گنجور

شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح نصیرالدین احمد

خورشید نوربخش چو رای نصیرالدین
آمد بسوی برج حمل روشن و مبین
از نور فر او رخ بستان و باغ شد
آراسته چو سیرت و طبع نصیر دین
از کف آن بزرگ بیاموخت ابر جود
بگشاد بر جهان صدف لؤلؤ ثمین
وز خلق آن کریم صبا یافت بهره ای
در بوستان پدید سمن گشت و یاسمین
در باغ رسم بزم ورا دید شاخسار
چون دست او فشاند زر و نقره بر زمین
چون دشمنانش ابر بگرید زمان زمان
چون حاسدانش رعد کند ناله و انین
اندر میان گریه ابر و خروش رعد
چون ناصحانش برق بخندد بآن و این
در باغ سبزی سر او خواست شاخ بند
شد سبز و مشگبوی چو گیسوی حور عین
بی افرین سرائی بلبل بهار و باغ
پدرام نیست گرچه چمن شد بهار چین
در باغ بلبلان شده اند آفرین سرای
تا بر نصیر دین بسرایند آفرین
ای در سرشت عالمیان آفرین تو
وز آفرین سرشته ترا عالم آفرین
زیر نگین تست همه ملک پادشاه
ملک از تو قدر یافته چون خاتم از نگین
کس نیست همنشین تو در صدر مهتری
و اقبال و دولتند بصدر تو همنشین
وز سروران ملک قرین تو نیست کس
زین روی بخت نیک تو با تو بود قرین
جز نیک نیست در تو گمان جهانیان
بر تو بنیک باد گمانها شده یقین
شد کعبه آستان تو کازاردگان بطبع
سایند بر ستانه درگاه تو جبین
آزادگان ز بنده نوازی که در تو هست
کردند بنگیت بر ازادگی گزین
خاک در تو سرمه بینائی آن کند
کورا دلیست روشن و دانا و دوربین
بر پای خویش بند کند خانه رکاب
آنکس که بر تو تیر گشاد از کمان کین
پیش کمینه بنده تو بندگی کند
هرکس که بنده وار برون آید از کمین
با دولت تو هست فلکرا یمین چنانک
ار بشکنی فلکرا او نشکند یمین
وز عون کردگار جهان همچو دو ملک
یسر است بر یسار تو و یمن بر یمین
حفظ و عنایت فلکی نایدت بکار
چون کردگار هست ترا حافظ و معین
تا از سرشک ابر برآید بنوبهار
در باغ و راغ سبزه و لاله ز روی و طین
چون لاله باد و سبزه دو رخسار و فرق تو
طبع تو شاد و طبع بداندیش تو حزین
چون لاله باد خصم تو و باده باد لعل
در دست ساقئی ز رخش لاله شرمگین

