن ایر که رایگان بخوری
باد من جو، خری نخوردی
هوش مصنوعی: اگر به راحتی و بدون زحمت چیزی را به دست بیاوری، ارزش آن را نمیدانی و مثل کسی که هیچ تلاشی نکرده، نخواهی فهمید که چه چیزی را از دست دادهای.
اندر همه شهر خود نیابی
جز تو، که ترا نگاد مردی
هوش مصنوعی: در هیچیک از شهرها تو راجز تو نمیتوان یافت، زیرا تو را به عنوان فردی با ارزش و با شخصیت میشناسم.
و در دسترسی بدی، همانا
ایر تو، ترا جماع کردی
هوش مصنوعی: در شرایط نامناسبی قرار داری، چون خودت با رفتارت موجب این وضعیت شدی.
اینست جواب آنکه گوید
ای راه، ترا دلیل مردی
هوش مصنوعی: این پاسخ به کسی است که میگوید: ای راه، تو نشانهای از مردانگی داری.