شمارهٔ ۶۰ - در سپاس از ایزد و مدح سنجر
هست بر پرورده شکر نعمت پروردگار
واجب از روی دیانت هم نهان هم آشکار
هستم آن پرورده نعمت که اندر عمر خویش
داد نتوانم شمردن نعمت پروردگار
چون شمار نعمت حق را ندانم بر شمرد
کی توانم بر طریق شکر بودن حق گذار
گر زبان شکر دارم صد هزاران نعمتش
تا بعجز خود مقر نایم نگیرد دل قرار
آنچه با من کرد از نیکی خداوند جهان
گفت نتوانم بعمر خود یکی از صد هزار
بر یکی خود شناسا کرد تا بشناسمش
کو یکی بود و یکی باشد نه از روی شمار
کردگار گیتی و پروردگار عالمست
رازق خلق و پدید آرنده لیل و نهار
خالق کونین و هر چیزی که هست اندر دو کون
صانع گردون گردان کردگار نور و نار
مرسل پیغمبران حق بنزد بندگان
ایزد دارالقرار و داور دارالبوار
آنکه از تقدیر و حکم او نشاید بنده را
جز رضا در نیک و بد در هیچ وقت و هیچ کار
هر چه آید بر من از تقدیر او دارم رضا
بنده ام امروز را طاعت نمایم بنده وار
از دلی صافی و طبعی پاک و ایمانی درست
بر ره توحید حق باشم قوی و استوار
از پی توحید او گویم ثنای مصطفی
احمد مختار کو از انبیا بود اختیار
صاحب تاج و لوای حمد و معراج و براق
صاحب فرمان و حج و عز و صاحب ذوالفقار
وز پی حمد و درود وی ثنا گویم بسی
بر امامان پسندیده گزیده هر چهار
کار دین آرایم از تحمید یاران نبی
کار دنیا را برآرایم بمدح شهریار
پادشاه سنجر مغزدین و دنیا آنکه هست
کارهای دین و دنیای من از وی چون نگار
یافتم از خدمت سلطان سلطانان دهر
حشمت و جاه و شکوه و دولت و عز و وقار
هم بفر دولت سلطان اعظم یافتم
خویشتن بر ملک خاقان کامران و کامکار
کار من بالا گرفت از اعتقاد نیک من
کار من هر روز به شد تا برآمد روزگار
مال بخشیدم نکو کردم بحق خاص و عام
خاص من بودم نگفتن خاص دار و عام دار
بر رعیت از حشم نامد بعهد من ستم
باز ماند از عدل من باز شکاری از شکار
عدل ورزیدم بعهد خویش چون همنام خویش
نا بعقبی باشم اندر خلد با همنام یار
مال خود بر کهتران خویشتن کردم فدا
تا فدای من شوند آنگه که باشد گیر و دار
از ره نیک اعتقادی در ره نیکو دلی
خواستم مرکهتران خویشتن را کار و بار
مرکبان تیز تک دادم مر آنها را کجا
جز پیاده می نرفتندی بهر شهر و دیار
در سر آنها قصب بستم که با بسیار جهد
می نبودیشان بپا اندر بجز کهنه ازار
دیبه زربفت پوشانیدم آنها را کجا
بر قبا و پیرهنهاشان نبودی پود و تار
بردگان ترک بخشیدم کسانی را که ترک
جز نتق ناوردشان خط رئیس یادگار
داشتم بر گنجهای گوهر آنها را امین
کز نفایه کس نداند شان سفال آبخوار
بس که بردند از بر من آشکارا و نهان
کیسه ها سیم حلال و بدره ها زر عیار
همچو موران مال من در لانه خود کرده جمع
وانگهی کردند بر من تیز دندانها چو مار
حق مال و نعمت من هیچگون نشناختند
آن سگان نابکار و آن خسان نابکار
کس بمال خویش چندین دشمن انگیزد که من
ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
دشمنی کردند و بدگوئی بر خاقان مرا
در دل خاقان فکندند از خلاف من غبار
خانمان من در آنروزی که آن هرگز مباد
غارت آن کردی که با من بود همچون یار غار
زر و سیم و تر و خشک من همه بر باد شد
