شمارهٔ ۲ - فی القصیده
کرد با چشم تو خود را چو برابر نرگس
گل بخندید ازین واقعه خوش بر نرگس
انفعالی که زچشمان تو دارد در باغ
نتواند که بر آرد به چمن سرنرگس
تا نثار قدم یار کند در گلزار
ایستادست ببین کاغذ پر زر نرگس
کرده کژ گردن و در لعل لبش می نگرد
مست مخمور کند میل به ساغر نرگس
نو عروسی است که در صحن چمن آمده است
می کند میل از آن با زر و زیور نرگس
سبز پوشیده و در عین توجه شب و روز
خضر گلهاست به آن موی معنبر نرگس
تن عریان و سرانداز همی دانی چیست
به تمنای تو گشته است قلندر نرگس
بس که در روی گل از چشم تو شرمنده بود
می رود سوی چمن بر سر چادر نرگس
خواهد امروز چو سوسن که زبان بگشاید
تا دعای تو کند بر سر منبر نرگس
چون در آیی به چمن سر بنهد بر قدمت
کرده شب با گل سیراب مقرر نرگس
در خمارم من سودا زده از چشمانش
بارها گفته به گلزار مکرر نرگس
چشم جادوی تو ناگه چو نظر کرد به خاک
از دل خاک همان لحظه شد اخضر نرگس
داده رشوت به صبا در هوس خاک درش
خوردهای زر خود، کرده درین سر نرگس
سر به زانو نهد از ذوق دو چشم سیهش
چون من دل شده، در فرقت دلبر نرگس
چشم بگشای که بیمار شد از فرقت تو
تا زمانی شود از درد تو خوشتر نرگس
گو مگوئید که سروی چو قدش هست به باغ
سخن کژ نکند راست چو باور نرگس
تو زبان آوری ای سوسن و او صاحب حسن
خویشتن را نکند با تو برابر نرگس
سرو از سایه قد تو به عالم روید
گشته از عکس دو چشم تو مصور نرگس
نشنود تا که گل از پیرهنش، لاف زند
زآن معاشر نشود با گل احمر نرگس
به هواداری چشم سیهش روز جزا
سر برآرد ز دل خاک به محشر نرگس
گر بدی بال و پرش در هوس چشمانت
بر سر کوی تو گشتی چو کبوتر نرگس
به چمن مست درآیی به در آید ز خمار
گر نگاهی بکند چشم تو اندر نرگس
هست مداح دو چشم سیهت در گلزار
زآن دهان است در آفاق پر از زر نرگس
تا نبیند رخ زیبای ترا نامحرم
بر کشیدست ازین واقعه خنجر نرگس
سرگران است و سبک از لب او جوید می
وه ببیند که چها داشته در سر نرگس
تا قیامت بود او شاه ریاحین جهان
مست آید به چمن پای تو بر سر نرگس
دیده در مصحف گل وصف ترا زان ساعت
آیت حسن ترا می کند از بر نرگس
ای دل از حسرت آن غمزه مستانه او
سوی گلزار رو و زار نگر در نرگس
شب چو آیی به چمن در ره تو بهر ضیا
مشعل گل بود و شمع منور نرگس
گل در آن صحن چمن ته به تهش ذالی چیست
صفت حسن ترا برده به دفتر نرگس
چو قلم زار و ضعیف است بگویم که چراست
گشته در فرقت چشمان تو لاغر نرگس
گر ز خاک کف پای تو نشانی یابد
سر به عیوق کشد همچو صنوبر نرگس
تا به پابوس تو باشد که مشرف گردد
آمده باز و قدم ساخته از سر نرگس
بس که در فرقت او شب سر شب گرید زار
چه کند گر نکند دامن خود تر نرگس
چون ز پیراهن دلدار ز گل یافت نشان
گشت در خدمت او بنده و چاکر نرگس
غیر چشم تو نخواهد که ببیند چیزی
بر سر انداخته زین واقعه معجر نرگس
تا دگر غیر دعای شه عادل نکند
دوش در صحن چمن کرده مقرر نرگس
خسرو روی زمین فخر جهان شاه حسین
آن که از خاک رهش یافته افسر نرگس
