بخش ۹۱
از لطف دوست سکه دولت به نام ماست
اقبال یافتیم و سعادت غلام ماست
در جواب او
تا نان گرم و کله بریان به کام ماست
از روی عیش قلیه زنگی غلام ماست
هر دعوتی که در همه آفاق پخته اند
هر کس که می خورد ز نهاری و شام ماست
ریواج خواست از من بیچاره دل شبی
گفتم که چیست، گفت خیالات خام ماست
روز ازل که رفت قلم بهر هر کسی
غافل مشو که قرعه دعوت به نام ماست
سیری مرا چو صوفی مسکین امید نیست
بر اشتهای من چه گواه، این کلام ماست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از لطف دوست سکه دولت به نام ماست
اقبال یافتیم و سعادت غلام ماست
هوش مصنوعی: به خاطر محبت دوستان، خوشبختی و موفقیت به نام ما ثبت شده و خوششانسی و سعادت در کنار ماست.
تا نان گرم و کله بریان به کام ماست
از روی عیش قلیه زنگی غلام ماست
هوش مصنوعی: تا وقتی که نان داغ و شکار برشته شده در کنارت باشد، از خوشی و شادی زندگی و لذتی که از قلیه زنگی غلاممان میبریم حرف میزنیم.
هر دعوتی که در همه آفاق پخته اند
هر کس که می خورد ز نهاری و شام ماست
هوش مصنوعی: هر نوع دعوتی که در دنیا آماده شده، هر کسی که از غذای ما استفاده کند، بهرهمند خواهد شد.
ریواج خواست از من بیچاره دل شبی
گفتم که چیست، گفت خیالات خام ماست
هوش مصنوعی: یک شب، دل بیچارهام از ریا و فریب خواست که بداند چیست. من پاسخ دادم که این فقط خیالهای بیاساس و ناچیز ماست.
روز ازل که رفت قلم بهر هر کسی
غافل مشو که قرعه دعوت به نام ماست
هوش مصنوعی: در روز نخست که مقدرات هر فرد نوشته شد، فراموش نکن که دعوت به حضور، به نام ما است.
سیری مرا چو صوفی مسکین امید نیست
بر اشتهای من چه گواه، این کلام ماست
هوش مصنوعی: من به حالتی شبیه به یک درویش بینوا هستم و دیگر امیدی به پرهیز از دلخواهیهایم ندارم، زیرا این کلام گواهی بر حال من است.