شمارهٔ ۱۰۷ - چیم کیم
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
من از قیاس غلام و مطیع سلطانم
غلام نیست به فرمان خواجه رام چنانک
من این به هرزه تن خویش را به فرمانم
به یک صغیره مرا رهنمای شیطان بود
به صد کبیره کنون رهنمای شیطانم
مرا نماند روزی هوای دامن گیر
که بیگناه برآید سر از گریبانم
هواست دانه و من دانه چین و هاویه وام
اگر به دانه نماند به دام درمانم
هوا نماند تا ساعتی به حضرت هود
هواللهی بزنم حلقهای بجنبانم
هوا به من بر دلال مظلمت شده است
از آنکه خواجهٔ بازار و سوق و عصیانم
هوا نماند تا بر رسم ز عقل که من
چیم؟ کیم؟ چه کسم؟ بر چیم؟ که را مانم؟
گنه به من بر دلالوار عرضه دهد
بدان سبب که خریدار آب دندانم
بدی فروشد و نیکی عوض ستاند و من
بدین تجارت ازو شادمان و خندانم
اگر بسنجم خود ز نیک و بد امروز
برون نهم که در آن روز حشر میزانم
نیم ز پلهٔ نیکی ز یک سپندان کم
پیله بدی اندر هزار سندانم
چه مایه بنده سندان دلم ترا ملکا
که در ترازوی نیکی کم از سپندانم
به ترک شر و به ایتان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و ایتانم
به شرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی
از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم
گنه ز نسیان آرند بندگان عزیز
من از گناه نیارم بود ز نسیانم
نشانه کردم خود را به گونه گونه گناه
نشانهٔ چه که بر جاست تیر خذلانم
سیاه کردم دیوان عمر خود به گناه
از آنکه بر ره دیوی سیاه دیوانم
ز بس گناه که کردم به روزگار بسی
خجالتا که به نزد کریم برخوانم
زبان بریزدم آن روز دوستر دارم
کز آنچه کرده بوم بر زبان بگردانم
کسی بود که مر او را ازین نمد کلهی است
و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم
به حق دین مسلمانی ای مسلمانان
که چون به خود نگرم ننگ هر مسلمانم
به فضل حق نگرم تا بدی شود نیکی
بدان که گرچه بدم نیکتر پشیمانم
رسول گفت پشیمانی از گنه توبه است
بدین حدیث کس ار تایب است من آنم
فلان و بهمان گویند توبه یافتهاند
چه مانع است مرا بین فلان و بهمانم
بدین تنی که گنه کردم و ندانستم
چو باب توبه نشد بسته توبه بتوانم
بر اسب توبه سواره شوم مبارزوار
بس است رحمت ایزد فراخ میدانم
ز بعد توبه درآیم به خدمت علما
بدان که از دل و جان دوستدار ایشانم
به زهد سلمان اندر رسان مرا ملکا
از آنکه از دل و جان دوستدار سلمانم
به فضل خویش مسلمان زیان مرا یارب
بری مکن ز مسلمانی ار بری جانم
به حق اشهد ان لا اله الا الله
چنان بمیران کاین قول بر زبان رانم
شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح قدر ارسلان: سوی جبال سپهدار شرق شد به جدالشمارهٔ ۱۰۸ - در مدح شاه توران: نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
هوش مصنوعی: من از هر آسیبی که تو میشناسی، هزاران برابر آن را احساس کردهام. اما کسی مانند من که این دردها را میشناسد، تو نیستی و نمیتوانی درک کنی.
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
هوش مصنوعی: من در آشکاری بدی دارم و در پنهانی از آن بدترم، فقط خدا از رازها و حال من آگاه است.
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
من از قیاس غلام و مطیع سلطانم
هوش مصنوعی: بدن من مانند یک پادشاه است که تحت فرمان گناه است. من همانند یک غلام و مطیع، در برابر آن پادشاه قرار دارم.
غلام نیست به فرمان خواجه رام چنانک
من این به هرزه تن خویش را به فرمانم
هوش مصنوعی: من به اندازهای به خودم تسلط دارم که مانند یکی از بندگان که به خواستههای مولایش تسلیم است، نیستم. من به روح و وجود خودم فرمان میدهم و به هرزگی اجازه نمیدهم تسلط یابد.
