شمارهٔ ۲ - در هجاء ملیح و مدح سیف الدین بن شمس الدین
ملیح مُغ بچه را در طعام خوان هجا
سزد که ملح زیارت کنم که هست سزا
ملیحتر شود آن زنفروش و گر نشود
همین که هست بس است آن گدا ابن گدا
دهد ملیح ز منکوحهٔ ملیحهٔ خویش
نشانِ ممحلهٔ خوانِ شهری و غُرَبا
پیِ تبرّک هر کس بدو زند انگشت
نداند این ز کجا آمد آن دگر ز کجا
ز زنبهمزدی منکر شود ملیحک و هست
هزار حمدان با دو هزار خایه گدا
شراب پر خورد و مست خسبد و خیزد
گهی رباب کسی را و گه کسی او را
جمال مستندان سر پل است باصل
به یک پدر نه مسلمان به صد پدر ترسا
تبار خود را آتشپرستی آموزد
بدان رسوم کز اجداد دید و از آبا
به حرمت می چونان که موبدش فرمود
دهان بسته گشاید سر خم صهبا
چو خم گشاد ز می خاک را نصیب دهد
که ما به خاک دهیم آنچه خاک داد به ما
مغی است برده سر از چنبر محرک و رند
ز بیم تیغ مسلمان شده به روی و ریا
کند به قبلهٔ تازی ز هر کدیهٔ غاز
به دل به قبلهٔ دهقان کند نماز روا
چو پیر مغ را بیند کلاه کج بر سر
کند در آرزوی آن کله قمیص قبا
کلاه مغ را دستار خود غلاف کند
چگوید این همه دستار من کلاه شما
بدان که گفت محمد حیا از ایمان است
ندارد ایمان آن . . . بی حیا و میا
به بیحیایی هنگام کدیه فخر کند
دلیل گوید مناع روزی است حیا
ملیحک سر پل ترکتاز و جلف زنی است
سر پلی است که یابد گناه کار جزا
به سیف محو شد از گناهکار گنه
گناهکار ملیح است و کار سیف محا
شه ائمهٔ اسلام سیف شمس حسام
حسام قسمت و سیف احترام و شمس لقا
لقای فرّخ او بر زمین چو نور افکند
ز شمس تیره شود بر سپهر شمس ضحی
صواب رای وی از وی به عمر نگذارد
که بر بسیط زمین خطوه زند به خطا
خطی کشید بر اهل خطا به عهد ملک
که پادشاه ختا نگذرد ز خط وفا
غریق منت خود کرد اهل دین را کل
چنین کند بزرگان دین درین دنیا
شوند اهل سمرقند شاد ز آمدنش
چو این خبر به بخارا برد نسیم صبا
بخاریان هواخواه به صدر و بدر جهان
روند مرده ور افزون ز ذرههای هوا
چو ذرههای بیش او به استقبال
رسند ناشده کم ذره ز مهر و هوا
دُرَرفشانم در مدحِ شاه سیف الدین
که طبع و خاطر دارم چو پر دُرَر دریا
چو سوزنی لقبم درکشم به رشتهٔ نظم
به نوک سوزن نظام طبع در ثنا
رضای صدر جهان باد و سیف دین پسرش
به نیک نامی کاندر وی است طول بقا
شمارهٔ ۱ - در هجاء خمخانه و مدح عمیدالدین: خط امان من است این قصیده غراشمارهٔ ۳ - پسر بوالعطا: آمد پسر دیو بوالعطا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملیح مُغ بچه را در طعام خوان هجا
سزد که ملح زیارت کنم که هست سزا
هوش مصنوعی: زیباست که در سفرهی غذا کمی نمک وجود داشته باشد، زیرا من هم باید از نمک زیارت کنم چون شایسته است.
ملیحتر شود آن زنفروش و گر نشود
همین که هست بس است آن گدا ابن گدا
هوش مصنوعی: زنفروشی اگر زیباتر شود، یا حتی اگر همینطور بماند، برایش کافی است که آن گدا، فرزند گدا باشد.
دهد ملیح ز منکوحهٔ ملیحهٔ خویش
نشانِ ممحلهٔ خوانِ شهری و غُرَبا
هوش مصنوعی: او با ناز و زیبایی همسر دلربایش، نشانهای از مقام و منزلت اجتماعیاش را به دیگران نشان میدهد.
پیِ تبرّک هر کس بدو زند انگشت
نداند این ز کجا آمد آن دگر ز کجا
هوش مصنوعی: هر کسی که به کسی مراجعه کند تا از او برکت بگیرد، نمیداند که این شخص از کجا آمده و آن شخص از کجا است.
