شمارهٔ ۵ - در هجاء خمخانه و مدح نظام الدین
خر خمخانه را دو خم شراب
تا بسر بر نهنین است و سراب
میخورد دم دم و نیاساید
خر نه هشیار از آن نه مست و خراب
گاه از اشهب فراخ عنان
گاه از ادهم دراز رکاب
بر سر از سم نعل بسته ز لعن
میخورد خفته خطا بصواب
هست از جامه خانه فلکی
جامکی ز آفتاب و از مهتاب
روز باشد بخیمه قاقم
شب درآید بخیمه سنجاب
مطبخی دارد از هوی و هوس
پر ز نفرین صرف و لعنت ناب
ناگرفته در او کند بریان
خوک بچگان نابرآمده ناب
تا مراهل کتاب را مهمان
کند آن خرترین اهل کتاب
کند از دوغ میسره باسهل
شش خوش اولیا بفتح الباب
ملح کبریت احمر و بره چون
خضر و چشمه خضر نایاب
پزد اندر تنور چوبین نان
بال سیمرغ در تنوره کباب
دو کفه میکفد نواله لاف
ندهد ریزه بکلب و ذئاب
میرساند ز شکر سکران
بدل از کاسه دماغ شراب
میدهد از ایاز خانه سرد
به تغان خان بسته پرده جلاب
همه سوداش آنکه نقش کند
بجلا بی جریده القاب
اعذب الشعرا کذبه گویند
شعر او عذب بی واو کذاب
شعر من عذب و من صدوق القول
بمدیح وزیر دولت باب
ملک نسل گوهر میران
میر نیک اعتقاد پاک انساب
صدر میرانیان نظام الدین
عامر عالم خراب و بیاب
آنکه از کوکنار سمین اش
سیم خواه ستم شد اندر خواب
نوک باز سپید او چو شود
بچه پرورد در آشیان غراب
ظلم سیمرغ وار درکه قاف
متواری شود ورای حجاب
قاف تا قاف صیت عدل وی است
گذران بر لب اولوالالباب
سائل و زایر از مواهب او
سال و ماهند با نصیب و نصاب
هیچ سائل بر او سلام نکرد
که بلی و نعم نیافت جواب
گوئی هست کف واهب او
قهرمان خزانه وهاب
راوی او آفتاب رخشان است
بر سپهر فضائل و آداب
گر منجم برأی او نگرد
نگرد ارتفاع اصطرلاب
ور براه قدم سپرده او
سرنهد بر فلک رسد زتراب
از فلک بر تراب تا تابد
بشب و روز آفتاب و شهاب
پیش باد از شهاب روی فلک
سالهای بقای او بحساب
تاب در آفتاب جاهش باد
چون فرومانده آفتاب از تاب
شمارهٔ ۴ - در مطایبه: در جستن وصل آن بت چیناشمارهٔ ۶ - در هجاء خمخانه و مدح نظام الدین: خر بدبخت بد بود در خواب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خر خمخانه را دو خم شراب
تا بسر بر نهنین است و سراب
هوش مصنوعی: خر به دو ظرف خم شراب در حال نوشیدن است تا اینکه سرش در هالهای از وهم و سراب فرو برود.
میخورد دم دم و نیاساید
خر نه هشیار از آن نه مست و خراب
هوش مصنوعی: شخصی که همواره در حال نوشیدن است، هرگز خسته نمیشود؛ نه به خاطر اینکه هوشیار باشد و نه به خاطر اینکه حالت مستی و فروپاشیدگی داشته باشد.
گاه از اشهب فراخ عنان
گاه از ادهم دراز رکاب
هوش مصنوعی: گاهی بر اسبی با پوشش خاکستری و گردن بلند سوار میشوم و گاهی بر اسبی با پوشش سیاه و پاهای دراز.
بر سر از سم نعل بسته ز لعن
میخورد خفته خطا بصواب
هوش مصنوعی: در مکانی که سم اسب بر روی زین میخورد، فردی که خواب است به خاطر اشتباهاتش از عواقب آن آگاه نیست.
