شمارهٔ ۱۸ - در دل ترا هواست که با من جدل کنی
از روی تو چو چشمه خورشید در حمل
وز زلف تو زنند شب تیره را مثل
بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز
بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل
کز روی و زلف تو بزمانی هزار بار
اندر تو آن کند که شب و روز را بدل
ای در کمند زلفک تو حلقه فریب
وی در کمان ابروی تو ناوک حیل
هرکو از آنت خسته شود جز بدین مبند
هرکو بدینت بسته شود جز بدان محل
پنهان اجل بشوخی جزع تو اندر است
پیدا شده بخوشی لعل تو در امل
ار جو که جزع شوخ تو از ناز بغنود
تا بهره یابم از خوشی لعل تو لعل
در دل هواست که با من جدل کنی
در جان من مراد که با تو کنی جدل
هرچند در جدل صنما دست دست تست
با من رهی مکن تو بجای جدل جدل
من شاخ کلکم ای بت و بار هوای تو
کردست نکته بر من مرحوم مستدل
بر هیچ نکته کلک نباشد روا مگر
بر کلک سیدالوزرا صاحب اجل
آن صدر دین و دنیا کو کار خلق را
دینی بعلم سازد و دنیاوی از عمل
شمارهٔ ۱۷ - روی تو: ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعلشمارهٔ ۱۹ - با ما تو کجم؟: راست اینست که جز با تو بدل راست نیم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از روی تو چو چشمه خورشید در حمل
وز زلف تو زنند شب تیره را مثل
هوش مصنوعی: چهره تو مانند چشمه ای از نور است که روشنی می بخشد، و موهای تو شب تاریک را به زیبایی می آراید.
بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز
بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل
هوش مصنوعی: زلفهای تابدار خود را باز کن، تا در روزگان چهرهات را نمایان کنی و در شب، با آن beauty خاص خود، دلها را به هم بزن.
کز روی و زلف تو بزمانی هزار بار
اندر تو آن کند که شب و روز را بدل
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت تو، در هر زمانی هزار بار، شب و روز به یکدیگر تبدیل میشوند. این نشاندهنده تأثیر عمیق و شگفتآور وجود تو بر دل و جان است.
ای در کمند زلفک تو حلقه فریب
وی در کمان ابروی تو ناوک حیل
هوش مصنوعی: تو با زلفهای پیچیدهات مرا در دام انداختهای و ابروهایت مانند کمانی است که تیر فریب را آماده کرده است.
هرکو از آنت خسته شود جز بدین مبند
هرکو بدینت بسته شود جز بدان محل
هوش مصنوعی: هر کس از تو خسته شود، به هیچ چیز دیگری وابسته نشو. هر کس به تو وابسته شود، از آنچه که دیگران میگویند و میگذرند.
پنهان اجل بشوخی جزع تو اندر است
پیدا شده بخوشی لعل تو در امل
هوش مصنوعی: زمان مرگ به شکل شوخی در دل ترس تو نهفته است، اما خوشی و زیبایی در امید تو مانند لعل (سنگ زیبا) نمایان شده است.
ار جو که جزع شوخ تو از ناز بغنود
تا بهره یابم از خوشی لعل تو لعل
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ناز و لطافت خودت از جا بپرم و دل شاد کنم، امیدوارم از زیبایی و شیرینی لبان رنگین تو بهرهمند شوم.
در دل هواست که با من جدل کنی
در جان من مراد که با تو کنی جدل
هوش مصنوعی: در دل تو این احساس وجود دارد که میخواهی با من بحث و جدل کنی، اما در وجود من آرزو و خواستهای است که دوست دارم تو این جدل را با من داشته باشی.
هرچند در جدل صنما دست دست تست
با من رهی مکن تو بجای جدل جدل
هوش مصنوعی: هرچند که در جدل و بحث، تو هم با من درگیر هستی، اما به جای این جدل و بحث، مسیر دیگری پیش بگیر.
من شاخ کلکم ای بت و بار هوای تو
کردست نکته بر من مرحوم مستدل
هوش مصنوعی: من از عشق تو مجنون شدهام و تمام وجودم به یاد توست. تمام نشانهها و دلایل عشق مرا به سویت کشانده و همه چیز در زندگیام تحت تأثیر تو قرار گرفته است.
بر هیچ نکته کلک نباشد روا مگر
بر کلک سیدالوزرا صاحب اجل
هوش مصنوعی: هیچ نکتهای را نمیتوان با کمی ملایمت نادیده گرفت، مگر اینکه مربوط به سیدالوزرا، که صاحب تقدیر و سرنوشت است، باشد.
آن صدر دین و دنیا کو کار خلق را
دینی بعلم سازد و دنیاوی از عمل
هوش مصنوعی: کسی که در دین و دنیای مردم تاثیرگذار است و با دانش خود، کارهای مردم را به موضوعات دینی مرتبط کند و از اعمال خود برای دنیا مفید باشد.