ز زنبهمزدی منکر شود ملیحک و هست
هزار حمدان با دو هزار خایه گدا
هوش مصنوعی: اگر زنی از مزایای خود بگذرد و منکر زیباییاش شود، در این دنیا هزاران مرد با هزاران نقص و عیب وجود دارند که به دنبال او هستند.
شراب پر خورد و مست خسبد و خیزد
گهی رباب کسی را و گه کسی او را
هوش مصنوعی: در میخانه، شراب مینوشد و مست میشود، گاهی در خواب است و گاهی برمیخیزد؛ گهگاه کسی با سازش نوازش میکند و گاه خود او به نواختن میپردازد.
جمال مستندان سر پل است باصل
به یک پدر نه مسلمان به صد پدر ترسا
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی در دل عاشقان، بهگونهای است که انسان را به سمت خود جذب میکند، حتی اگر آن شخص در اصل مسلمان نباشد. این عشق و زیبایی بهگونهای است که فراتر از اصول دینی و خانوادگی میرود و با دلایل عاطفی و انسانی ارتباط برقرار میکند.
تبار خود را آتشپرستی آموزد
بدان رسوم کز اجداد دید و از آبا
هوش مصنوعی: نسل خود را به آتشپرستی وادار میکند و آداب و رسوم اجدادش را به آنها میآموزد.
به حرمت می چونان که موبدش فرمود
دهان بسته گشاید سر خم صهبا
هوش مصنوعی: به خاطر احترام به شراب، همانگونه که موبد (روحانی) دستور داده است، فرد باید دهانش را بسته نگه دارد و فقط سر را به سمت کاروان شراب خم کند.
چو خم گشاد ز می خاک را نصیب دهد
که ما به خاک دهیم آنچه خاک داد به ما
هوش مصنوعی: وقتی که خم شراب باز میشود، خاک به ما سهم میدهد؛ پس ما نیز باید آنچه را که خاک به ما داده، به خاک بدهیم.
مغی است برده سر از چنبر محرک و رند
ز بیم تیغ مسلمان شده به روی و ریا
هوش مصنوعی: یک شخص آزاد که از قید و بندها رها شده، به خاطر ترس از تهدیدات مسلمانان، به ظاهر خود را مسلمان نشان میدهد و به دورویی و فریب مشغول است.
کند به قبلهٔ تازی ز هر کدیهٔ غاز
به دل به قبلهٔ دهقان کند نماز روا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی با دل و جان به سمت خداوند و آداب دینی خود توجه دارد، حتی اگر روشها و عبادات او به خاطر فرهنگ یا مذهب متفاوتی باشد. او با احترام به آداب خود، به خوبی به خداوند نماز میخواند و به معنای واقعی در تلاش است تا روحانیت و ایمانش را در نظر بگیرد.
چو پیر مغ را بیند کلاه کج بر سر
کند در آرزوی آن کله قمیص قبا
هوش مصنوعی: وقتی که سالخوردهای پیرمغ را میبیند که کلاهی کج بر سر دارد، در دل آرزوی داشتن آن کلاه و پوشش مرتب و زیبا را میکند.
کلاه مغ را دستار خود غلاف کند
چگوید این همه دستار من کلاه شما
هوش مصنوعی: مغ در اینجا اشاره به فردی دارد که خود را بالاتر از دیگران میداند و به همین خاطر میخواهد دیگران را تحقیر کند. در این شعر، او کلاه خود را به عنوان دستار نشان میدهد و میگوید که این دستار متعلق به اوست و در حقیقت، کلاهش فقط زینتی برای دیگران است. این بیان نشاندهنده نوعی خودبزرگبینی و خودستایی است، به طوری که او تلاش میکند تا برتری خود را به رخ دیگران بکشد.
بدان که گفت محمد حیا از ایمان است
ندارد ایمان آن . . . بی حیا و میا
هوش مصنوعی: بدان که پیامبر محمد (ص) فرمود که حیا جزء ایمان است و کسی که حیا ندارد، در واقع ایمان ندارد.
به بیحیایی هنگام کدیه فخر کند
دلیل گوید مناع روزی است حیا
هوش مصنوعی: در زمانی که فرد احساس کدورت و ناراحتی میکند، به بیحیایی و خودبزرگبینی میپردازد و سعی میکند خود را مهم و باارزش نشان دهد. اما در حقیقت این رفتار، دلیلی برای عزت نفس و احترام به خود نیست. در این لحظه، احساس حیا و شرم بر رفتار او غلبه کرده و او را از این کار بازمیدارد.