هست از جامه خانه فلکی
جامکی ز آفتاب و از مهتاب
هوش مصنوعی: در خانه آسمان، جامهای با زیبایی و شعاع آفتاب و روشنی ماه وجود دارد.
روز باشد بخیمه قاقم
شب درآید بخیمه سنجاب
هوش مصنوعی: در روز، قاقم به داخل خیمه میآید و در شب، سنجاب به خیمه وارد میشود.
مطبخی دارد از هوی و هوس
پر ز نفرین صرف و لعنت ناب
هوش مصنوعی: خانهای پر از آرزوها و خواستههای بیپایه و اساس دارد که در آن نفرین و لعنت بر دامن انسان جاری است.
ناگرفته در او کند بریان
خوک بچگان نابرآمده ناب
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هنوز نوجوانان و جوانان به بلوغ و کمال نرسیدهاند و در نتیجه، نتوانستهاند به خوبی و درستی رشد کنند. در واقع، اشاره به این دارد که در شرایط نامناسب، پرورش صحیح امکانپذیر نیست.
تا مراهل کتاب را مهمان
کند آن خرترین اهل کتاب
هوش مصنوعی: کسی که در هر زمینهای از دیگران کمخبرتر و نادانتر است، میتواند مرا با سخنانش به یاد کتابها و علم بیندازد و مهمان افکارم کند.
کند از دوغ میسره باسهل
شش خوش اولیا بفتح الباب
هوش مصنوعی: او از دوغ میسر، یک شش خوش فوت میکند و دروازه را میگشاید.
ملح کبریت احمر و بره چون
خضر و چشمه خضر نایاب
هوش مصنوعی: این مضمون به ارزشمند بودن چیزها اشاره دارد. در اینجا، ملح به نمک و کبریت احمر به نوعی خاص از آن اشاره دارد که نادر و گرانبهاست. بره به معنای جوان و لطیف است، در حالیکه خضر به عنوان نماد حیات و آبیاری مطرح میشود. در نهایت اشاره به چشمهای نایاب دارد که در دسترس نیست و به نوعی کمیابی و ارزش آن اشاره میکند.
پزد اندر تنور چوبین نان
بال سیمرغ در تنوره کباب
هوش مصنوعی: نان تازهای که در تنور چوبی پخته میشود، به مانند کبابی با طعم خاص و لذیذ است. این تصویر حالتی از شگفتی و زیبایی را در ذهن تداعی میکند، مانند بال سیمرغ که نماد بلندی و عظمتی دارد.
دو کفه میکفد نواله لاف
ندهد ریزه بکلب و ذئاب
هوش مصنوعی: دو طرف درگیر میشوند، اما نباید در مورد چیزهای جزئی و بیاهمیت ادعای بزرگمنشی کرد.
میرساند ز شکر سکران
بدل از کاسه دماغ شراب
هوش مصنوعی: شکر از طعم خوش شراب به روح و دل انسان تاثیر میگذارد و مانند هالهای از سرخوشی او را در بر میگیرد.
میدهد از ایاز خانه سرد
به تغان خان بسته پرده جلاب
هوش مصنوعی: ایاز از خانهای سرد و بیروح به خان تغان میرود، جایی که پردههای زیبا و رنگارنگی آویزان است.
همه سوداش آنکه نقش کند
بجلا بی جریده القاب
هوش مصنوعی: همه چیز به اینجا برمیگردد که آنچه را که نوشته شده است، با دقت و زیبایی بیان کنیم، بدون اینکه فقط به اسمها و عناوین توجه کنیم.
اعذب الشعرا کذبه گویند
شعر او عذب بی واو کذاب
هوش مصنوعی: بهترین شعرای زمان را دروغگو مینامند، زیرا شعرش شیرین است ولی بدون افزودن هیچ دروغی.
