شمارهٔ ۱ - فی مناقبت امیرالمومنین
گفتم به دل که از سخن خوش چه خوشترست
گفتا حدیث دوست که خوشتر ز شکر است
هر جا حدیث دوست به نیکی عیان شود
از عطر آن حدیث دل و جان معطر ست
باشد رکیک هر چه دوبارش کنند یاد
الا حدیث دوست که غیر مکررست
دانی و گر نه با تو بگویم که دوست کیست
الله و مصطفی و دگر دوست حیدرست
گفته است مصطفای معلای مجتبی
من شهر علمم و علی آن شهر را درست
بر اولیا مقدم و بر انبیا قریب
زوج بتول و باب شبیر است و شبرست
در گاهواره مار سیه را دو پاره ساخت
زان روز باز در عربش نام حیدرست
چندین هزار قلعه کفار را شکست
زآن کمترینه قلعه مشهور خیبرست
مهر علی است در دل ما همچو جان جهان
بر اولیاء امت احمد چو سرورست
تا کرده و صف رنگ علی گل به بوستان
زان روز باز بین که دهانش پر از زر ست
ما را چه غم ز تشنگی روز رستخیز
آن شاه چون که ساقی آن حوض کوثر ست
آن را که هست در دل از آن شاه کینه ای
بی شک حرام زاده و ناپاک مادرست
در شان اوست آمده امروز«هل اتی»
از آسمان به عالم و این خود مقررست
ای خارجی تو قدر علی کی شناختی
خواب شریف او به عبادت برابر ست
دانی که کی است آن که به دشمن بداد سر
آن شهسوار چابک میدان محشر است
یعنی علی است آن اسدالله غالبا
بشنو به گوش جان زمن این را که در خور ست
نام شریف او که بود مرهم دلم
بر جان خارجی بنگر همچو خنجرست
از هیبت سیاست آن ذوالفقار او
تا روز حشر و لوله در جان قیصرست
ای توتیای دیده من خاک پای تو
تاج سرم ز خاک کف پای قنبرست
مدحش خدای گفت به قرآن و مصطفی
چون ملک دین به یمن قدومش مسخر ست
بحر علوم و کان سجا و شجاعت است
مفتی جن و قاضی باز و کبوترست
در چشم همتش دو جهان کمتر از خسی
بر درگهش هزار چو قیصر قلندرست
ای شهسوار دین نظری کن به حال من
کز محنت زمانه مرا دل مکدرست
دست عنایتی به سر این فقیر مال
چون کمترینه، بنده مسکین این درست
گشته غریق بحر غم ای شاه اولیا
دستش بگیر از کرم این دم که مضطرست
در آخر زمانه فتادیم چون کنیم
وین چرخ دون نواز ببین سفله پرور ست
آماده کرده محنت و غم از برای من
گوید که نوش کن تو که روزی مقدرست
عیش و طرب به مردم ناجنس می دهد
کین قوم را عطای من امروز در خورست
جور زمانه چند کشم یا امیر، من
گوش فلک ز ناله و فریاد من کر ست
وقت است اگر نظر کنی ای شاه اولیا
بر صوفی شکسته که چون خاک این در ست
یارب به حق و حرمت این پنج فرق پاک
کز بوی و مویشان همه عالم معطرست
کز غم خلاص کن دل بیچاره مرا
چون در دو کون لطف تو ای دوست بر سر ست
باری است بر دلم که مرا نیست تاب آن
دانی که چیست گفتن آن بس مکررست
دانای درد سینه مجروح من تویی
یارب به لطف خویش دواکن که در خورست
آمد ندا ز عالم غیبم که در خورست
کای مستمند وقت مداوا مقدرست
آید کسی که از اثر لطف و رای او
روی زمین ز نام شریفش منورست
گشته است در جهان سبب امن و عافیت
خاک درش کنون شرف تاج هر سرست
سلطان حسین خوان که زمان عدالتش
بر طاعت مقرب پاکان برابرست
چندان بدار بر سر خلقان این جهان
کین قرص آفتاب به مینا منورست
از یمن همتی که علی داشت بر حسین
ملک هرات و جمله جهانش مسخرست
شاها گرفتن تو جهان را به ضرب راست
از ضرب تیغ نیست که از جای دیگر ست
از روح مصطفی و علی و حسین دان
این دولت شریف تو و این مقررست