در چمن سایه قدش چو فتد بر سر او
سرو هر جا که بود رشک برد بر نرگس
می نداند به چه منصوبه نهد سر بر پاش
گشته حیران و سراسیمه و مضطر نرگس
به ادب سر فکند پیش و ستاده شب و روز
می کند خدمت سلطان مظفر نرگس
رو دگر ای گل سیراب شکایت نکنی
که چو خاک ره شاه است مطهر نرگس
کرده از پیرهن شاه گدایی بویی
زآن سبب صحن چمن کرده معطر نرگس
نیستی قابل خاک ره سلطان گویند
گوش خود ساخته از بهر همین کر نرگس
گر ببارد نفسی ابر عطا و کرمش
بگذرد از سر شمشاد و ز عرعر نرگس
تا نشستی تو مربع به چمن با دل شاد
نکند میل به خورشید مدور نرگس
آرزومند به پابوس سگان تو بود
وین میسر نشود رحم بود بر نرگس
گفت گر بلبل شوریده ثنای گل دوش
هست در کوی تو امروز ثناگر نر گس
گر بنفشه است چو انگشت دل افسرده زغم
هست در خدمت او گرم چو اخگر نرگس
زدهان آب فکندی چو به اطراف چمن
بمکید و شد از آن روز مخمر نرگس
رفت سوی چمن و خیمه زد از روی طرب
...برگرد و شد حاجب آن در نرگس
از می لطف تو گر یک قدحی نوش کند
به جوی می نخرد حشمت سنجر نرگس
در شب بدر سها را بتواند دیدن
گر زکوی تو شود دیده اغبر نرگس
سوسن از بهر چرا رشک برد بر جانش
گشته از سیم و زر خویش توانگر نرگس
چون تبشه بدو چشم سیهش کرد از آن
گشت در صحن چمن حاکم و سرور نرگس
ترک کژ کرده کلاهی است مگر پنداری
شسته بر تخت زمرد چو سکندر نرگس
از سفال سگ او گر بخورد آب، شود
بهتر از صوفی بیچاره سخنور نرگس
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد با چشم تو خود را چو برابر نرگس
گل بخندید ازین واقعه خوش بر نرگس
هوش مصنوعی: چشم تو مثل نرگس است که خود را در برابر آن میبیند و از این حقیقت خوشحال میشود.
انفعالی که زچشمان تو دارد در باغ
نتواند که بر آرد به چمن سرنرگس
هوش مصنوعی: واکنش چشمهای تو در باغ به اندازهای قوی است که هیچ گلی در چمن نمیتواند چنین تاثیری بگذارد.
تا نثار قدم یار کند در گلزار
ایستادست ببین کاغذ پر زر نرگس
هوش مصنوعی: تا نثار قدم یار کند در باغ گل ایستاده است، ببین چقدر کاغذ پر از زر و زیبایی دارد نرگس.
کرده کژ گردن و در لعل لبش می نگرد
مست مخمور کند میل به ساغر نرگس
هوش مصنوعی: دختر با گردن کج و زیبایی لبهای قرمز خود را مینگرد و مستی او را متوجه میکند که به میدانی که به چشمان نرگسش وابسته است، تمایل پیدا کند.
نو عروسی است که در صحن چمن آمده است
می کند میل از آن با زر و زیور نرگس
هوش مصنوعی: بهار آمده و عروسی جدید در میان گلها و چمنها خود را به نمایش گذاشته است. او با زیبایی و زرق و برقش به گل نرگس خوشرو و چشمنواز علاقهمند است.
سبز پوشیده و در عین توجه شب و روز
خضر گلهاست به آن موی معنبر نرگس
هوش مصنوعی: در این بیت، به فردی اشاره شده که با لباسی سبز و ظاهری خاص، به زیبایی و جذابیت موی خود میبالد. این شخص در روز و شب، توجه دیگران را به خود جلب میکند و مانند خضر، نماد زندگی و طراوت است که به گلها تعلق دارد. نرگس نیز به زیبایی و لطافت او اشاره دارد.