شعر من عذب و من صدوق القول
بمدیح وزیر دولت باب
هوش مصنوعی: شعر من شیرین و دلنشین است و من با صداقت دربارهی ستایش وزیر دولت صحبت میکنم.
ملک نسل گوهر میران
میر نیک اعتقاد پاک انساب
هوش مصنوعی: پادشاهی از نسل جواهرات درگذشتگان، که به اصول نیک و پاکی نسبت به نیاکان خود باور دارد.
صدر میرانیان نظام الدین
عامر عالم خراب و بیاب
هوش مصنوعی: بالاخره توی شهر میرانیان، نظام الدین عامر، که فردی برجسته و عالم است، در حال سقوط و نابودی قرار دارد.
آنکه از کوکنار سمین اش
سیم خواه ستم شد اندر خواب
هوش مصنوعی: آنکه از گل کوکنار زیبایی و ناز آن را میخواهد، به سبب خواب و بیتوجهی به حقیقت، در معرض ظلم و ستم قرار میگیرد.
نوک باز سپید او چو شود
بچه پرورد در آشیان غراب
هوش مصنوعی: وقتی که نوک سفیدی از او به وجود بیاید، مانند زمانی است که بچهاش را در لانهاش پرورش میدهد.
ظلم سیمرغ وار درکه قاف
متواری شود ورای حجاب
هوش مصنوعی: ظلمی که مانند سیمرغ در کوه قاف پنهان شده است، از پشت حجاب دور میشود.
قاف تا قاف صیت عدل وی است
گذران بر لب اولوالالباب
هوش مصنوعی: برابر با هر قاف، نام و آوازهی عدالت او در حال جریان است و این موضوع در دل افراد دانا و خردمند جا دارد.
سائل و زایر از مواهب او
سال و ماهند با نصیب و نصاب
هوش مصنوعی: سائل و زائر از نعمتها و بخششهای او بهرهمند هستند، و این بهرهوری به سال و ماه خاصی محدود نیست و هر کس به اندازه سهم خود از آن بهره میبرد.
هیچ سائل بر او سلام نکرد
که بلی و نعم نیافت جواب
هوش مصنوعی: هیچ سوال کنندهای به او سلام نکرد، زیرا پاسخی دال بر بلی یا نه دریافت نکرد.
گوئی هست کف واهب او
قهرمان خزانه وهاب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او به گونهای درخشان و باشکوه در خدمت مردم است، گویی که قدرت و ثروت او همچون یک قهرمان در دسترس همگان قرار دارد.
راوی او آفتاب رخشان است
بر سپهر فضائل و آداب
هوش مصنوعی: راوی مانند خورشید تابان است که بر آسمان ویژگیها و خصائل نیک میتابد.
گر منجم برأی او نگرد
نگرد ارتفاع اصطرلاب
هوش مصنوعی: اگر ستارهشناس نتواند به درستی او را تحلیل کند، دیگر ارتفاع صُفَصُور (ابزار نجومی) هیچ فایدهای ندارد.
ور براه قدم سپرده او
سرنهد بر فلک رسد زتراب
هوش مصنوعی: اگر کسی در راه قدم بگذارد و با جسارت و ایمان پیش برود، میتواند به قلههای بلند و موفقیتهای عظیم برسد.
از فلک بر تراب تا تابد
بشب و روز آفتاب و شهاب
هوش مصنوعی: از آسمان تا زمین، نور خورشید و شهابسنگها به زندگی روز و شب ما میتابند.
پیش باد از شهاب روی فلک
سالهای بقای او بحساب
هوش مصنوعی: به مانند ستارهای در آسمان، در برابر باد، سالهای ماندگاری او را محاسبه کن.
تاب در آفتاب جاهش باد
چون فرومانده آفتاب از تاب
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که اگر تابش آفتاب بر جایی بیفتد و آنجا را گرم کند، مانند یک فردی است که در زیر آفتاب مانده و احساس راحتی و خوشی میکند. این imagery به نوعی نشاندهنده سرزنده بودن و نشاط در برابر گرما و تابش خورشید است.