بخش ۸۲ - جواب
ز مطبخی سخن خوش رسید در گوشم
که لذتش به همه کاینات نفروشم
بیا که پخته شد اکنون مزعفر و حبشی
ز حد گذشت ز اندازه تا به کی جوشم
ز اشتیاق و تمنای صحنک بغرا
چو قلیه سوخت مرا جان و زار بخروشم
سرم به مسند روحانیان فرو ناید
چو خوان اطعمه باشد نهاده بر دوشم
رباب را چه به چنگ آورم که هست کنون
صدای نغمه سیخ کباب در گوشم
مرا ز کله بریان امید سیری نیست
برو که تا نفسی در تن است می کوشم
شمیم کله بریان نگر که چون صوفی
هزار آه که بر بود طاقت و هوشم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز مطبخی سخن خوش رسید در گوشم
که لذتش به همه کاینات نفروشم
هوش مصنوعی: صداهایی خوشایند از آشپزخانه به گوشم رسید که آنچنان لذتبخش بود که حاضر نیستم آن را با هیچ چیزی در دنیا عوض کنم.
بیا که پخته شد اکنون مزعفر و حبشی
ز حد گذشت ز اندازه تا به کی جوشم
هوش مصنوعی: بیا که اکنون زعفران و حبشی به خوبی پخته شدهاند و از حد خود فراتر رفتهاند. تا کی باید من به جوش بیایم؟
ز اشتیاق و تمنای صحنک بغرا
چو قلیه سوخت مرا جان و زار بخروشم
هوش مصنوعی: به خاطر اشتیاق و آرزویی که به دیدن زیباییات دارم، همچون قلیهای که در آتش میسوزد، جانم ز پا درمیآید و شوق و درد در وجودم جاری است.
سرم به مسند روحانیان فرو ناید
چو خوان اطعمه باشد نهاده بر دوشم
هوش مصنوعی: سرم به مقام روحانیان نخواهد رسید زیرا که بار سنگین وظایف و مسئولیتها بر دوشم است.
رباب را چه به چنگ آورم که هست کنون
صدای نغمه سیخ کباب در گوشم
هوش مصنوعی: چرا میتوانم رباب را به دست بگیرم، در حالی که اکنون صدای لذیذ سیخ کباب در گوشم پیچیده است؟
مرا ز کله بریان امید سیری نیست
برو که تا نفسی در تن است می کوشم
هوش مصنوعی: من از کباب دلخواه خود هیچ امیدی ندارم، اما تا زمانی که نفسی در بدنم هست، تلاش میکنم.
شمیم کله بریان نگر که چون صوفی
هزار آه که بر بود طاقت و هوشم
هوش مصنوعی: بوی دلپذیر کباب را ببین که چگونه در دل صوفی هزاران آه و ناله از طاقتش برآمده است و او در عین حال در حالتی مدهوش به سر میبرد.