ملیحک سر پل ترکتاز و جلف زنی است
سر پلی است که یابد گناه کار جزا
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو همچون پلی است که هر کسی را که به آن نزدیک میشود، مجازات میکند. تو به گونهای هستی که با لحن و رفتار خود، دیگران را تحت تأثیر قرار میدهی و به نوعی باعث میشوی که خطاکاران عواقب کارهایشان را تجربه کنند.
به سیف محو شد از گناهکار گنه
گناهکار ملیح است و کار سیف محا
هوش مصنوعی: در اینجا به قدرت و تأثیر سلاح یا ابزار خاصی اشاره شده که میتواند افراد گناهکار را تحت تأثیر قرار دهد. به نوعی نشاندهنده این است که این ابزار یا سلاح میتواند به طور قاطع و سریع با گناه و مشکل برخورد کند. در این متن، به زیبایی و کارآمدی این سلاح هم اشاره شده است، به طوری که از دیگران متمایز و جذاب به نظر میرسد.
شه ائمهٔ اسلام سیف شمس حسام
حسام قسمت و سیف احترام و شمس لقا
هوش مصنوعی: امامان اسلام مانند شمشیری تیز و برنده هستند که در کنار شمعی از محبت و احترام میدرخشند و ارتباطی نزدیک و احترامآمیز با مخلوقات دارند.
لقای فرّخ او بر زمین چو نور افکند
ز شمس تیره شود بر سپهر شمس ضحی
هوش مصنوعی: ملاقات با چهرهی شاداب او بر روی زمین مانند نوری است که بر افکند و از این رو، خورشید سیاه در آسمان را تحتالشعاع قرار میدهد.
صواب رای وی از وی به عمر نگذارد
که بر بسیط زمین خطوه زند به خطا
هوش مصنوعی: عمر در گذران زندگی اگر اشتباهی مرتکب شود، این اشتباه او بر روی زمین تاثیر منفی نخواهد گذاشت، چون او از درستی و درایت خود خارج نشده است.
خطی کشید بر اهل خطا به عهد ملک
که پادشاه ختا نگذرد ز خط وفا
هوش مصنوعی: در عهد پادشاهی ختا، کسی برای اهل خطا خطی مشخص کشید، به این معنا که پادشاه به هیچ وجه خطای آنان را نادیده نخواهد گرفت و خطاهایشان مورد بخشش قرار نخواهد گرفت.
غریق منت خود کرد اهل دین را کل
چنین کند بزرگان دین درین دنیا
هوش مصنوعی: اهل دین به خاطر نعمتهایی که از وجود بزرگترها و معلمهای خود دریافت کردهاند، خود را در معرض خطر قرار میدهند، زیرا بزرگان دین در این دنیا همین گونه عمل میکنند.
شوند اهل سمرقند شاد ز آمدنش
چو این خبر به بخارا برد نسیم صبا
هوش مصنوعی: اهالی سمرقند به خاطر آمدن او شاد میشوند، چون نسیم صبح این خبر را به بخارا میبرد.
بخاریان هواخواه به صدر و بدر جهان
روند مرده ور افزون ز ذرههای هوا
هوش مصنوعی: موجی از احساسات و اشتیاق به برتری و مقامهای عالی در دنیا وجود دارد، اما در نهایت، انسانها مانند گرد و غباری هستند که به راحتی از بین میروند.
چو ذرههای بیش او به استقبال
رسند ناشده کم ذره ز مهر و هوا
هوش مصنوعی: زمانی که ذرههای بیشتری به استقبال او میآیند، هیچ ذرهای از عشق و محبت کاسته نمیشود.
دُرَرفشانم در مدحِ شاه سیف الدین
که طبع و خاطر دارم چو پر دُرَر دریا
هوش مصنوعی: من در ستایش شاه سیفالدین سخن میگویم و احساس و اندیشهام مانند درهایی از مروارید دریا پر از زیبایی و ارزش است.
چو سوزنی لقبم درکشم به رشتهٔ نظم
به نوک سوزن نظام طبع در ثنا
هوش مصنوعی: وقتی که من به عنوان سوزنی در نظم شعر به کار میروم، با دقت و ظرافت خاصی به ستایش میپردازم، همانطور که نوک سوزن بر روی بافت نظم اثر میگذارد.
رضای صدر جهان باد و سیف دین پسرش
به نیک نامی کاندر وی است طول بقا
هوش مصنوعی: آرزو میشود که پسری که در نسل پاک و نیکوست، باعث خوشحالی و رضایت جهانیان شود و نام نیکوی او سبب ماندگاریاش در تاریخ باشد.