هم بر آن جمله که آتش افتد اندر مرغزار
گنجهای خواسته بی حجتی در خواستند
وز پس این خواسته گشتند جانرا خواستار
فضل کرد ایزد بمن تا بر من از حضمان خویش
جان برون بردم چو مردان از میانشان برکنار
چونکه بر سلطان سلطانان خبر شد حال من
کرد بر نیک آمد من حالی از جیحون گذار
پیش سلطان جهانداران چو بوسیدم زمین
باز بگشاد آسمان بر من زبان اعتذار
زر و گوهر یافتم خلقت ازو چون پیش او
از سرشک دیدگان وز خون دل بردم نثار
هر مرادی کز خداوند جهان درخواستم
زو پدید آمد اجابت بی درنگ و بی نثار
دولت و اقبال سلطانی بمن بنمود روی
گفت چون گفتی باندک حاجتی کرد اختصار
باز دیگر ره توانگر گشتم از احسان او
حج اسلام است مرمرد توانگر را شعار
از خداوند جهان خواهم بقای عمر شاه
ساعتی کان حلقه را در ساعد آرم چون سوار
عدل سلطان جهان خواهم ز جبار جهان
چون بهنگام تضرع بر حجر مالم عذار
در زیارتگاه یثرب برکت عمرش خوهم
زانکه در دنیا نباشد زان مبارکتر مزار
باری از دیدار تو بی کم خلاف آورده اند
دورتر باشم بسالی و بفرسنگی هزار
تا نباید مرمرا پاداشن ایشان نمود
هم توانم کرد حاصل طاعت پروردگار
دست رس دارم که با خصمان خود گر بد کنم
سخت آسان باشدم زایشان برآوردن دمار
عهد یزدان نشکنم با خلق نکنم هیچ بد
ور بدی کردند با من درگذارم مرد وار
تا زباد صبح در بستان ز آب چشم ابر
بشکفد هر سال گلها را بهنگام بهار
روی احباب خداوند جهان بادا چو گل
دیده های بدسگالانش چو ابر تندبار
شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوالعلا عمربن محمد بن علا: سخن سرای نگوید ثنا سزای سزا برشمارهٔ ۶۱ - در مدح صاحب الصدر عمر: کار دین صدر دنیا صاحب عادل عمر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست بر پرورده شکر نعمت پروردگار
واجب از روی دیانت هم نهان هم آشکار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در برابر نعمتهایی که خداوند به ما داده، شکرگزاری و قدردانی واجب است. این شکرگزاری باید هم در دل و هم در عمل دیده شود، بهگونهای که نه تنها در مواقعی که دیگران میبینند، بلکه در خفا نیز انجام شود.
هستم آن پرورده نعمت که اندر عمر خویش
داد نتوانم شمردن نعمت پروردگار
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که در طول زندگیام نتوانستهام نعمتهای خداوند را بشمارم و قدر آنها را بدانم.
چون شمار نعمت حق را ندانم بر شمرد
کی توانم بر طریق شکر بودن حق گذار
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نمیتوانم تعداد نعمتهای خداوند را بشمارم، چگونه میتوانم به درستی شکرگزاری او را ادا کنم؟
گر زبان شکر دارم صد هزاران نعمتش
تا بعجز خود مقر نایم نگیرد دل قرار
هوش مصنوعی: اگر زبانم پر از شیرینی باشد، حتی با هزاران نعمت، چون خود را ناتوان میبینم، دل نمیتواند آرام بگیرد.
آنچه با من کرد از نیکی خداوند جهان
گفت نتوانم بعمر خود یکی از صد هزار
هوش مصنوعی: خداوند به من نیکیهای بسیاری کرده است که هر کدام از آنها را نمیتوانم در طول عمرم بشمارم، مثل یک درخت بزرگ که هزاران میوه دارد و من تنها میتوانم یک میوه را ببینم.
