گنجور

شمارهٔ ۱

عید پیوسته به نوروز و من از یار جدا
دل جدا گریه کند دیده خونبار جدا
خار خارست من دل شده را در سینه
تا فتادم به جهان زان گل رخسار جدا
زاهد شهر اگر می نخورد باکی نیست
کرد آن کار، ولی می کند این کار جدا
بلبل امروز مغنی شده در صحن چمن
شیشه را ساز کنون پر، می گلنار جدا
دارم از باغ وصالت هوس شفتالو
خوش بود میوه که خود می کنی از بار جدا
گر به غیر از گل روی تو نگاهی بکنم
باد در دیده من هر مژه یک خار جدا
دل صوفی که عیان برد دو چشم سیهت
چون به کوی تو غریب است نگه دار جدا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید پیوسته به نوروز و من از یار جدا
دل جدا گریه کند دیده خونبار جدا
هوش مصنوعی: عید همزمان با نوروز است و من از معشوقه‌ام جدا هستم و قلبم در غم او می‌گرید، چشمانم از اشک خونین شده است.
خار خارست من دل شده را در سینه
تا فتادم به جهان زان گل رخسار جدا
هوش مصنوعی: خار، همان خار است و در دل من جای دارد. از زمانی که به دنیا آمدم، دل من از زیبایی آن گل روی جدا شده است.
زاهد شهر اگر می نخورد باکی نیست
کرد آن کار، ولی می کند این کار جدا
هوش مصنوعی: زاهد شهر اگر شراب نمی‌نوشد، اشکالی ندارد؛ چون او کار خودش را کرده است. اما او در عین حال این کار را به طور جداگانه انجام می‌دهد، در حالی که به ظاهر خود را از آن دور نگه‌داشته است.
بلبل امروز مغنی شده در صحن چمن
شیشه را ساز کنون پر، می گلنار جدا
هوش مصنوعی: بلبل امروز در باغ به آوازخوانی مشغول است؛ بنابراین، شیشه را پر از می گلنار کن و آن را جدا کن.
دارم از باغ وصالت هوس شفتالو
خوش بود میوه که خود می کنی از بار جدا
هوش مصنوعی: در دلِ باغ وصالت آرزوی شفتالو دارم، میوه‌ای که خودت از درخت چیده‌ای و جدا کرده‌ای.
گر به غیر از گل روی تو نگاهی بکنم
باد در دیده من هر مژه یک خار جدا
هوش مصنوعی: اگر به جز زیبایی تو به چیز دیگری نگاه کنم، همانند این است که هر مژه‌ام در چشمانم یک خار باشد.
دل صوفی که عیان برد دو چشم سیهت
چون به کوی تو غریب است نگه دار جدا
هوش مصنوعی: دل صوفی که با دیدن چشمان سیاه تو خود را آشکار کرده، هنگامی که در کوی تو غریب است، باید نگاهش را جدا نگه دارد.