تن عریان و سرانداز همی دانی چیست
به تمنای تو گشته است قلندر نرگس
هوش مصنوعی: بدن بیپوشش و خوابگاهی که در آن است، میدانی چیست؟ اینها به خاطر آرزوی دیدن تو، قلندری مانند من را به این حال درآورده است.
بس که در روی گل از چشم تو شرمنده بود
می رود سوی چمن بر سر چادر نرگس
هوش مصنوعی: چون چهرهٔ زیبای تو باعث شرم و حیا بر روی گل شد، اکنون به سمت باغ میرود تا در کنار چادر نرگس بایستد.
خواهد امروز چو سوسن که زبان بگشاید
تا دعای تو کند بر سر منبر نرگس
هوش مصنوعی: این روزها مانند سوسن خواهم بود که زبانم را باز میکنم تا دعای تو را در برابر چشمهای نرگس بکنم.
چون در آیی به چمن سر بنهد بر قدمت
کرده شب با گل سیراب مقرر نرگس
هوش مصنوعی: زمانی که تو به باغ میآیی، شب به آرامی بر روی قدمهای تو سر مینهد و گلها را با مهربانی سیراب میکند و در این میان، نرگس، گل زیبا، آماده به استقبال تو است.
در خمارم من سودا زده از چشمانش
بارها گفته به گلزار مکرر نرگس
هوش مصنوعی: من دچار حالتی نابهسامان و سرمست از زیبایی چشمان او هستم، او بارها به من گفته که باید به باغ بروم، جایی که نرگسها میروید.
چشم جادوی تو ناگه چو نظر کرد به خاک
از دل خاک همان لحظه شد اخضر نرگس
هوش مصنوعی: چشمان جادویی تو وقتی ناگهان به خاک نگریستند، در همان لحظه خاک به رنگ سبز نرگس درآمد.
داده رشوت به صبا در هوس خاک درش
خوردهای زر خود، کرده درین سر نرگس
هوش مصنوعی: شخصی به صبا (باد صبحگاهی) رشوه داده و در آرزوی خاک دربانی (در سرزمین محبوبش) است. او به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان نرگس مانند محبوبش، ثروت خود را فدای این آرزو کرده است.
سر به زانو نهد از ذوق دو چشم سیهش
چون من دل شده، در فرقت دلبر نرگس
هوش مصنوعی: چشمهای سیاهش آنقدر جذاب است که وقتی به آنها نگاه میکنم، سرم را بر زانوی خود میزنم و از شوق و حسرت به حال خودم میافتم. دل من از دلتنگی و دوری محبوب به درد آمده است.
چشم بگشای که بیمار شد از فرقت تو
تا زمانی شود از درد تو خوشتر نرگس
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن، چون کسی که به خاطر دوری تو رنج میبرد، امید دارد روزی از درد و ناراحتیاش به خوشحالی برسد.
گو مگوئید که سروی چو قدش هست به باغ
سخن کژ نکند راست چو باور نرگس
هوش مصنوعی: میگویند که اگر در باغ، سرو با قد بلند خود باشد، به هیچوجه نمیتواند مانند نرگس بافته شود. این به این معناست که هر چیزی در جای خود زیبایی و خاص بودن خود را دارد و نباید با دیگران مقایسه شود.
تو زبان آوری ای سوسن و او صاحب حسن
خویشتن را نکند با تو برابر نرگس
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و جذابیت میبالید و گل نرگس نمیتواند به نزدیکی و همسطحی با شخصی چون تو برسد.
سرو از سایه قد تو به عالم روید
گشته از عکس دو چشم تو مصور نرگس
هوش مصنوعی: سروها به خاطر قامت زیبای تو در دنیا قد میکشند و زیبایی چشمانت در شکلگیری گل نرگس تأثیر گذاشته است.
نشنود تا که گل از پیرهنش، لاف زند
زآن معاشر نشود با گل احمر نرگس
هوش مصنوعی: تا وقتی که گل از پیراهنش صدایی نشنود، ادعای معاشرت با گل سرخ نرگس را ندارد.