بر یکی خود شناسا کرد تا بشناسمش
کو یکی بود و یکی باشد نه از روی شمار
هوش مصنوعی: شخصی را به من معرفی کرد تا او را بشناسم؛ کسی که در اصل تنها یک وجود است و هیچگاه تعدادش تغییر نمیکند.
کردگار گیتی و پروردگار عالمست
رازق خلق و پدید آرنده لیل و نهار
هوش مصنوعی: خداوند جهان و سرپرست عالم است، او روزیدهنده مخلوقات و کسی است که شب و روز را به وجود میآورد.
خالق کونین و هر چیزی که هست اندر دو کون
صانع گردون گردان کردگار نور و نار
هوش مصنوعی: خداوندی که آسمانها و زمین را خلق کرده و هر آنچه در آنهاست، صانع و آفریدگار نور و آتش است.
مرسل پیغمبران حق بنزد بندگان
ایزد دارالقرار و داور دارالبوار
هوش مصنوعی: پیامبران الهی به میان بندگان خدا آمدهاند تا هدایتگر و داور در امور زندگی آنان باشند و زندگی را در سراسر جهان به سمت سعادت و حقیقت راهنمایی کنند.
آنکه از تقدیر و حکم او نشاید بنده را
جز رضا در نیک و بد در هیچ وقت و هیچ کار
هوش مصنوعی: کسی که تحت سرپرستی تقدیر و حکمت او قرار دارد، بندهاش جز راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید، در خوبی و بدی در هیچ زمانی و در هیچ کاری، اختیار دیگری ندارد.
هر چه آید بر من از تقدیر او دارم رضا
بنده ام امروز را طاعت نمایم بنده وار
هوش مصنوعی: هر چیزی که به سرم میآید را از طرف خداوند قبول دارم. من امروز خدمتگزار او هستم و از روی بندگی اطاعت میکنم.
از دلی صافی و طبعی پاک و ایمانی درست
بر ره توحید حق باشم قوی و استوار
هوش مصنوعی: من با دلی صاف و روحی پاک و ایمانی درست، در مسیر یکتاپرستی و حقیقت ثابت قدم و محکم هستم.
از پی توحید او گویم ثنای مصطفی
احمد مختار کو از انبیا بود اختیار
هوش مصنوعی: من به ستایش محمد، انتخاب شدهی خدا از میان پیامبران میپردازم، که در پی توحید او قرار دارم.
صاحب تاج و لوای حمد و معراج و براق
صاحب فرمان و حج و عز و صاحب ذوالفقار
هوش مصنوعی: این جمله به ویژگیها و مقامهای بلند شخصیت بزرگی اشاره میکند که دارندهی افتخارات و مقامهای عالی است. او صاحب تاج و پرچم حمد و قدری بزرگ در معراج است و همچنین فرمانروایی و احترام دارد. او به انجام مناسک حج و درخشش عزت معروف است و شمشیری به نام ذوالفقار دارد که نماد قدرت و عدالت اوست.
وز پی حمد و درود وی ثنا گویم بسی
بر امامان پسندیده گزیده هر چهار
هوش مصنوعی: من به دنبال ستایش و درود بر او هستم و به خاطر امامان برگزیده و پسندیده چهارگانه، سخنانی بسیار میگویم.
کار دین آرایم از تحمید یاران نبی
کار دنیا را برآرایم بمدح شهریار
هوش مصنوعی: من برای دین و مذهب، با ستایش و یاد یاران پیامبر کار میکنم و برای دنیای خود، با ستایش و تمجید از پادشاه، آن را سامان میزنم.
پادشاه سنجر مغزدین و دنیا آنکه هست
کارهای دین و دنیای من از وی چون نگار
هوش مصنوعی: پادشاه سنجر، که مغز دین و دنیا است، کارهای مربوط به دین و دنیای من به گونهای است که مانند تصویر زیبای او به نظر میرسد.