ارکان دولتت چو در آیند در مصاف
هر یک زهمت تو به رستم برابرست
بحر محیط و قلزم وعمان و هر چه هست
در پیش همت تو قلیل و محقرست
گردن کشی که سر به فلک سود روح او
پیش رکاب و زین تو امروز چاکرست
شد کوکب سعید چنین نحس ناگهان
اینها زچرخ نیست که از نرد داورست
بگشای چشم عبرت و فرصت شمار عمر
این دم که دولت تو به عالم مظفرست
در عدل کوش و حاجت درمانده ها بر آر
چون حاجت تو نیز بر الله اکبر ست
با خود نبرد جز عمل و نام نیک کس
بشنو به گوش جان ز من این را که در خور ست
یارب بدار دولت و ارکان دولتش
چندان که این سپهر پر از رفعت و فرست
صوفی دعای دولت او گوی روز و شب
چون بی غرض دعای فقیران موثرست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم به دل که از سخن خوش چه خوشترست
گفتا حدیث دوست که خوشتر ز شکر است
هوش مصنوعی: به دل خود گفتم که از حرفهای دلنشین چه چیزی میتواند بهتر باشد؟ دل پاسخ داد که صحبت از دوست، از هر شیرینیای هم شیرینتر است.
هر جا حدیث دوست به نیکی عیان شود
از عطر آن حدیث دل و جان معطر ست
هوش مصنوعی: هر جا سخن خوب و زیبای دوست به روشنی بیان شود، دل و جان انسان از عطر آن سخن خوشبو میشود.
باشد رکیک هر چه دوبارش کنند یاد
الا حدیث دوست که غیر مکررست
هوش مصنوعی: هر چه بارها و بارها تکرار شود، ممکن است بیارزش و بیمزه شود، اما یاد و صحبت از دوست همیشه تازگی و جذابیت خود را دارد و هرگز کهنه نمیشود.
دانی و گر نه با تو بگویم که دوست کیست
الله و مصطفی و دگر دوست حیدرست
هوش مصنوعی: میدانی یا نه؟ بگذار بگویم که دوست واقعی کیست. دوست واقعی خدا و پیامبر (مصطفی) و همچنین علی (حیدر) است.
گفته است مصطفای معلای مجتبی
من شهر علمم و علی آن شهر را درست
هوش مصنوعی: مصطفی (پیامبر اسلام) عنوان کرده است که او به عنوان منبع و مرکز علم شناخته میشود و علی (امام علی) نیز به عنوان حافظ و پشتیبان آن دانش و علم به شمار میرود.
بر اولیا مقدم و بر انبیا قریب
زوج بتول و باب شبیر است و شبرست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در میان اولیا و پیامبران، حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) از جایگاه ویژهای برخوردارند و نزدیکی خاصی به یکدیگر دارند. حضرت علی(ع) به عنوان درب و راهنمایی برای دیگران شناخته میشود و در این ارتباط، به فضیلت و مقام او اشاره میشود.
در گاهواره مار سیه را دو پاره ساخت
زان روز باز در عربش نام حیدرست
هوش مصنوعی: در زمان کودکیش، دو نیمه مار سیاه را در گهوارهاش قرار دادند. از آن زمان به بعد، او در میان عربها به عنوان حیدر شناخته شد.
چندین هزار قلعه کفار را شکست
زآن کمترینه قلعه مشهور خیبرست
هوش مصنوعی: چندین هزار قلعه از دشمنان را شکستند و از میان همه آنها، قلعه خیبر به عنوان کمترین و مشهورترین آنها شناخته میشود.
مهر علی است در دل ما همچو جان جهان
بر اولیاء امت احمد چو سرورست
هوش مصنوعی: عشق و محبت علی در دلهای ما مانند جان و حیات برای اولیای امت پیامبر، همچون سرور و بزرگتر از همه چیز است.
تا کرده و صف رنگ علی گل به بوستان
زان روز باز بین که دهانش پر از زر ست
هوش مصنوعی: از زمانی که علی با رنگ و زیباییاش در باغ ظاهر شد، دوباره نگاه کن که دهانش پر از طلاست.
