گنجور

شمارهٔ ۳ - پسر بوالعطا

آمد پسر دیو بوالعطا را
قیمت شد ازو در پربها را
آری شبه آرد بها گهر را
عزت درم ناروا روا را
چون ابرو شب است آن پلید زاده
از ظلمت و نور این دو پادشا را
زان داد که تا دیو را بینند
لاحول بکار دارند و دعا را
شویش بسر خوان مامکش برد
نه از پی راحت بل از بلا را
تا صورت نان را کند فراموش
از خوردن چلیو لوبیا را
تا شور بیفتدت همی در سر
یکسر بخورد یک شوربا را
گویند که در کوهسارها هست
از بیخ گیا خوردن اولیا را
ماننده اولیا نخواهد شدن
از یاوه خوردن خر گیا را
یکروزه درین سور و میزبانی
کامد بسر آن دیو بیوفا را
آمد بسر ما دوان و پویان
گفتا که بسی جسته ام شما را
تا دعوت و سور مرا بیند
یکسر همه رسم و نهاد ما را
خواجه بدرم را مدیح گوئید
زو چشم بدارید مر عطارا
گفتیم هلا و سپاس داریم
گوئیم در او مدحت و ثنا را
نی از پی آن تا بریم صلت
لیکن ز پی باز پس هجا را
رفتیم در آن باغ تا ببینم
آن دعوت بی نان و با را
اندر رد و اندر محلت او
نسپرده بر راه رو چرا را
پاسخ تراشان و پای کوبان
زانو زده همساج اولیا را
دیدیم یکی خوان مایه جسته
از بهر خدا و از پی عشا را
آویخته زو نان ریشه ریشه
مانند درخت دعار وارا
مطرب ز بر خوان بایستاده
ایجان من ای نان زدی دعا را
ما جمله بر آن گرد خوان نشسته
جویان شده نان پاره جدا را
بر خوان بسی نان نشد شکسته
یکتن نشکستیم ناشتا را
گیرم بند آن خود نبیره او
بایست کردی او ز روی ریا را
پس گفت که بر خوانم آفرین گوی
گفتم بگویم ولی کجا را
جای بره و مرغ را ستایم
یا جای خلیلی و مربا را
بر خوان تهی آفرین بگویم
بر من بنویسد ایزد خطا را
در جنگ بنده رنج بیش بری
گر خر کره دازی آشنا را
بر خوانش سزای ثنا ندیدم
جز سید اولاد مصطفی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل فاعلاتن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد پسر دیو بوالعطا را
قیمت شد ازو در پربها را
هوش مصنوعی: پسر دیو بوالعطا به شهر آمد و به او ارزش و قیمتی داده شد که بسیار بالاست.
آری شبه آرد بها گهر را
عزت درم ناروا روا را
هوش مصنوعی: آری، شب به طلا ارزشی می‌دهد، اما ارزش واقعی در ایستادگی و حرمت چیزی ست که بی‌دلیل نخورده و نیاورده شده است.
چون ابرو شب است آن پلید زاده
از ظلمت و نور این دو پادشا را
هوش مصنوعی: چون ابرو مانند شب است، آن فرزند ناپاک از تاریکی و روشنی این دو پادشاه به وجود آمده است.
زان داد که تا دیو را بینند
لاحول بکار دارند و دعا را
هوش مصنوعی: از آن روی که باید دیو را ببینند، سعی و کوشش کنند و دعاهایی بخوانند.
شویش بسر خوان مامکش برد
نه از پی راحت بل از بلا را
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر راحتی به دنبال او نیفتی، بلکه از روی نداختن بلا و مشکلات، او را از سر خوان و زندگی‌اش دور کن.
تا صورت نان را کند فراموش
از خوردن چلیو لوبیا را
هوش مصنوعی: تا وقتی که گرسنگی را حس کند و نان را فراموش کند، خوردن چلو و لوبیا را ادامه می‌دهد.
تا شور بیفتدت همی در سر
یکسر بخورد یک شوربا را
هوش مصنوعی: وقتی که شور و هیجان در وجودت ایجاد می‌شود، تمام وجودت را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به نوعی همه چیز را به هم می‌ریزد.
گویند که در کوهسارها هست
از بیخ گیا خوردن اولیا را
هوش مصنوعی: می‌گویند که در کوه‌ها و دشت‌ها، گیاهانی وجود دارد که اولیا و پرهیزکاران از آن‌ها تغذیه می‌کنند.
ماننده اولیا نخواهد شدن
از یاوه خوردن خر گیا را
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند مانند اولیاء و افراد بزرگ و نمونه شود، اگر تنها به حرف‌های بی‌معنا و گزاف گوش دهد و به آنها توجه کند.
یکروزه درین سور و میزبانی
کامد بسر آن دیو بیوفا را
هوش مصنوعی: در یک روز، در این جشن و میهمانی، آن دیو بی‌وفا به پایان کارش می‌رسد.
