شمارهٔ ۲ - ترجیع زنان
هر که را آرزوی زن باشد
دشمن جان خویشتن باشد
خوردن او بود غم و غصه
تا ورا روح در بدن باشد
خویش را بی غم آن زمان بیند
که تنش خفته در کفن باشد
بسته محنت زمانه شود
شهره جمله انجمن باشد
گر تو خواهی که این دل و جانت
همچو گل تازه در چمن باشد
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
زن اگر هست دختر قیصر
ای برادر به سوی او منگر
زن درین روزگار هست بلا
از بلاکن تو ای عزیز خطر
گر ترا قلتبانی است هوس
دختری را بخواه با مادر
تا بیاموزد این زمان از وی
شرط محبوب داشتن دختر
با تو گویم دوای این بشنو
از من خسته و بکن باور
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
چون زنی را بخواستی ناگاه
در غم و غصه بعد از آن میکاه
سر خود را نمی کنی بالا
چون ترا دید در سرا ناگاه
چون تو رفتی از آن سرا بیرون
در پس در دوید و بر سر راه
چشم بنهاده تا که می آید
اندر آن کوچه از سفید و سیاه
این سخن را به گوش جان بشنو
از من امروز خواجه بی اکراه
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
رفت با وعظ و یار می جوید
تازه بوس و کنار می جوید
از زنانی که دیده اندر اوعظ
بی تو مغز حمار می جوید
چون به دست آورید مقداری
فرصت و وقت کار می جوید
سیمنون می کند طلب دیگر
از تو آن زهر و مار می جوید
چون بپخت او و تو بنوشیدی
از تو گشت بهار می جوید
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
مرد، بر خیز تا بهار کنیم
روی خود سوی لاله زار کنیم
غوژه ای نیست این زمان موجود
ما چه سازیم و خود چه کار کنیم
پنج روزی کنیم باهم عیش
کار آن گاه اختیار کنیم
رفت آن مردک و خری بخرید
چست خاتون خود سوار کنیم
دو خر و یک زنی روان گشتند
سوی صحرا که ما بهار کنیم
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
زن چو صحرا بدید و گشت بهار
ساعد خویش دوش بسته نگار
چادر خود روان به شوهر داد
کز برای من این نگه می دار
مردکی دیگرش چو دید چنان
دل ازو برد آن زن مکار
در پی شان روان شد او از دور
می کند آن، نگاه در دلدار
زن به آن یار تازه شد بر کوه
منتظر ایستاده این دو حمار
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
بازگشتند جانب خانه
مرد مسکین حمار میرانه
از پی شان روان شده چون باد
از سر کوه مرد بیگانه
زن استاد چون به خانه رسید
مرد درویش خود چه می دانه
ساخت او را به حیله اندر خواب
یار را برد جانب خانه
بشنو از من اگر ترا عقل است
این سخن را که هست رندانه
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
که تو خواهی که زن شود خشنود
غافل از وی دمی نشاید بود
خوش در و بند در دل شب تار
خواجه آشفته وار خواب آلود
چو به چنگ تو اوفتد هر شب
می زن و می نواز همچون عود
از تو یک لحظه ای شود راضی
از نهادش اگر بر آری دود
گر نداری تو قوت این کار
باید از من نصیحتی بشنود
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
بشنو از صوفی پریشان حال
باش اندر زمانه فارغ بال
از زنان خود وفا محال بود
گر بجویی تو هست امر محال
من زن با وفا ندیدم پار
عجب است این اگر بود امسال
نیست در دین عورتان کامل
گر پدر خوانده نیست در دنبال
پارسا آن زنی بود امروز
که در آن نیست هیچ حسن و جمال
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که را آرزوی زن باشد
دشمن جان خویشتن باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که آرزوی داشتن همسر را در سر میپروراند، در واقع به خود و زندگیاش آسیب میزند.
خوردن او بود غم و غصه
تا ورا روح در بدن باشد
هوش مصنوعی: غم و غصه او همچون خوراکی بود که تا زمانی که روح در بدن وجود دارد، ادامه دارد.
خویش را بی غم آن زمان بیند
که تنش خفته در کفن باشد
هوش مصنوعی: انسان زمانی میتواند از تمام نگرانیها و غمها رهایی یابد که به آرامش ابدی دست یافته و در حالت استراحت باشد.
بسته محنت زمانه شود
شهره جمله انجمن باشد
هوش مصنوعی: زمانه در سختیها و مصیبتها باعث معروفیت و ذکر نام افراد در میان مردم میشود.
گر تو خواهی که این دل و جانت
همچو گل تازه در چمن باشد
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که دل و جانت همچون گلی تازه در میانگلزار باشد،
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: ای عزیزم، از خواستن زن دوری کن، زیرا ما باید از عذاب جهنم پناه ببریم.
زن اگر هست دختر قیصر
ای برادر به سوی او منگر
هوش مصنوعی: اگر زنی وجود دارد، اگرچه دختر قیصر باشد، ای برادر، به سمت او نگاه نکن.