ما را چه غم ز تشنگی روز رستخیز
آن شاه چون که ساقی آن حوض کوثر ست
هوش مصنوعی: ما از تشنگی روز قیامت نگران نیستیم، چرا که ساقی آن حوض کوثر، خود شاه (حضرت علی) است و او به ما میرسد.
آن را که هست در دل از آن شاه کینه ای
بی شک حرام زاده و ناپاک مادرست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود نسبت به آن پادشاه کینه و دشمنی دارد، بیتردید فرزند ناپاک و نادرستی است که مادرش نیز بیآبرو است.
در شان اوست آمده امروز«هل اتی»
از آسمان به عالم و این خود مقررست
هوش مصنوعی: امروز آیهای از آسمان نازل شده که به عظمت او اشاره دارد و این موضوع به طور قطعی مقرر شده است.
ای خارجی تو قدر علی کی شناختی
خواب شریف او به عبادت برابر ست
هوش مصنوعی: ای بیگانه، تو چگونه به ارزش علی پی بردی؟ خواب نیکوی او در برابر عبادت قرار دارد.
دانی که کی است آن که به دشمن بداد سر
آن شهسوار چابک میدان محشر است
هوش مصنوعی: میدانی آن کسی که به دشمنانش اجازه داد سر شهسوار چابک را بگیرند، چه کسی است؟ او همان کسی است که در میدان محشر حضور دارد.
یعنی علی است آن اسدالله غالبا
بشنو به گوش جان زمن این را که در خور ست
هوش مصنوعی: علی، همان شیر خداست و همیشه برتر است. این را با گوش جان بشنو که برایت مناسب است.
نام شریف او که بود مرهم دلم
بر جان خارجی بنگر همچو خنجرست
هوش مصنوعی: نام با ارزش او همچون درمانی برای دل من است، ولی اگر به جان خارجی نگاه کنی، شبیه یک خنجر میماند.
از هیبت سیاست آن ذوالفقار او
تا روز حشر و لوله در جان قیصرست
هوش مصنوعی: قدرت و تاثیری که سیاست او دارد، همچنان تا روز قیامت بر جان قیصر (حاکمان و ستمگران) اثرگذار خواهد بود.
ای توتیای دیده من خاک پای تو
تاج سرم ز خاک کف پای قنبرست
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو همچون مرواریدی در چشمم هستی و خاک پای تو برای من عزیزتر از هر تاج و عظمتی است؛ زیرا این خاک نازنین، از پای قنبر، خدمتگزار وفادار علی (ع)، برخاسته است.
مدحش خدای گفت به قرآن و مصطفی
چون ملک دین به یمن قدومش مسخر ست
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش شخصیت بزرگی اشاره دارد که خداوند او را در قرآن و توسط پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، معرفی کرده است. او به گونهای است که حتی فرشتگان و قوانین آسمانی تحت تاثیر وجود و شخصیت او قرار گرفتهاند و به نوعی در خدمت او هستند. به طور کلی، این بیت بر عظمت و ارزشمند بودن این شخصیت دینی تأکید میکند.
بحر علوم و کان سجا و شجاعت است
مفتی جن و قاضی باز و کبوترست
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیتهایی میپردازد که در علوم و دانایی سرآمد هستند و دارایی صفات برجستهای چون شجاعت دارند. به نوعی از مقامهای روحانی و قضاوت یاد میکند که در عین تحصیلات عمیق و تواناییهای برجسته، بر جنود و موجودات دیگر نیز تسلط دارند. در نهایت، اشاره به چنین افرادی به عنوان نمادهای قدرت و شناخت در دنیای خود دارد.
در چشم همتش دو جهان کمتر از خسی
بر درگهش هزار چو قیصر قلندرست
هوش مصنوعی: چشم آن فرد بلند همت، به قدری بزرگ و عمیق است که همهچیز در نظرش کوچک و ناچیز میآید. در برابر درگاه او، هزار نفر هم مثل قیصر (امپراتور) و قلندر (عارف) به چشم نمیآیند.