یافتم از خدمت سلطان سلطانان دهر
حشمت و جاه و شکوه و دولت و عز و وقار
هوش مصنوعی: من از خدمات پادشاه بزرگترین پادشاهان زمان، مقام و منزلت، شکوه و قدرت، عظمت و احترام را به دست آوردم.
هم بفر دولت سلطان اعظم یافتم
خویشتن بر ملک خاقان کامران و کامکار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از دستیابی به موفقیت و نعمتهای بزرگ در دوران سلطنت و حکومت سخن میگوید. او خود را در موقعیتی عالی در سرزمین یک پادشاه قدرتمند میبیند و به خوشبختی و کامیابی که به دست آورده، اشاره میکند. احساس افتخار و شکرگزاری او از زندگی مرفه و موفقی که دارد، قابل احساس است.
کار من بالا گرفت از اعتقاد نیک من
کار من هر روز به شد تا برآمد روزگار
هوش مصنوعی: در نتیجه ایمان و اعتقاد نیک من، کارهای من به خوبی پیشرفت کرد و هر روز در حال بهتر شدن بود تا اینکه زندگی به دورهای موفقیتآمیز رسید.
مال بخشیدم نکو کردم بحق خاص و عام
خاص من بودم نگفتن خاص دار و عام دار
هوش مصنوعی: من اموالم را بخشیدم و کار خوبی انجام دادم، چون حق خاص و عام را رعایت کردم. اما هیچکس نمیدانست که این اموال به من تعلق دارد و در مورد خاص و عام صحبت نکردند.
بر رعیت از حشم نامد بعهد من ستم
باز ماند از عدل من باز شکاری از شکار
هوش مصنوعی: بر رعیت ستمی که به عهد من آمده، دیگر از عدل من خبری نیست؛ همچنان که شکاری از دست شکارچی میگریزد.
عدل ورزیدم بعهد خویش چون همنام خویش
نا بعقبی باشم اندر خلد با همنام یار
هوش مصنوعی: من در وفای به عهد خود انصاف را رعایت کردم، مانند کسی که نام من است، امیدوارم در بهشت در کنار یارم قرار بگیرم و با او مرتبط باشم.
مال خود بر کهتران خویشتن کردم فدا
تا فدای من شوند آنگه که باشد گیر و دار
هوش مصنوعی: من دارایی خود را برای افراد کوچکتر از خودم فدای آنها کردم تا در زمان گرفتاری و مشکلات، آنها نیز برای من فداکاری کنند.
از ره نیک اعتقادی در ره نیکو دلی
خواستم مرکهتران خویشتن را کار و بار
هوش مصنوعی: به دنبال راه درست اعتقاد، در مسیر نیک خواهی، خواستم که بهتر از خودم را پیدا کنم و به کارها و فعالیتهایم ادامه دهم.
مرکبان تیز تک دادم مر آنها را کجا
جز پیاده می نرفتندی بهر شهر و دیار
هوش مصنوعی: من اسبهای تندرو را به دوش میزنم و به یاد میآورم که آنها تنها در کنار پیادهها در شهرها و دیارها حرکت نمیکردند.
در سر آنها قصب بستم که با بسیار جهد
می نبودیشان بپا اندر بجز کهنه ازار
هوش مصنوعی: من در دل آنها امیدی بستم که با تلاش فراوان هم نمیتوانستند برای خود اعتباری پیدا کنند جز کهنهجامهای که به تن داشتند.
دیبه زربفت پوشانیدم آنها را کجا
بر قبا و پیرهنهاشان نبودی پود و تار
هوش مصنوعی: من آنها را در دیوان زربفت پوشانیدم، اما کجا میتوانستی ببینی که در قبا و پیراهنهایشان تار و پود نبود؟
بردگان ترک بخشیدم کسانی را که ترک
جز نتق ناوردشان خط رئیس یادگار
هوش مصنوعی: من بردگان ترک را آزاد کردم و کسانی را که جز نافرمانی چیزی نداشتند، به یادگار گذاشتم.