زن درین روزگار هست بلا
از بلاکن تو ای عزیز خطر
هوش مصنوعی: در این دوران، زن به نوعی مصیبت و مشکل تبدیل شده است، ای عزیز، پس مراقب باش و خطرات را جدی بگیر.
گر ترا قلتبانی است هوس
دختری را بخواه با مادر
هوش مصنوعی: اگر تمایل داری دختری را به دست آوری، بهتر است که ابتدا از مادر او خواستگاری کنی.
تا بیاموزد این زمان از وی
شرط محبوب داشتن دختر
هوش مصنوعی: در این زمان، باید یاد بگیرد که برای دوست داشتن، شرایطی وجود دارد که باید رعایت شود، به ویژه وقتی پای دختر میان باشد.
با تو گویم دوای این بشنو
از من خسته و بکن باور
هوش مصنوعی: با تو صحبت میکنم که داروی این درد را به تو بگویم، بنابراین به من خسته گوش کن و این را باور کن.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، از تو خواهش میکنم که زن نخواهی، زیرا ما باید از عذاب آتش جهنم پرهیز کنیم.
چون زنی را بخواستی ناگاه
در غم و غصه بعد از آن میکاه
هوش مصنوعی: زمانی که به سراغ زنی میروی، ناگهان بعد از آن در غم و اندوه فرو میروی.
سر خود را نمی کنی بالا
چون ترا دید در سرا ناگاه
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را ببینی که ناگهان به تو مینگرد، طبیعی است که خجالت بکشی و سر را پایین بیندازی.
چون تو رفتی از آن سرا بیرون
در پس در دوید و بر سر راه
هوش مصنوعی: وقتی تو از آن خانه بیرون رفتی، در پشت در به دنبال تو دوید و در مسیر تو قرار گرفت.
چشم بنهاده تا که می آید
اندر آن کوچه از سفید و سیاه
هوش مصنوعی: چشم به راه نشستهام تا ببینم در آن کوچه چه کسی میآید، چه او سفید باشد و چه سیاه.
این سخن را به گوش جان بشنو
از من امروز خواجه بی اکراه
هوش مصنوعی: این حرف را با دل و جانت از من بشنو، امروز خواهان کلام بیفشار هستم.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: ای عزیز من، از طلب زن دست بردار، زیرا که از عذاب آتش جهنم باید ترسید.
رفت با وعظ و یار می جوید
تازه بوس و کنار می جوید
هوش مصنوعی: او با صحبتهای پندآموز و نصیحتی که شنیده، از آنجا رفته و اکنون در پی جستجوی یاری جدید و لحظات تازهای از محبت و نزدیکی است.
از زنانی که دیده اندر اوعظ
بی تو مغز حمار می جوید
هوش مصنوعی: زنان که در نبود تو به نصیحت مشغولند، در حقیقت به دنبال چیزهای بیمزه و بیخاصیت هستند.
چون به دست آورید مقداری
فرصت و وقت کار می جوید
هوش مصنوعی: زمانی که فرصتی به دست میآورید، خود به خود انگیزهای برای انجام کارها در شما به وجود میآید.
سیمنون می کند طلب دیگر
از تو آن زهر و مار می جوید
هوش مصنوعی: سیمنون از تو درخواست دیگری دارد، او به دنبال زهر و مار میگردد.
چون بپخت او و تو بنوشیدی
از تو گشت بهار می جوید
هوش مصنوعی: زمانی که شراب به خوبی آماده شد و تو از آن نوشیدی، زیبایی و شادی به تو روی آورد و تو را به شادی و زندگی دوباره رساند.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، از زن درخواست نکن و از عذاب آتش جهنم به خدا پناه ببر.
مرد، بر خیز تا بهار کنیم
روی خود سوی لاله زار کنیم
هوش مصنوعی: ای مرد، بلند شو و بهاری تازه بسازیم، روی خود را به سمت گلزارهای لاله بگردانیم.
غوژه ای نیست این زمان موجود
ما چه سازیم و خود چه کار کنیم
هوش مصنوعی: در این زمان، چیزی از ما وجود ندارد که بخواهیم انجام دهیم یا چه کار کنیم.
پنج روزی کنیم باهم عیش
کار آن گاه اختیار کنیم
هوش مصنوعی: پنج روز را با هم خوش بگذرانیم و بعد از آن تصمیم بگیریم.
رفت آن مردک و خری بخرید
چست خاتون خود سوار کنیم
هوش مصنوعی: آن مرد رفت و یک الاغ خرید تا همسر خود را سوار کند.
دو خر و یک زنی روان گشتند
سوی صحرا که ما بهار کنیم
هوش مصنوعی: دو خر و یک زن به سمت دشت حرکت کردند تا بهاری بیافرینند.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، از زن خواستن دوری کن و از خداوند بخواه که ما را از عذاب آتش نجات دهد.