ای شهسوار دین نظری کن به حال من
کز محنت زمانه مرا دل مکدرست
هوش مصنوعی: ای مرد بزرگوار دین، لطفاً به حال من نگاهی بینداز، زیرا از سختیهای زمانه دلم پر از اندوه و ناراحتی شده است.
دست عنایتی به سر این فقیر مال
چون کمترینه، بنده مسکین این درست
هوش مصنوعی: دست رحمت و لطفی به سر این فقیر بکش، زیرا من هم مثل کمترین بندگان خدا هستم و وضع زندگیام بسیار اندک و حقیر است.
گشته غریق بحر غم ای شاه اولیا
دستش بگیر از کرم این دم که مضطرست
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگوار، کسی که در دریای غم غرق شده است، به کمک و لطف تو نیاز دارد. اکنون که در وضعیت اضطراب و ناراحتی به سر میبرد، او را دریاب.
در آخر زمانه فتادیم چون کنیم
وین چرخ دون نواز ببین سفله پرور ست
هوش مصنوعی: در انتهای زمان به وضعیتی دچار شدهایم که نمیدانیم باید چه کنیم، و این دنیا که به آرامی میچرخد، به کسانی که در مقام پایینتری هستند، اجازه رشد و ترقی میدهد.
آماده کرده محنت و غم از برای من
گوید که نوش کن تو که روزی مقدرست
هوش مصنوعی: زندگی پر از سختیها و دردهاست، اما اینها به من میگویند که با امید و شجاعت به پیش بروم، زیرا سرنوشت چیزی برای من مقدر کرده که باید آن را بپذیرم.
عیش و طرب به مردم ناجنس می دهد
کین قوم را عطای من امروز در خورست
هوش مصنوعی: زندگی شاد و خوشی فقط به افرادی نادرست و بیقیمت میرسد، زیرا این گروه سزاوار هدیه من در امروز نیستند.
جور زمانه چند کشم یا امیر، من
گوش فلک ز ناله و فریاد من کر ست
هوش مصنوعی: چند سال دیگر باید سختیهای روزگار را تحمل کنم، ای امیر، من به قدری ناله و فریاد میزنم که حتی گوش آسمان هم از صدای من کر شده است.
وقت است اگر نظر کنی ای شاه اولیا
بر صوفی شکسته که چون خاک این در ست
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگوار، اکنون زمان آن است که به صوفی ناتوان و زار نگاه کنی و او را چون خاک این درگاه ببینی.
یارب به حق و حرمت این پنج فرق پاک
کز بوی و مویشان همه عالم معطرست
هوش مصنوعی: ای خدا، به حرمت این پنج شخصیت مقدس که بوی خوش و زیباییشان همه جهان را معطر کرده است، توجه کن.
کز غم خلاص کن دل بیچاره مرا
چون در دو کون لطف تو ای دوست بر سر ست
هوش مصنوعی: ای دوست، مرا از غم رهایی بخش و دل بیچارهام را آرام کن، چرا که در دو جهان فقط لطف و نیکی تو برایم باقی مانده است.
باری است بر دلم که مرا نیست تاب آن
دانی که چیست گفتن آن بس مکررست
هوش مصنوعی: دلیلی بر دل من وجود دارد که تحمل آن را ندارم؛ میدانی چیست؟ گفتن آن بسیار تکراری شده است.
دانای درد سینه مجروح من تویی
یارب به لطف خویش دواکن که در خورست
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان، تو تنها کسی هستی که از درد من آگاهی داری. امیدوارم با لطف و رحمت خودت، برای درمان این زخمهای عمیق من کمکی کنی، که فقط تو صلاحیت این کار را داری.
آمد ندا ز عالم غیبم که در خورست
کای مستمند وقت مداوا مقدرست
هوش مصنوعی: ندایی از عالم غیب به من رسید که ای فقیر، زمان درمان تو مشخص و معین است.
آید کسی که از اثر لطف و رای او
روی زمین ز نام شریفش منورست
هوش مصنوعی: کسی میآید که به خاطر لطف و ارادهاش، زمین به نور نام نیکوی او روشن شده است.
گشته است در جهان سبب امن و عافیت
خاک درش کنون شرف تاج هر سرست
هوش مصنوعی: در دنیا امنیّت و آسایش به خاطر وجود یک عنصر خاص به وجود آمده است که در نهایت این عنصر، مثل تاجی بر سرفرازتر از دیگران است.