به یک صغیره مرا رهنمای شیطان بود
به صد کبیره کنون رهنمای شیطانم
هوش مصنوعی: به خاطر یک کار کوچک، شیطان مرا به راهی نامناسب هدایت کرد و اکنون او کسی است که من را به سوی کارهای بزرگتر و گناهآلودتری میبرد.
مرا نماند روزی هوای دامن گیر
که بیگناه برآید سر از گریبانم
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم روزی را تحمل کنم که احساساتی سنگین و دردناک مرا در بر بگیرد، چون بیدلیل غصهها و نگرانیها از درونم سر بلند میکنند.
هواست دانه و من دانه چین و هاویه وام
اگر به دانه نماند به دام درمانم
هوش مصنوعی: من به تو توجه میکنم و تو نیز در فکر من هستی. اگر این رابطه و این وابستگی قطع شود، من دچار مشکل خواهم شد و نمیتوانم خود را نجات دهم.
هوا نماند تا ساعتی به حضرت هود
هواللهی بزنم حلقهای بجنبانم
هوش مصنوعی: هنگامی که هوا کمی خوب میشود، میخواهم به حضور حضرت هود بروم و حلقهای برای او بزنم و به حالت شادابی و نشاط حرکت کنم.
هوا به من بر دلال مظلمت شده است
از آنکه خواجهٔ بازار و سوق و عصیانم
هوش مصنوعی: هوا به من بسیار تیره و گرفته شده است، زیرا من دچار وسوسهها و تمایلات ناپسندی هستم که مرا در بازار و مسیر زندگی به اشتباه میکشاند.
هوا نماند تا بر رسم ز عقل که من
چیم؟ کیم؟ چه کسم؟ بر چیم؟ که را مانم؟
هوش مصنوعی: هوا از بین رفت و فرصتی برای تفکر دربارهٔ عقل و هویت من باقی نمانده است. من کیستم؟ جایگاه و نقش من کجاست؟ به چه چیزی باید فکر کنم و به کدام سمت بروم؟
گنه به من بر دلالوار عرضه دهد
بدان سبب که خریدار آب دندانم
هوش مصنوعی: من را به خاطر گناههایم همانند یک دلال معرفی میکند، چون در اینجا کسی وجود دارد که به خاطر نیازش به آب دهان من، به دنبال من آمده است.
بدی فروشد و نیکی عوض ستاند و من
بدین تجارت ازو شادمان و خندانم
هوش مصنوعی: بدی را به دیگران میفروشد و در عوض نیکی میگیرد و من از این معامله بسیار خوشحال و راضی هستم.
اگر بسنجم خود ز نیک و بد امروز
برون نهم که در آن روز حشر میزانم
هوش مصنوعی: اگر من امروز کردارهای خوب و بد خود را بسنجam و بررسی کنم، میتوانم در روز قیامت و حسابرسی، به میزان عادلانهتری برسم.
نیم ز پلهٔ نیکی ز یک سپندان کم
پیله بدی اندر هزار سندانم
هوش مصنوعی: اگر به اندازهی نصف پلهی نیکی قدم بردارم، حتی به میزان یک دانه سپند نیز نمیتوانم از بدی بدور شوم، در حالی که در هزاران موقعیت تلاش کردهام.
چه مایه بنده سندان دلم ترا ملکا
که در ترازوی نیکی کم از سپندانم
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو مانند سندانی است و تو ای پادشاه، در مقایسه با میزان نیکیهایم، ارزش و مقام تو از سپند کمتر است.
به ترک شر و به ایتان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و ایتانم
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم از کارهای زشت پرهیز کنم و به کارهای نیک روی بیاورم، اما همهچیز در تضاد با تصمیمات من است.
به شرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی
از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم
هوش مصنوعی: من نیازی به توضیح و بیان ندارم، چون خودم به خوبی میتوانم در مورد بدیها صحبت کنم و آنها را توضیح دهم.
گنه ز نسیان آرند بندگان عزیز
من از گناه نیارم بود ز نسیانم
هوش مصنوعی: بندگان عزیز من به خاطر فراموشی، گناه را به گردن میگیرند، اما من به خاطر فراموشی نمیتوانم گناهی داشته باشم.
نشانه کردم خود را به گونه گونه گناه
نشانهٔ چه که بر جاست تیر خذلانم
هوش مصنوعی: من خود را به انواع گناهان نشان کردم و حالا نشانهای دارم که نشاندهنده تیر فریب و ناامیدیام است که هنوز بر جای مانده است.
