شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح علی بن احمد
میر خوبان کشید نامعلوم
حشم زنگ در حوالی روم
گشت پوشیده زان سواد حشم
عدل نوشیروان بظلم سدوم
من بر او عاشقم هنوز چنان
که نه مظلوم دانم و نه ظلوم
درد و یاقوت شهد لذت داشت
سی و دو دانه لؤلؤ منظوم
رفت یاقوت شهد لذت او
در حجاب زمرد مسموم
زان دو یاقوت شهد لذت او
قسمتی بود مرمرا مقسوم
تا بماندم ازو چو موم از شهد
در گداز آمدم چو زاتش موم
میر خوبان بخط ظلم صفت
ظالم است از قیاس و من مظلوم
قصه مظلوم وار عرضه دهم
از خط او بمجلس مخدوم
آنکه از خط امر او بیرون
نتواند زدن زمانه قدوم
آن بزرگی که از میان مهان
هست چون ماه در میان نجوم
قرة العین فخر دین احمد
بوالمعالی علی سپهر علوم
که بهمین وی آرد سحر
صاحب ذوالفقار یوم یقوم
هم تفاخر که ماند از لقبش
دین دیان قادر قیوم
چون نبوت بنام صاحب شرع
شد فتوت بنام او مختوم
لافتی جز عی منادی روح
که از آن مرتضی شدی مفهوم
صفتی دان که او بوی موصوف
رقمی دان که وی بدان مرقوم
ذوالفقار سخای او داند
زدن گردن خیانت شوم
بهمه حالها بود ز علی
زدن ذوالفقار غیر ملوم
ای ببازوی همت تو شده
مرفلک را گمان گمان لزوم
تیر احسان تو ز سینه خلق
لشگر آز را کند مهزوم
از نبی حال صدر و سر دلش
همچو سیف الله از نبی محروم
آمدی تا تو از عدم بوجود
خیر موجود گشت و شر معدوم
همه اعمال تست نامعیوب
همه افعال تست نافذ موم
جود ورزیدنست و نیکی نام
مر ترا بهترین نهاد و رسوم
جز ثنا درنیاید از حاتم
آنچه اندر تو شد کنون موسوم
نیست محروم سائل از تو که نیست
کاه بذل از مثال تو محروم
یابد از شربت سخات شفا
هر که از تف آز شد محموم
مهر و کینت دهنده خبرند
از نسیم صبا و تف سموم
جز دماغ هوا خواهان نکند
بوی خلق خوش ترا معلوم
بوی خلق خوش تو مشک و گلست
حاسدان تو احشم و مزکوم
پر و بال همای دولت تست
سایه دار هزار کشور و بوم
هرکه آن سایه همای ندید
شور بخت است کور روز چو یوم
بخت میمون تو تواند کرد
بخت بدخواه جاه تو مشئوم
باد تا جاودانه میمون بخت
ناصحت شاد و حاسدت مغموم
رهیان ترا زمانه رهی
خادمان ترا سپهر خدوم
خصم را حلقه کمند اجل
دست محنت فکنده در حلقوم
هر چه جز لایق طبیعت تست
جاویدان باد یا ازان معصوم
شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح نظام الدین محمد: بر خود از طبع خود سلام کنمشمارهٔ ۱۱۶ - در مدح محمودبن عبدالکریم: مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میر خوبان کشید نامعلوم
حشم زنگ در حوالی روم
هوش مصنوعی: نیکو مردان به سرپرستی پردهای از راز و ناشناخته در اطراف روم پراکنده شدند.
گشت پوشیده زان سواد حشم
عدل نوشیروان بظلم سدوم
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به ظلم و ستمی است که بر سرزمینها و مردمان آمده، بهطوری که با وصفی تیره و تار از وضعیت آنجا یاد میشود. نام نوشیروان به عنوان نمادی از عدالت ذکر شده، که در تضاد با ظلم و ستمی که در منطقهای مشابه (سدوم) وجود دارد، قرار گرفته است. در واقع، شاعر به تفاوت میان عدل و ظلم اشاره میکند و به نوعی به زوال و نقصان عدالت در جامعه پرداخته است.
من بر او عاشقم هنوز چنان
که نه مظلوم دانم و نه ظلوم
هوش مصنوعی: من هنوز به او عشق میورزم، به گونهای که نه خودم را بیدفاع و ضعیف میبینم و نه او را ظالم و بیرحم.
