شمارهٔ ۳۶ - در هجو خمخانه
خر خمخانه را آزار کردم
دل خر کرگان را شاد کردم
ز ظلم و داد خر را آگهی نه
که با وی ظلم کردم داد کردم
همان کردم ز ظلم و داد با وی
که با مردان مردم زاد کردم
ز رخش رستم و شبدیز خسرو
نکردم یاد و از وی یاد کردم
بعان و عان ز من فریادها کرد
کزان فریادها فریاد کردم
خری خر نر سرو بزلنج نس را
بزی بازی گرو استاد کردم
براه کهکشان پالیز ویرا
برآوردم فرود آزاد کردم
چه کردم از پس آزاد کردن
بنامش آخری بنیاد کردم
ز بهر خرمن او خرمن ماه
بپنج انگشت حکمت یاد کردم
کهش از زعفران و جو زکافور
علف از عنبر و شمشاد کردم
بماندم اندکی تا خوش بغلطد
که بسپارش خر استاد کردم
بکه در سوزنش میخواستم داد
از آن تدبیر باز استاد کردم
بدو دیوان شعرم شد خر آباد
چو صلح افتاد خیر آباد کردم
بدان کاین صلح ما را جنگ خواند
زبان چون خنجر پولاد کردم
روان میره را خشنود کردم
خرابه هاش را آباد کردم
بنای دوستی نو کردم امروز
عداوت کرد و شب خوش یاد کردم
ازین پس طیبتی باشد که گویم
فلان خر را فلانجا گاو کردم
شمارهٔ ۳۵ - در هجو خمخانه: . . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برمشمارهٔ ۳۷ - در هجو خمخانه و مدح قلج تمغاج خان مسعود: خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خر خمخانه را آزار کردم
دل خر کرگان را شاد کردم
هوش مصنوعی: من به خر خمخانه آسیب زدم و دل خرهای کرگان را شاد کردم.
ز ظلم و داد خر را آگهی نه
که با وی ظلم کردم داد کردم
هوش مصنوعی: با ظلم و ستم، حیوانی (خر) را خبر نکنید چرا که با او رفتار نادرستی داشتم و به او آسیبی زدم.
همان کردم ز ظلم و داد با وی
که با مردان مردم زاد کردم
هوش مصنوعی: من همان گونه با او رفتار کردم که با مردان و انسانها رفتار کردهام.
ز رخش رستم و شبدیز خسرو
نکردم یاد و از وی یاد کردم
هوش مصنوعی: من به یاد او، رستم و اسب شبدیز او را فراموش نکردم و به یاد او همیشه در ذهن من باقی مانده است.
بعان و عان ز من فریادها کرد
کزان فریادها فریاد کردم
هوش مصنوعی: آنکه از من فریاد میزند و شکایت میکند، خود فریاد میکشد که من نیز از آن فریادها ناله میکنم.
خری خر نر سرو بزلنج نس را
بزی بازی گرو استاد کردم
هوش مصنوعی: بازیای را که برای اسب نر پرقدرت و تنومند ایجاد کردم، با تلاش و مهارت انجام میدهم.
براه کهکشان پالیز ویرا
برآوردم فرود آزاد کردم
هوش مصنوعی: در مسیری که به کهکشان میرسد، با شجاعت و با نیت پاک، او را آزاد کردم.
چه کردم از پس آزاد کردن
بنامش آخری بنیاد کردم
هوش مصنوعی: من چه کار کردم بعد از اینکه دست از آزاد کردن برداشتیم، با نام او به آخرین پایه و اساس رسیدم.
ز بهر خرمن او خرمن ماه
بپنج انگشت حکمت یاد کردم
هوش مصنوعی: به خاطر دانههای او، من به پنج انگشت دانش و خرد اشاره کردم.
کهش از زعفران و جو زکافور
علف از عنبر و شمشاد کردم
هوش مصنوعی: من از زعفران و گیاهان خوشبو معطر به عنبر و شمشاد گلی زیبا و دلکش ساختهام.
بماندم اندکی تا خوش بغلطد
که بسپارش خر استاد کردم
هوش مصنوعی: میمانم کمی تا ببینم که آیا او میتواند به راحتی با کمک استاد به کارش ادامه دهد.
بکه در سوزنش میخواستم داد
از آن تدبیر باز استاد کردم
هوش مصنوعی: در واقع، من میخواستم از آن دردی که در زندگی به من رسیده، شکایت کنم و با تدبیر و دانش خود، توانستم آن را مهار کنم.
بدو دیوان شعرم شد خر آباد
چو صلح افتاد خیر آباد کردم
هوش مصنوعی: شعرهایم به هم ریخت و تبدیل به چولی پر از خرابه شد، اما وقتی صلح برقرار شد، به خیر و خوبی تبدیلش کردم.
بدان کاین صلح ما را جنگ خواند
زبان چون خنجر پولاد کردم
هوش مصنوعی: باید توجه داشته باشی که این صلحی که ما در ظاهر به آن دست یافتهایم، در واقع با زبان و گفتار دیگران همانند جنگی تلقی میشود. من نیز با قدرت و تندی همانند تیری از فولاد عمل کردم.
روان میره را خشنود کردم
خرابه هاش را آباد کردم
هوش مصنوعی: با راضی کردن روح، ویرانهها را بازسازی کردهام.
بنای دوستی نو کردم امروز
عداوت کرد و شب خوش یاد کردم
هوش مصنوعی: امروز تصمیم گرفتم که دوستی تازهای بسازم، اما او با من دشمنی کرد و شب به یاد آن خوبیها پرداختم.
ازین پس طیبتی باشد که گویم
فلان خر را فلانجا گاو کردم
هوش مصنوعی: از این به بعد طوری رفتار میکنم که بگویم فلان فرد را در فلان جا به کار گماردم.