سلطان حسین خوان که زمان عدالتش
بر طاعت مقرب پاکان برابرست
هوش مصنوعی: سلطان حسین خوان کسی است که در زمان او، برقراری عدالت به اندازه اطاعت از پاکان ارزشمند است.
چندان بدار بر سر خلقان این جهان
کین قرص آفتاب به مینا منورست
هوش مصنوعی: بر یکایک مردم این دنیا آنقدر توجه کن که این خورشید به آسمان تزیین شده است.
از یمن همتی که علی داشت بر حسین
ملک هرات و جمله جهانش مسخرست
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و ارادهای که علی داشت، حسین توانسته است بر هرات و تمام جهان تسلط پیدا کند.
شاها گرفتن تو جهان را به ضرب راست
از ضرب تیغ نیست که از جای دیگر ست
هوش مصنوعی: سلطنت تو بر جهان، حاصل قدرت و نیرویی است که با شمشیر به دست آمده، نه از جایی دیگر و به شیوهای دیگر.
از روح مصطفی و علی و حسین دان
این دولت شریف تو و این مقررست
هوش مصنوعی: این حکومت با اراده و روح پیامبر، امام علی و امام حسین شکل گرفته و تثبیت شده است.
ارکان دولتت چو در آیند در مصاف
هر یک زهمت تو به رستم برابرست
هوش مصنوعی: اگر پایههای حکومت تو در میدان نبرد حاضر شوند، هر یک از آنها به اندازهی رستم (قهرمان ایرانی) قوی و نیرومند خواهند بود.
بحر محیط و قلزم وعمان و هر چه هست
در پیش همت تو قلیل و محقرست
هوش مصنوعی: همه دریاها و اقیانوسها و چیزهایی که در دنیا وجود دارد، در مقایسه با اراده و تلاش تو بسیار کوچک و ناچیز به نظر میرسند.
گردن کشی که سر به فلک سود روح او
پیش رکاب و زین تو امروز چاکرست
هوش مصنوعی: شخصی با سر بلندی که به آسمان میرسد، اکنون در برابر تو، در حالی که روحش پیش از این در اوج بوده، به عنوان یک خدمتکار و نوکر قرار گرفته است.
شد کوکب سعید چنین نحس ناگهان
اینها زچرخ نیست که از نرد داورست
هوش مصنوعی: به یکباره، ستاره خوشبختی به طرز ناگواری تغییر پیدا کرد. این وضعیت به خاطر چرخش بخت نیست که به قضا و قدر مربوط باشد.
بگشای چشم عبرت و فرصت شمار عمر
این دم که دولت تو به عالم مظفرست
هوش مصنوعی: چشم خود را باز کن و به یاد بیاور که عمر تو در این لحظه چقدر ارزشمند است، چرا که شرایط بسیار مطلوبی برایت فراهم شده است.
در عدل کوش و حاجت درمانده ها بر آر
چون حاجت تو نیز بر الله اکبر ست
هوش مصنوعی: در انجام کارهای درست و عدالت کوشا باش و به نیازمندان کمک کن، زیرا درخواستها و نیازهای تو نیز به خداوند بزرگ مربوط میشود.
با خود نبرد جز عمل و نام نیک کس
بشنو به گوش جان ز من این را که در خور ست
هوش مصنوعی: عمل و نام نیک تنها چیزهایی هستند که ارزش دارند. به این نکته توجه کن که این را با جان خود بشنوی و درک کنی، چون این موضوع بسیار مهم است.
یارب بدار دولت و ارکان دولتش
چندان که این سپهر پر از رفعت و فرست
هوش مصنوعی: خداوندا، یاری کن به قدرت و استحکام دولتی که او دارد، به طوری که این آسمان پر از عظمت و برکت گردد.
صوفی دعای دولت او گوی روز و شب
چون بی غرض دعای فقیران موثرست
هوش مصنوعی: صوفی هر روز و شب دعا میکند تا به دولت و نعمت برسد، اما دعای کسانی که بدون هیچگونه چشمداشتی و از روی نیتی خالص دعا میکنند، تأثیر بیشتری دارد.