درد و یاقوت شهد لذت داشت
سی و دو دانه لؤلؤ منظوم
هوش مصنوعی: درد و رنج به مانند یک گوهر ارزشمند است و لذتهای زندگی همچون عسل شیرین به شمار میآیند. علاوه بر این، زیبایی و ارزشهای زندگی به تعدادی از دانههای درخشان و عالی تشبیه میشود.
رفت یاقوت شهد لذت او
در حجاب زمرد مسموم
هوش مصنوعی: یاقوتی که لذت و زیباییاش را نشان میدهد، به دلیل وجود زمرد سمی از دید پنهان شده است.
زان دو یاقوت شهد لذت او
قسمتی بود مرمرا مقسوم
هوش مصنوعی: از آن دو یاقوت، شیرینی لذتهای او، بخشی بود که نصیب من شده است.
تا بماندم ازو چو موم از شهد
در گداز آمدم چو زاتش موم
هوش مصنوعی: به دلیل محبت و جذابیتی که از او دیدم، مثل موم که در عسل آب میشود، در حال ذوب شدن و تسلیم شدن شدم.
میر خوبان بخط ظلم صفت
ظالم است از قیاس و من مظلوم
هوش مصنوعی: محبوبان به خاطر ستمی که میکنند، صفات ظالمین را به خود میگیرند و من، بیگناه و مظلوم، در این میان هستم.
قصه مظلوم وار عرضه دهم
از خط او بمجلس مخدوم
هوش مصنوعی: میخواهم داستانی از درد و رنجی که کشیدهام را به مجلس صاحبمنصبان بگویم.
آنکه از خط امر او بیرون
نتواند زدن زمانه قدوم
هوش مصنوعی: کسی که نتواند از دستورات و سرنوشتش خارج شود، در هر شرایطی با زمانه روبرو خواهد بود.
آن بزرگی که از میان مهان
هست چون ماه در میان نجوم
هوش مصنوعی: این بزرگمرد همچون ماهیست که در میان ستارگان درخشان میدرخشد.
قرة العین فخر دین احمد
بوالمعالی علی سپهر علوم
هوش مصنوعی: چشم روشنی و افتخار دین احمد (ص) بر فراز آسمانها و علوم است.
که بهمین وی آرد سحر
صاحب ذوالفقار یوم یقوم
هوش مصنوعی: در روزی که صاحب ذوالفقار به آمدن خود افراد را به حیرت وا میدارد.
هم تفاخر که ماند از لقبش
دین دیان قادر قیوم
هوش مصنوعی: دیان قادر و همیشه برقرار از خود هیچ تفاخر و غروری ندارد.
چون نبوت بنام صاحب شرع
شد فتوت بنام او مختوم
هوش مصنوعی: زمانی که نبوت به نام کسی که شریعت را آورده است شناخته شد، فتوت (نگرش جوانمردی و نیکوکاری) به نام او نیز رقم خورد و مختوم شد.
لافتی جز عی منادی روح
که از آن مرتضی شدی مفهوم
هوش مصنوعی: هیچ نشانی جز ندا و عشق من نیست که نشانگر روح تو باشد و تو را به مرتضی (علی) نزدیک کند.
صفتی دان که او بوی موصوف
رقمی دان که وی بدان مرقوم
هوش مصنوعی: به یک ویژگی توجه کن که آن نشاندهندهٔ صفت توصیفشدگان است و از این ویژگی میتوان به وضوح مشخصات آنها را شناخت.
ذوالفقار سخای او داند
زدن گردن خیانت شوم
هوش مصنوعی: سلاح خاص او به خوبی میداند که باید با خیانتهای زشت و ناپسند مقابله کند.
بهمه حالها بود ز علی
زدن ذوالفقار غیر ملوم
هوش مصنوعی: به هر وضعیتی، علی با شمشیر ذوالفقار به حریفان حمله میکرد و هیچگاه سرزنش نمیشد.
ای ببازوی همت تو شده
مرفلک را گمان گمان لزوم
هوش مصنوعی: ای کسی که با اراده و همت خود به موفقیتهای بزرگ دست یافتهای، هیچگاه به خودت شک نکن و همیشه به تواناییهایت ایمان داشته باش.