داشتم بر گنجهای گوهر آنها را امین
کز نفایه کس نداند شان سفال آبخوار
هوش مصنوعی: داشتم گنجینههایی از جواهرات که تنها من از ارزششان آگاه بودم و دیگران از آنها خبری نداشتند، مانند سفالی که آب را در خود نگه میدارد.
بس که بردند از بر من آشکارا و نهان
کیسه ها سیم حلال و بدره ها زر عیار
هوش مصنوعی: خیلی چیزها از من بردهاند، هم به وضوح و هم به پنهانی، کیسههای پر از پول حلال و جزوههای طلا.
همچو موران مال من در لانه خود کرده جمع
وانگهی کردند بر من تیز دندانها چو مار
هوش مصنوعی: مثل مورچهها، ثروت من را در لانهام جمع کردهاند و سپس بر من مانند ماری با دندانهای تیز حملهور شدهاند.
حق مال و نعمت من هیچگون نشناختند
آن سگان نابکار و آن خسان نابکار
هوش مصنوعی: حق و داراییهای من را آن افراد بیلیاقت و پست، به هیچ وجه نشناختند و ارزیابی نکردند.
کس بمال خویش چندین دشمن انگیزد که من
ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند با توجه به اموال خود، اینقدر دشمن ایجاد کند که من؟ ای صاحبان اعتبار، این موضوع را در نظر داشته باشید.
دشمنی کردند و بدگوئی بر خاقان مرا
در دل خاقان فکندند از خلاف من غبار
هوش مصنوعی: دشمنان به من آسیب رساندند و به خاقان در مورد من بدگویی کردند، این کار باعث شد که احساس منفی در دل خاقان نسبت به من ایجاد شود.
خانمان من در آنروزی که آن هرگز مباد
غارت آن کردی که با من بود همچون یار غار
هوش مصنوعی: خانهام روزی به ویرانی دچار شد که تو به آن آسیب زدی، در حالی که آن مکان برای من مثل یار وفادار بود.
زر و سیم و تر و خشک من همه بر باد شد
هم بر آن جمله که آتش افتد اندر مرغزار
هوش مصنوعی: تمام داراییهایم، چه طلا و نقره و چه چیزهای دیگر، همه به باد رفته و فقط به این فکر میکنم که آتش در دشت بیفتد.
گنجهای خواسته بی حجتی در خواستند
وز پس این خواسته گشتند جانرا خواستار
هوش مصنوعی: گنج های مورد نظر بدون برهانی درخواست شد و پس از آن، جانها به دنبال این خواسته بودند.
فضل کرد ایزد بمن تا بر من از حضمان خویش
جان برون بردم چو مردان از میانشان برکنار
هوش مصنوعی: خداوند به من لطف کرد و به من کمک کرد که با شجاعت و از موقعیت دشوار خود خارج شوم، مانند مردان واقعی که از جمعیت فاصله میگیرند.
چونکه بر سلطان سلطانان خبر شد حال من
کرد بر نیک آمد من حالی از جیحون گذار
هوش مصنوعی: وقتی که خبر وضعیت من به دست بزرگترین پادشاه رسید، حال من بهتر شد و احساس خوبی پیدا کردم، گویی که از جیحون عبور کردهام.
پیش سلطان جهانداران چو بوسیدم زمین
باز بگشاد آسمان بر من زبان اعتذار
هوش مصنوعی: زمانی که در برابر پادشاه بزرگ نشستم و زمین را بوسیدم، ناگهان آسمان برای من به سخن درآمد و شروع به عذرخواهی کرد.
زر و گوهر یافتم خلقت ازو چون پیش او
از سرشک دیدگان وز خون دل بردم نثار
هوش مصنوعی: من با دیدن زیبایی و خلقت او به گنجینهای از گوهر و زروار دست یافتم، زمانی که از اشکهای چشمانم و خون دل خود نثار او کردم.