آمد بسر ما دوان و پویان
گفتا که بسی جسته ام شما را
هوش مصنوعی: کسی به ملاقات ما آمد و با شتاب گفت که مدت زیادی است به دنبالتان می‌گردم.
تا دعوت و سور مرا بیند
یکسر همه رسم و نهاد ما را
هوش مصنوعی: تا وقتی که دعوت و مهمانی مرا به طور کامل ببیند، همه آداب و سنت‌های ما را درک خواهد کرد.
خواجه بدرم را مدیح گوئید
زو چشم بدارید مر عطارا
هوش مصنوعی: از خواجه برایم تعریف کنید و از او چشم‌پوشی داشته باشید، تا عطار را به یاد آورید.
گفتیم هلا و سپاس داریم
گوئیم در او مدحت و ثنا را
هوش مصنوعی: گفتیم که سپاسگذاریم و در آن به ستایش و تمجید می‌پردازیم.
نی از پی آن تا بریم صلت
لیکن ز پی باز پس هجا را
هوش مصنوعی: ما به دنبال درک عمیق‌تری از واقعیت هستیم، اما همزمان باید مراقب باشیم که به عقب بازنگردیم و از اشتباهات گذشته آگاه باشیم.
رفتیم در آن باغ تا ببینم
آن دعوت بی نان و با را
هوش مصنوعی: به باغ رفتیم تا دعوتی را ببینیم که نه نان داشت و نه غذا.
اندر رد و اندر محلت او
نسپرده بر راه رو چرا را
هوش مصنوعی: او در محل خود مشغول به کار و فعالیت است و نباید بر سر راه دیگران مانع ایجاد کند.
پاسخ تراشان و پای کوبان
زانو زده همساج اولیا را
هوش مصنوعی: جواب کسی که با دقت و تلاش می‌کوشد، همواره در پس احتیاط و احترام به مقام‌های بزرگ‌تر و اولیا خواهد بود.
دیدیم یکی خوان مایه جسته
از بهر خدا و از پی عشا را
هوش مصنوعی: ما کسی را دیدیم که برای خدا و به خاطر نماز شب به سفره‌ای آمده بود.
آویخته زو نان ریشه ریشه
مانند درخت دعار وارا
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که درختی که به آن اشاره شده، ریشه‌هایش را در زمین محکم کرده و به صورت استوار و پراکنده در اطراف خود گسترش یافته است. مشابه آن، نان نیز مانند ریشه‌های درخت قرار دارد و به نوعی به تغذیه و زندگی انسان وابسته است. این تصویر به ارتباط عمیق انسان با نعمت‌های طبیعی و منابع زندگی اشاره دارد.
مطرب ز بر خوان بایستاده
ایجان من ای نان زدی دعا را
هوش مصنوعی: خواننده، برای من آهنگ بنواز و دعا کن، ای جان من! تو که نان روزی ما را به دوش داری.
ما جمله بر آن گرد خوان نشسته
جویان شده نان پاره جدا را
هوش مصنوعی: ما همه دور این سفره نشسته‌ایم و در جستجوی تکه‌ نانی هستیم که از هم جدا شده است.
بر خوان بسی نان نشد شکسته
یکتن نشکستیم ناشتا را
هوش مصنوعی: بر سر سفره نانی نیافتیم، چرا که یک نفر ناشتا و بدون خوردن صبحانه، سفره را ترک کرد.
گیرم بند آن خود نبیره او
بایست کردی او ز روی ریا را
هوش مصنوعی: با وجود اینکه شاید او را به خاطر خودخواهی و ریاکاری‌اش مقصر بدانی، اما به هر حال او به نوعی در این موقعیت قرار گرفته و باید تحمل کند.
پس گفت که بر خوانم آفرین گوی
گفتم بگویم ولی کجا را
هوش مصنوعی: او گفت که بر او آفرین می‌گویم. من هم پاسخ دادم که می‌خواهم بگویم، اما نمی‌دانم از کجا شروع کنم.
جای بره و مرغ را ستایم
یا جای خلیلی و مربا را
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم کدام را تحسین کنم، جای بره و مرغ را یا جای خلیلی و مربا را.
بر خوان تهی آفرین بگویم
بر من بنویسد ایزد خطا را
هوش مصنوعی: من بر میز خالی دعا می‌کنم تا ایزد خطاهایم را بر من بنویسد.
در جنگ بنده رنج بیش بری
گر خر کره دازی آشنا را
هوش مصنوعی: اگر در جنگ، بنده‌ات بیشتر رنج بکشد، پس چرا باید برادرت را دوست نداشته باشی، همان‌طور که اگر اسبی را تربیت کنی.
بر خوانش سزای ثنا ندیدم
جز سید اولاد مصطفی را
هوش مصنوعی: در میان تمام افرادی که شایسته تقدیر و ستایش هستند، تنها سید، که به عنوان بهترین نسل پیامبر شناخته می‌شود، را سزاوار می‌دانم.