تیر احسان تو ز سینه خلق
لشگر آز را کند مهزوم
هوش مصنوعی: هدیه و محبت تو به قدری قوی است که میتواند دشمنی و آز را از دل مردم بیرون کند.
از نبی حال صدر و سر دلش
همچو سیف الله از نبی محروم
هوش مصنوعی: دل او از علم و حال پیامبر است، اما این دل از فیض و نور آن بزرگوار بیبهره مانده است.
آمدی تا تو از عدم بوجود
خیر موجود گشت و شر معدوم
هوش مصنوعی: تو آمدهای تا از عدم، وجودی به وجود آوری؛ بدین ترتیب خوبیها پدیدار و بدیها نابود شدند.
همه اعمال تست نامعیوب
همه افعال تست نافذ موم
هوش مصنوعی: تمام کارها و اعمال تو بدون نقص و عیب است و همه فعالیتها و اقدامات تو اثرگذار و مؤثر میباشد.
جود ورزیدنست و نیکی نام
مر ترا بهترین نهاد و رسوم
هوش مصنوعی: بخشش و نیکی کردن، خصوصیت توست و این خصوصیت نام نیکو به تو میدهد که بهترین ویژگی و رسم در جامعه است.
جز ثنا درنیاید از حاتم
آنچه اندر تو شد کنون موسوم
هوش مصنوعی: تنها ستایش از حاتم برمیآید و جز این، هیچچیز از آنچه اکنون در تو شناخته شده نیست.
نیست محروم سائل از تو که نیست
کاه بذل از مثال تو محروم
هوش مصنوعی: هر طالب و درخواستی از نعمتهای تو بینصیب نیست، همانطور که کسی از بذل محبت تو بیبهره نمیماند.
یابد از شربت سخات شفا
هر که از تف آز شد محموم
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر آز و طمع دچار بیقراری و بیماری شده باشد، با نوشیدن شیرینی بخشش و سخاوت به آرامش و بهبودی میرسد.
مهر و کینت دهنده خبرند
از نسیم صبا و تف سموم
هوش مصنوعی: عشق و تنفر تو خبر میدهند از وزش نسیم ملایم و گرما و آتش سوزان.
جز دماغ هوا خواهان نکند
بوی خلق خوش ترا معلوم
هوش مصنوعی: فقط کسانی که علاقهمند به هوا هستند (و نه بقیه) میتوانند بوی خوش تو را درک کنند.
بوی خلق خوش تو مشک و گلست
حاسدان تو احشم و مزکوم
هوش مصنوعی: عطر خوب تو مانند مشک و گل است، اما حسودان تو را به بزرگترین بدیها متهم میکنند.
پر و بال همای دولت تست
سایه دار هزار کشور و بوم
هوش مصنوعی: پر و بال پرندهای که نماد کامیابی و موفقیت است، متعلق به توست و سایهاش بر روی هزاران سرزمین و کشور گسترده شده است.
هرکه آن سایه همای ندید
شور بخت است کور روز چو یوم
هوش مصنوعی: هر کسی که سایهی خوشبختی را نبیند، به راستی بدشانس است؛ چون روزش مانند روزی است که در آن هیچ نوری نیست.
بخت میمون تو تواند کرد
بخت بدخواه جاه تو مشئوم
هوش مصنوعی: شانس خوب را میتوان به دست آورد، اما شانس بد که به خاطر جاه و مقام است، بدتر میشود.
باد تا جاودانه میمون بخت
ناصحت شاد و حاسدت مغموم
هوش مصنوعی: باد همیشه به نیکبختی همراه نصیحتگرت باشد و حسادتگرت را در اندوه نگه دارد.
رهیان ترا زمانه رهی
خادمان ترا سپهر خدوم
هوش مصنوعی: زمانه تو را به عنوان مسیریاب و راهنما میبیند و آسمان نیز خدمتگزاران تو را محترم میشمارد.
خصم را حلقه کمند اجل
دست محنت فکنده در حلقوم
هوش مصنوعی: دشمن در دام مرگ گرفتار شده و درد و سختی، او را در چنگال خود گرفته است.
هر چه جز لایق طبیعت تست
جاویدان باد یا ازان معصوم
هوش مصنوعی: هر چیزی که شایستهی وجود توست، برای همیشه باقی خواهد ماند، یا از آن پاکی که در وجود توست.

سوزنی سمرقندی