به هواداری چشم سیهش روز جزا
سر برآرد ز دل خاک به محشر نرگس
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چشمان سیاه او (محبوب) به خاطر عشق و محبتش، از دل خاک بیرون خواهند آمد و در جمع مردم نمایان خواهند شد.
گر بدی بال و پرش در هوس چشمانت
بر سر کوی تو گشتی چو کبوتر نرگس
هوش مصنوعی: اگر بخواهد بال و پرش را در آرزوی چشمانت گم کند، در خیابانهای تو مانند کبوتر عاشق سرگردان خواهد شد.
به چمن مست درآیی به در آید ز خمار
گر نگاهی بکند چشم تو اندر نرگس
هوش مصنوعی: اگر با حالتی شاداب و سرزنده به چمن بیایی، اثر خوابآلودگی و بیحالی از چهرهات خواهد رفت. تنها کافی است نگاهی به چشمان تو بیندازند تا زیبایی و جذابیت تو در میان گلهای نرگس نمایان شود.
هست مداح دو چشم سیهت در گلزار
زآن دهان است در آفاق پر از زر نرگس
هوش مصنوعی: در میان گلها، کسی در وصف زیبایی چشمان سیاهت سخن میگوید. این ویژگیها باعث شده که دنیا در اطراف تو مانند طلا درخشان و زیبا به نظر برسد.
تا نبیند رخ زیبای ترا نامحرم
بر کشیدست ازین واقعه خنجر نرگس
هوش مصنوعی: تا زمانی که نامحرمی زیبایی چهرهات را نبیند، آن خنجر نرگس از این واقعه برکشیده شده است.
سرگران است و سبک از لب او جوید می
وه ببیند که چها داشته در سر نرگس
هوش مصنوعی: این تصویر به شخصی اشاره دارد که در حال نوشیدن یا جستجوی شراب است و میخواهد ببیند که در عمق نگاه نرگس چه چیزی نهفته است. به نوعی، او در حال بررسی و تماشا است که آیا در چشمان آن فرد، چیزی خاص و ارزشمند وجود دارد یا خیر.
تا قیامت بود او شاه ریاحین جهان
مست آید به چمن پای تو بر سر نرگس
هوش مصنوعی: تا ابد او سلطانی خواهد بود که دنیای خوشبو را تحت فرمان دارد و در باغ، با قدمهایش بر سر گلهای نرگس مینهد.
دیده در مصحف گل وصف ترا زان ساعت
آیت حسن ترا می کند از بر نرگس
هوش مصنوعی: نگاه به کتابی که زیباییهای تو را توصیف میکند، در آن لحظه به ستایش جمال تو میپردازد، همانطور که نرگس به گل نگاه میکند.
ای دل از حسرت آن غمزه مستانه او
سوی گلزار رو و زار نگر در نرگس
هوش مصنوعی: ای دل، از حسرت نگاه جذاب او بگذر و به باغ برو و در زیباییهای نرگس غمگین باش.
شب چو آیی به چمن در ره تو بهر ضیا
مشعل گل بود و شمع منور نرگس
هوش مصنوعی: وقتی شب به باغ میرسی، به خاطر روشنایی تو، گلها مانند مشعل و نرگسها مثل شمعهای درخشان هستند.
گل در آن صحن چمن ته به تهش ذالی چیست
صفت حسن ترا برده به دفتر نرگس
هوش مصنوعی: در باغی که گلها در آن شکوفا شدهاند، زیبایی تو به قدری برجسته است که شایسته توصیف و ثبت در دفتر نرگسهاست. به عبارت دیگر، زیبایی تو در میان گلها، خاص و منحصر به فرد است و هیچ چیز نمیتواند به پای آن برسد.
چو قلم زار و ضعیف است بگویم که چراست
گشته در فرقت چشمان تو لاغر نرگس
هوش مصنوعی: وقتی که قلم ناتوان و ضعیف است، باید بگویم که چرا در دوری چشمان تو، حالتی لاغر و نحیف پیدا کردهام، مانند نرگس.