هر مرادی کز خداوند جهان درخواستم
زو پدید آمد اجابت بی درنگ و بی نثار
هوش مصنوعی: هر خواستهای که از خداوند جهانی داشتم، به سرعت و بدون نیاز به هیچ تلاشی برآورده شد.
دولت و اقبال سلطانی بمن بنمود روی
گفت چون گفتی باندک حاجتی کرد اختصار
هوش مصنوعی: دولت و شانس سلطانی به من روی آورد و گفت که چرا با اندک خواستهای، این همه کوتاهی میکنی.
باز دیگر ره توانگر گشتم از احسان او
حج اسلام است مرمرد توانگر را شعار
هوش مصنوعی: من بار دیگر به راه رستگاری و توانگری دست یافتم؛ زیرا با کمک و بخشش او، حج اسلام برای مردان توانگر، نشانهای است.
از خداوند جهان خواهم بقای عمر شاه
ساعتی کان حلقه را در ساعد آرم چون سوار
هوش مصنوعی: از خدایی که بر جهان فرمانروایی میکند، درخواست میکنم که عمر شاه حداقل به اندازه یک ساعت باقی بماند تا بتوانم این حلقه را بر بازویم بگذارم، مانند یک سوارکار.
عدل سلطان جهان خواهم ز جبار جهان
چون بهنگام تضرع بر حجر مالم عذار
هوش مصنوعی: من از قدرت بیدادگر جهان، عدالت پادشاهی را میخواهم، زیرا در هنگامی که با خضوع و عاجزی روی سنگ میخوابم، صورتم را میمالم.
در زیارتگاه یثرب برکت عمرش خوهم
زانکه در دنیا نباشد زان مبارکتر مزار
هوش مصنوعی: در مکان مقدس یثرب، آرزو دارم که عمرم با برکت شود، زیرا در دنیا مکانهای مبارکتری از این مزار وجود ندارد.
باری از دیدار تو بی کم خلاف آورده اند
دورتر باشم بسالی و بفرسنگی هزار
هوش مصنوعی: به خاطر ملاقات تو، به طور ناخودآگاه فاصله زیادی از تو گرفتهام، حتی اگر سالها و یا هزاران کیلومتر دورتر باشم.
تا نباید مرمرا پاداشن ایشان نمود
هم توانم کرد حاصل طاعت پروردگار
هوش مصنوعی: من نباید به آنها پاداشی بدهم، چرا که توانایی من در انجام وظایفم فقط از پروردگار نشأت میگیرد.
دست رس دارم که با خصمان خود گر بد کنم
سخت آسان باشدم زایشان برآوردن دمار
هوش مصنوعی: من قدرتی دارم که اگر با دشمنان خود بدی کنم، برای من کار آسانی خواهد بود که از آنها انتقام بگیرم و آنها را به نابودی بکشانم.
عهد یزدان نشکنم با خلق نکنم هیچ بد
ور بدی کردند با من درگذارم مرد وار
هوش مصنوعی: هرگز عهد و پیمان خود را با خداوند نمیشکنم و با مردم نیز به هیچوجه بدی نمیکنم. اگر هم کسانی با من بدی کردند، با شجاعت و مردانگی از آنها میگذرم.
تا زباد صبح در بستان ز آب چشم ابر
بشکفد هر سال گلها را بهنگام بهار
هوش مصنوعی: هر سال در بهار، وقتی که باد صبحگاهی در باغ میوزد، ابرها از شدت احساسات خود اشک میریزند و به این ترتیب گلها شکوفا میشوند.
روی احباب خداوند جهان بادا چو گل
دیده های بدسگالانش چو ابر تندبار
هوش مصنوعی: به معنای این بیت میتوان گفت: ای کاش بر دوستان و اولیای خداوند برکت و خوشبختی بیفتد، در حالی که بدخواهان و حسودان همچون ابرهای تند و طوفانی چشمانی بد و بیرحم دارند.