بخش ۸۶
باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد
بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
در جواب او
بر نعمت بازار مرا چون نظر استاد
میل دل بیچاره به شیر و شکر افتاد
بریان چو بدیدم به کسی فاش نگفتم
تا شد خبرم، در همه شهر این خبر افتاد
از مفلسیم دست به بریان نرسد زان
میل دل مسکین به کباب جگر افتاد
نان و عسل ای صاحب خوان رسم قدیم است
چون است که این رسم به عهد تو بر افتاد
شاید که از آن خاک همه سرو بروید
از سایه زناج که بر رهگذر افتاد
گرمی مکن ای کاسه کاچی که به عالم
هر کس که در افتاد به ما زود بر افتاد
صوفی غزلت نیست چو بسحاق ولیکن
با رستم دستان نزند هر که بر افتاد
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد
بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
هوش مصنوعی: دل غمگین من دوباره در دام تو گرفتار شد، مانند پرندههای خوشبختی که به تیر نگاه تو صید شدند.
بر نعمت بازار مرا چون نظر استاد
میل دل بیچاره به شیر و شکر افتاد
هوش مصنوعی: در بازار نعمت، وقتی که به نعمتها نگاه میکنم، دل بیچارهام مانند میل استاد، به شیر و شکر گرایش پیدا میکند.
بریان چو بدیدم به کسی فاش نگفتم
تا شد خبرم، در همه شهر این خبر افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که کسی را در حالت برهنگی دیدم، هیچگاه بهطور واضح این موضوع را بیان نکردم. اما بعد از مدتی خبر این واقعه در تمام شهر پخش شد.
از مفلسیم دست به بریان نرسد زان
میل دل مسکین به کباب جگر افتاد
هوش مصنوعی: ما از آنجا که در تنگدستی هستیم، به خوشیهای بزرگ دسترسی نداریم. دل ضعیف و دردمند ما به آرزوی چیزهای خوشمزه و لذیذ افتاده است.
نان و عسل ای صاحب خوان رسم قدیم است
چون است که این رسم به عهد تو بر افتاد
هوش مصنوعی: نان و عسل، ای کسی که خوان را تزئین کردهای، این یک سنت قدیمی است. چگونه است که این سنت در زمان تو به فراموشی سپرده شده است؟
شاید که از آن خاک همه سرو بروید
از سایه زناج که بر رهگذر افتاد
هوش مصنوعی: شاید از آن خاک همه درختان سرو قد برافراشته شوند، به خاطر سایه زناج که در مسیر افتاده است.
گرمی مکن ای کاسه کاچی که به عالم
هر کس که در افتاد به ما زود بر افتاد
هوش مصنوعی: ای کاسه کاچی، دست بردار از گرمی و داغ کردن، زیرا در دنیا هر کسی که به مشکل و سختی بیفتد، به سرعت به ما نیز آسیب خواهد رسید.
صوفی غزلت نیست چو بسحاق ولیکن
با رستم دستان نزند هر که بر افتاد
هوش مصنوعی: صوفی نمیتواند مانند بسحاق شاعر باشد، اما هر کسی که با رستم دستان برخورد کند، در واقع قدرت و شجاعت او را نمیتواند تحمل کند.