گر ز خاک کف پای تو نشانی یابد
سر به عیوق کشد همچو صنوبر نرگس
هوش مصنوعی: اگر نشانی از خاک پای تو به دست بیاید، سرش را همچون صنوبر به سوی آسمان بلند میکند.
تا به پابوس تو باشد که مشرف گردد
آمده باز و قدم ساخته از سر نرگس
هوش مصنوعی: همه چیز به احترام تو آماده شده است و افرادی که به دیدن تو آمدهاند، با قدمهایی زیبا همچون گل نرگس، به تو نزدیک میشوند.
بس که در فرقت او شب سر شب گرید زار
چه کند گر نکند دامن خود تر نرگس
هوش مصنوعی: شبی که در دوری او اشکها برانم، چه کنم اگر دامن خود را تر نکنم، مانند نرگس که همیشه زود به زود میگریند.
چون ز پیراهن دلدار ز گل یافت نشان
گشت در خدمت او بنده و چاکر نرگس
هوش مصنوعی: وقتی رنگ پیراهن محبوب را از گل دید، به خدمت او بنده و غلام نرگس شد.
غیر چشم تو نخواهد که ببیند چیزی
بر سر انداخته زین واقعه معجر نرگس
هوش مصنوعی: هیچچیزی جز چشمان تو به آدمی اجازه نمیدهد که چهرهای دیگر را ببیند، چرا که این ماجرای دلباخته، مانند پوششی است که بر سر نرگس زیبایی قرار گرفته است.
تا دگر غیر دعای شه عادل نکند
دوش در صحن چمن کرده مقرر نرگس
هوش مصنوعی: در شب گذشته، در باغ گل، نرگس فقط به دعای پادشاه عادل اهمیت میدهد و هیچ کس دیگری نمیتواند چنین دعاهایی را داشته باشد.
خسرو روی زمین فخر جهان شاه حسین
آن که از خاک رهش یافته افسر نرگس
هوش مصنوعی: حسین، شاه برتر از همه، مانند خسرو، بر روی زمین است و آن کسی که از خاک مسیرش، تاجی از گل نرگس به دست آورده است.
در چمن سایه قدش چو فتد بر سر او
سرو هر جا که بود رشک برد بر نرگس
هوش مصنوعی: زمانی که قد او در چمن سایه بیندازد، هر جا که باشد، سرو به خاطر او بر نرگس حسادت میورزد.
می نداند به چه منصوبه نهد سر بر پاش
گشته حیران و سراسیمه و مضطر نرگس
هوش مصنوعی: نرگس نمیداند به چه دلیلی باید سرش را بر پای کسی بگذارد، او در حالتی از سردرگمی، اضطراب و تشویش به سر میبرد.
به ادب سر فکند پیش و ستاده شب و روز
می کند خدمت سلطان مظفر نرگس
هوش مصنوعی: نرگس با احترام و ارادت در کنار سلطان مظفر ایستاده و شب و روز به او خدمت میکند.
رو دگر ای گل سیراب شکایت نکنی
که چو خاک ره شاه است مطهر نرگس
هوش مصنوعی: ای گل، دیگر از سیرابی خود شکایت مکن، زیرا که خاک راه شاه، چنان است که نرگس را پاک میکند.
کرده از پیرهن شاه گدایی بویی
زآن سبب صحن چمن کرده معطر نرگس
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از لباس شاهانه به مشام میرسد، به خاطر وجود گلهای نرگس در باغ چمن، فضا را معطر کرده است.
نیستی قابل خاک ره سلطان گویند
گوش خود ساخته از بهر همین کر نرگس
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که انسانیت و ارزش واقعی ما در مقایسه با مقام و عظمت سلطنت بسیار ناچیز است. همچنین اشاره دارد به این که بیفایده است که به دنیا و ظواهر آن وابسته باشیم، چرا که در ذات خود ممکن است شایسته توجه نباشیم. این گفته به نوعی به قربانی کردن خود برای امور گذرا اشاره دارد، و به نقش بیاهمیت ما در دنیای بزرگتر میپردازد.