سیاه کردم دیوان عمر خود به گناه
از آنکه بر ره دیوی سیاه دیوانم
هوش مصنوعی: من عمر خود را به دلیل گناهانم سیاه و تاریک کردهام، چون در مسیر شیطانی حرکت کردهام.
ز بس گناه که کردم به روزگار بسی
خجالتا که به نزد کریم برخوانم
هوش مصنوعی: به خاطر بسیاری از گناهان که مرتکب شدم، در پیش بزرگواران خجالت میکشم که درخواست کمک کنم.
زبان بریزدم آن روز دوستر دارم
کز آنچه کرده بوم بر زبان بگردانم
هوش مصنوعی: من آن روز زبانم را بریزیدم و حالا از آنچه که انجام دادهام، نگرانم و میخواهم آن را به گونهای بیان کنم که بهتر درک شود.
کسی بود که مر او را ازین نمد کلهی است
و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم
هوش مصنوعی: کسی وجود دارد که از این وضعیت بهرهمند شده و در حال حاضر جایگاهش مشخص است، یا شاید این من هستم که با این ویژگیها و روش خاص زندگیام در اینجا قرار دارم.
به حق دین مسلمانی ای مسلمانان
که چون به خود نگرم ننگ هر مسلمانم
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، به حقیقت دین خود توجه کنید، زیرا وقتی به درون خود نگاه میکنم، احساس خجالت از مسلمان بودنم میکنم.
به فضل حق نگرم تا بدی شود نیکی
بدان که گرچه بدم نیکتر پشیمانم
هوش مصنوعی: به لطف خداوند، به امید اینکه بدیها به خوبی تبدیل شوند، چرا که اگرچه در گذشته کارهای بدی انجام دادهام، اکنون از آنها پشیمانم.
رسول گفت پشیمانی از گنه توبه است
بدین حدیث کس ار تایب است من آنم
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که پیامبر گفتهاند که پشیمانی از گناه، نشانهٔ توبه است و اگر کسی واقعاً از کردهٔ خود پشیمان باشد، باید این احساس را جدی بگیرد. من نیز خود را در زمرهٔ کسانی میدانم که به این پشیمانی اعتقاد دارم.
فلان و بهمان گویند توبه یافتهاند
چه مانع است مرا بین فلان و بهمانم
هوش مصنوعی: افرادی میگویند که توبه کردهاند، اما من چه مانعی دارم که میان این افراد قرار بگیرم و نظرم را بیان کنم.
بدین تنی که گنه کردم و ندانستم
چو باب توبه نشد بسته توبه بتوانم
هوش مصنوعی: من با این بدنی که گناه کردم و خودم هم متوجه نبودم، حالا که درِ توبه بسته نشده، میتوانم توبه کنم.
بر اسب توبه سواره شوم مبارزوار
بس است رحمت ایزد فراخ میدانم
هوش مصنوعی: من بر سوارکاری توبه سوار میشوم و با جنگجویانهای به مبارزه با مشکلات میروم، زیرا رحمت خداوند را وسیع و فراوان میدانم.
ز بعد توبه درآیم به خدمت علما
بدان که از دل و جان دوستدار ایشانم
هوش مصنوعی: پس از اینکه توبه کردم، به خدمت علمای بزرگ میروم، زیرا از صمیم قلب و با تمام وجود، ایشان را دوست دارم.
به زهد سلمان اندر رسان مرا ملکا
از آنکه از دل و جان دوستدار سلمانم
هوش مصنوعی: ای کاش مرا به زهد و پارسایی سلمان برسانند، زیرا من از ته قلب و با تمام وجود، دوستدار او هستم.
به فضل خویش مسلمان زیان مرا یارب
بری مکن ز مسلمانی ار بری جانم
هوش مصنوعی: خداوندا، به لطف و کرمت، مسلمان بودن من را باعث درد و رنج من نکن. اگر قرار است مرا از دین و ایمان آزاد کنی، حداقل جانم را از این وضعیت رها کن.
به حق اشهد ان لا اله الا الله
چنان بمیران کاین قول بر زبان رانم
هوش مصنوعی: به حق شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست، چنان بمیر که این کلام بر زبانم جاری شود.

سوزنی سمرقندی