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خورشید نوربخش چو رای نصیرالدین
آمد بسوی برج حمل روشن و مبین
هوش مصنوعی: خورشید روشنایی بخش، مانند فرمان مشاور نصیرالدین، به سمت برج حمل می‌آید و آن را روشن و واضح می‌کند.
از نور فر او رخ بستان و باغ شد
آراسته چو سیرت و طبع نصیر دین
هوش مصنوعی: از نور وجود او، بستان و باغ زیبا و آراسته شده است، همانطور که سیرت و خصلت نصیر دین نیز زیبا و دل‌نشین است.
از کف آن بزرگ بیاموخت ابر جود
بگشاد بر جهان صدف لؤلؤ ثمین
هوش مصنوعی: از دست آن بزرگوار، آموختم که ابر بخشش خود را بر جهان گشوده و صدف گرانبهای مروارید را نمایان کرده است.
وز خلق آن کریم صبا یافت بهره ای
در بوستان پدید سمن گشت و یاسمین
هوش مصنوعی: از وجود آن انسان نیکوکار، هوای خوشی به ما رسید و در باغی، گل‌هایی مانند سمن و یاسمین پدید آمد.
در باغ رسم بزم ورا دید شاخسار
چون دست او فشاند زر و نقره بر زمین
هوش مصنوعی: در باغ، به درستی جشن و سرور را دید که وقتی او دستش را به سوی شاخسار دراز کرد، طلا و نقره بر زمین ریخت.
چون دشمنانش ابر بگرید زمان زمان
چون حاسدانش رعد کند ناله و انین
هوش مصنوعی: وقتی که دشمنان او غمگین می‌شوند، گویی ابرها باران می‌بارند و هنگامی که حسودانش ناله و اندوه می‌کنند، صدای رعد و برق به گوش می‌رسد.
اندر میان گریه ابر و خروش رعد
چون ناصحانش برق بخندد بآن و این
هوش مصنوعی: در میان بارش باران و صدای رعد، همچنان که ابرها گریه می‌کنند، ناگهان یک برق که نماد روشنی و امید است، به آنها لبخند می‌زند و پیامی به همراه دارد.
در باغ سبزی سر او خواست شاخ بند
شد سبز و مشگبوی چو گیسوی حور عین
هوش مصنوعی: در باغی سرسبز، شاخه‌ها پر از شاخ و برگ‌های زیبا هستند که بوی خوشی مثل بوی گیسوان حوریان بهشتی را منتشر می‌کنند.
بی افرین سرائی بلبل بهار و باغ
پدرام نیست گرچه چمن شد بهار چین
هوش مصنوعی: بلبل در بهار و باغ پدرانش آواز نمی‌خواند، هرچند که چمن بهار چین به زیبایی خود معروف است.
در باغ بلبلان شده اند آفرین سرای
تا بر نصیر دین بسرایند آفرین
هوش مصنوعی: در باغی که بلبلان در آن هستند، سرودهای زیبا سر داده شده تا به ستایش نصیر دین بپردازند.
ای در سرشت عالمیان آفرین تو
وز آفرین سرشته ترا عالم آفرین
هوش مصنوعی: ای خالق و مؤثر در آفرینش موجودات، تو خود نیز از نیرو و وجود آفریننده تشکیل شده‌ای.
زیر نگین تست همه ملک پادشاه
ملک از تو قدر یافته چون خاتم از نگین
هوش مصنوعی: تمام ارزش و مقام این پادشاهی به خاطر وجود توست، همان‌طور که خاتم ارزشش را از نگینش می‌گیرد.
کس نیست همنشین تو در صدر مهتری
و اقبال و دولتند بصدر تو همنشین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در کنار تو در مقام و جایگاه رفیع و خوشبختی نیست، بلکه خوشبختی و مقام تو خود هم‌نشینی برای تو محسوب می‌شوند.
وز سروران ملک قرین تو نیست کس
زین روی بخت نیک تو با تو بود قرین
هوش مصنوعی: در بین بزرگان و سروران، هیچ‌کس مانند تو نیست و این به خاطر بخت خوب توست که همیشه در کنار توست.
جز نیک نیست در تو گمان جهانیان
بر تو بنیک باد گمانها شده یقین
هوش مصنوعی: تنها کار نیکو در توست و دیگران از روی حسن ظن به تو، به نیکویی گمان می‌کنند و این گمان‌ها الآن تبدیل به یقین شده است.
شد کعبه آستان تو کازاردگان بطبع
سایند بر ستانه درگاه تو جبین
هوش مصنوعی: کعبه، یعنی خانه‌ی خدا، در مقابل درگاه تو قرار دارد و افرادی که به سوی تو می‌آیند، به طور طبیعی بر آستانت سجده می‌کنند.
آزادگان ز بنده نوازی که در تو هست
کردند بنگیت بر ازادگی گزین
هوش مصنوعی: آزادگان به خاطر محبت و مهربانی‌ای که در تو وجود دارد، به تو توجه کرده و از تو الهام می‌گیرند تا زنده و آزاد زندگی کنند.
خاک در تو سرمه بینائی آن کند
کورا دلیست روشن و دانا و دوربین
هوش مصنوعی: خاک به کسی که بی‌خبر و نادان است، بینش و روشنایی می‌دهد، اما دلی که آگاه و پرنور است، به دور و بر خود نیز دید عمیق و روشنی دارد.
بر پای خویش بند کند خانه رکاب
آنکس که بر تو تیر گشاد از کمان کین
هوش مصنوعی: هر کس که به تو آسیب رسانده یا تیر کین (دشمنی) را به سوی تو پرتاب کرده است، در عوض باید خانه‌اش را بر روی پای خود پایدار کند و از آنچه کرده، مسئولیت بپذیرد.
پیش کمینه بنده تو بندگی کند
هرکس که بنده وار برون آید از کمین
هوش مصنوعی: هر کسی که به خضوع و فروتنی با تو رفتار کند، در پیشگاه تو باید خدمت کند و بندگی کند. اما اگر کسی از حالت پنهان و کمین خود خارج شود و به صورت بنده‌وار و با تواضع وارد شود، او نیز شایسته‌ی بندگی است.
با دولت تو هست فلکرا یمین چنانک
ار بشکنی فلکرا او نشکند یمین
هوش مصنوعی: با نعمت و لطف تو، این دست از قدرت و توانایی برخوردار است که اگر چه می‌توانی آن را بشکنی، اما قدرت و حمایت او هرگز از میان نمی‌رود.
وز عون کردگار جهان همچو دو ملک
یسر است بر یسار تو و یمن بر یمین
هوش مصنوعی: کمک خداوند همچون دو فرشته است که در سمت چپ و راست تو قرار دارند.
حفظ و عنایت فلکی نایدت بکار
چون کردگار هست ترا حافظ و معین
هوش مصنوعی: در زیر سایه و حمایت خداوند، هیچ کار سختی بر تو دشوار نیست، زیرا او همیشه نگهبان و یاور توست.
تا از سرشک ابر برآید بنوبهار
در باغ و راغ سبزه و لاله ز روی و طین
هوش مصنوعی: بهار که می‌رسد، باران که از ابر می‌ریزد، باغ و چمن به زیبایی پر از سبزه و گل‌های لاله می‌شود.
چون لاله باد و سبزه دو رخسار و فرق تو
طبع تو شاد و طبع بداندیش تو حزین
هوش مصنوعی: چون گل لاله جلوه‌گری و سبزه زیبایی تو را توصیف می‌کند، روی زیبا و مفهوم تو شاداب و شاد است، در حالی که افکار منفی تو حسرتی را در دل به وجود می‌آورد.
چون لاله باد خصم تو و باده باد لعل
در دست ساقئی ز رخش لاله شرمگین
هوش مصنوعی: زمانی که لاله در خنکای باد قرار دارد، دشمن تو نیز در حال وزیدن است، و در دستان ساقی که به رنگ لعل است، شرم و حیا از وجود لاله‌ای بر روی چهره‌اش به اوج می‌رسد.