گر ببارد نفسی ابر عطا و کرمش
بگذرد از سر شمشاد و ز عرعر نرگس
هوش مصنوعی: اگر باری بارانی از رحمت و کرم خداوند فرو ریزد، میگذرد از بالای درختان شمشاد و بر روی گلهای نرگس.
تا نشستی تو مربع به چمن با دل شاد
نکند میل به خورشید مدور نرگس
هوش مصنوعی: وقتی که تو در باغ نشستهای و با دل خوش در کنارش هستی، دیگر دل به خورشید نمیزند.
آرزومند به پابوس سگان تو بود
وین میسر نشود رحم بود بر نرگس
هوش مصنوعی: من به شدت آرزو داشتم که به پاهای سگان تو برسم، اما این آرزو به حقیقت نپیوست. بر این اساس، باید بر نرگس رحم آورم.
گفت گر بلبل شوریده ثنای گل دوش
هست در کوی تو امروز ثناگر نر گس
هوش مصنوعی: بلبل دیوانهای گفت که امروز در کوی تو، گل را ستایش میکند و این ستایشکننده متفاوت از همیشه است.
گر بنفشه است چو انگشت دل افسرده زغم
هست در خدمت او گرم چو اخگر نرگس
هوش مصنوعی: اگر بنفشه باشد، دل افسرده و غمگین من در کنار او همیشه در حال گرم و آتشین است، مانند نرگس.
زدهان آب فکندی چو به اطراف چمن
بمکید و شد از آن روز مخمر نرگس
هوش مصنوعی: از دهانت مایعی بیرون آمد که مانند شهد به گوشههای چمن فرو رفت و از آن روز گل نرگس به شکل خاصی تغییر کرد.
رفت سوی چمن و خیمه زد از روی طرب
...برگرد و شد حاجب آن در نرگس
هوش مصنوعی: او به سمت باغ رفت و از روی خوشحالی چادر برپا کرد و سپس به عنوان نگهبان در کنار درگاه گلهای نرگس ایستاد.
از می لطف تو گر یک قدحی نوش کند
به جوی می نخرد حشمت سنجر نرگس
هوش مصنوعی: اگر جرعهای از شراب محبت تو بنوشد، ارزش و مقام سنجر نرگس در کنار آن چیز بیاهمیتی خواهد بود.
در شب بدر سها را بتواند دیدن
گر زکوی تو شود دیده اغبر نرگس
هوش مصنوعی: در شب روشن ماه کامل، میتوان ستاره سها (ستارهای در صورت فلکی عزرائیل) را دید؛ اما اگر چشمی که از زیباییهای تو دور شده باشد، نتواند این زیباییها را ببیند.
سوسن از بهر چرا رشک برد بر جانش
گشته از سیم و زر خویش توانگر نرگس
هوش مصنوعی: سوسن به خاطر زیباییاش، از نرگس حسادت میکند، چرا که نرگس به خاطر ثروت و زیبایی خود احساس توانگری میکند.
چون تبشه بدو چشم سیهش کرد از آن
گشت در صحن چمن حاکم و سرور نرگس
هوش مصنوعی: چشم سیاهش چون به او نگاه کرد، او به مانند حاکم و سروری در میان گلهای چمن جلوهگر شد.
ترک کژ کرده کلاهی است مگر پنداری
شسته بر تخت زمرد چو سکندر نرگس
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره میشود که کسی با رفتار یا پوششی نادرست، خود را همچون کسی بزرگوار و با شکوه نشان میدهد، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. مانند اینکه بر روی تختی با ارزش نشسته و خود را شبیه به فردی قدرتمند و مشهور میداند، اما در حقیقت از ویژگیهای درخشان و شایستگیهای واقعی بیبهره است.
از سفال سگ او گر بخورد آب، شود
بهتر از صوفی بیچاره سخنور نرگس
هوش مصنوعی: اگر سگ از سفالی آب بنوشد، بهتر از یک صوفی نادان است که فقط درباره زیبایی صحبت کند.