زن چو صحرا بدید و گشت بهار
ساعد خویش دوش بسته نگار
هوش مصنوعی: زن به زیبایی صحرا نگاه میکند و در کنار آن، بهار را در آغوش گرفته و به دوش خود آراسته است.
چادر خود روان به شوهر داد
کز برای من این نگه می دار
هوش مصنوعی: زنی چادر خود را به شوهرش میدهد و از او میخواهد که آن را برای او نگه دارد، زیرا برایش ارزشمند و یادآور محبت اوست.
مردکی دیگرش چو دید چنان
دل ازو برد آن زن مکار
هوش مصنوعی: مردی دیگر او را دید و به همین خاطر دلش به سوی آن زن مکار کشیده شد.
در پی شان روان شد او از دور
می کند آن، نگاه در دلدار
هوش مصنوعی: او از دور به دنبال محبوبش میگردد و با چشمداشتی به دلدار، نگاهی به او میاندازد.
زن به آن یار تازه شد بر کوه
منتظر ایستاده این دو حمار
هوش مصنوعی: زن در حال انتظار بر بالای کوه است و به یار خود که تازه به او نزدیک میشود، نگاه میکند. در کنار او نیز دو الاغ وجود دارند.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، از خواستن زن پرهیز کن و از خداوند بخواه که ما را از عذاب آتش نجات دهد.
بازگشتند جانب خانه
مرد مسکین حمار میرانه
هوش مصنوعی: مرد فقیر با الاغی که دارد، دوباره به سوی خانهاش برگشت.
از پی شان روان شده چون باد
از سر کوه مرد بیگانه
هوش مصنوعی: مرد بیگانه به سرعت و با شتابی مشابه باد که از بالای کوه میوزد، به دنبال آنها حرکت کرده است.
زن استاد چون به خانه رسید
مرد درویش خود چه می دانه
هوش مصنوعی: زن استاد وقتی به خانه برگشت، مرد درویش چه میداند؟
ساخت او را به حیله اندر خواب
یار را برد جانب خانه
هوش مصنوعی: او به گونهای ماهرانه خواب یار را بر افکار خود حاکم کرد و او را به سمت خانهاش هدایت کرد.
بشنو از من اگر ترا عقل است
این سخن را که هست رندانه
هوش مصنوعی: اگر فکر و عقل درستی داری، به این حرف من گوش کن که به طرز زیرکانهای بیان شده است.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: ای عزیز من، از خواستن زن بپرهیز و از خداوند بخواه که ما را از عذاب آتش نجات دهد.
که تو خواهی که زن شود خشنود
غافل از وی دمی نشاید بود
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی که زن به خوشحالی برسد، غافل از او حتی لحظهای نباید باشی.
خوش در و بند در دل شب تار
خواجه آشفته وار خواب آلود
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، در و بند خانه به آرامی و با لطافت بسته شده و خواجه در حالتی آشفته و خوابآلود به سر میبرد.
چو به چنگ تو اوفتد هر شب
می زن و می نواز همچون عود
هوش مصنوعی: هرگاه فرصتی به دست آوردی، شبها بنوش و ساز بزن، مانند عود که خوشنواست.
از تو یک لحظه ای شود راضی
از نهادش اگر بر آری دود
هوش مصنوعی: اگر به یک لحظه از تو راضی شود، میتواند از درونش چیزی را که آزارش میدهد، کنار بگذارد.
گر نداری تو قوت این کار
باید از من نصیحتی بشنود
هوش مصنوعی: اگر توانایی انجام این کار را نداری، بهتر است از من مشاوره بگیری.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، درخواست کن که از زنان بپرهیزی و از آتش جهنم به خداوند پناه ببری.
بشنو از صوفی پریشان حال
باش اندر زمانه فارغ بال
هوش مصنوعی: از یک درویش آشفته حال بشنو که در دوران خود، بیخیال و راحت زندگی کن.
از زنان خود وفا محال بود
گر بجویی تو هست امر محال
هوش مصنوعی: اگر به دنبال وفاداری از زنان باشی، این امر غیر ممکن است، زیرا چنین چیزی امکانپذیر نیست.
من زن با وفا ندیدم پار
عجب است این اگر بود امسال
هوش مصنوعی: من در سال گذشته زنی با وفا ندیدم، عجب است اگر امسال چنین زنی وجود داشته باشد.
نیست در دین عورتان کامل
گر پدر خوانده نیست در دنبال
هوش مصنوعی: در دین زنها هیچ چیزی کامل نیست، اگر پدر آنها را حمایت نکند.
پارسا آن زنی بود امروز
که در آن نیست هیچ حسن و جمال
هوش مصنوعی: زن پرهیزکار امروز کسی است که در او هیچ زیبایی و جذابیتی دیده نمیشود.
زن مخواه ای عزیز من زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
هوش مصنوعی: عزیز من، از خواستن زنان پرهیز کن، زیرا ما از عذاب آتش جهنم به خدا پناه میبریم.