گنجور

بخش ۸

بهار آمد بکن ساقی طربها
به این لب تشنه ده آب عنب ها
در جواب او
مربا خواهم این ساعت مربا
ندارم غیر ازین در دل مربا
ز پیش لوت خواران کله چون رفت
ندارد هیچ چیزی جز عنب جا
هریسه گوید این با روغن داغ
که چونی تو درین سوز و شغبها
به روی خوان چو انواع طعام است
غنیمت دار حلوای رطب را
سحر می گفت طباخی که هستیم
به تنگ از صوفیان بلعجب ما

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار آمد بکن ساقی طربها
به این لب تشنه ده آب عنب ها
هوش مصنوعی: بهار آمده است، ای ساقی، شادی‌ها را فراهم کن و به این لب تشنه، آب انگور بده.
مربا خواهم این ساعت مربا
ندارم غیر ازین در دل مربا
هوش مصنوعی: این ساعت به مربا نیاز دارم اما چیزی جز عشق در دل ندارم.
ز پیش لوت خواران کله چون رفت
ندارد هیچ چیزی جز عنب جا
هوش مصنوعی: وقتی که فردی به دنیای بی‌ارزش و ذلیلانه‌ای وارد می‌شود، دیگر هیچ چیز برای او باقی نمی‌ماند جز خوشی‌های زودگذر.
هریسه گوید این با روغن داغ
که چونی تو درین سوز و شغبها
هوش مصنوعی: هریسه می‌گوید: با روغن داغ، تو چه احساسی در این آتش و هیجان‌ها داری؟
به روی خوان چو انواع طعام است
غنیمت دار حلوای رطب را
هوش مصنوعی: به سر سفره که انواع غذاها وجود دارد، از شیرینی و خوشمزگی خرمای تازه بهره‌مند شو و آن را غنیمت بشمار.
سحر می گفت طباخی که هستیم
به تنگ از صوفیان بلعجب ما
هوش مصنوعی: صبح می‌گفت آشپزی که از دقت و تفکر عمیق ما صوفیان به حیرت آمده است.