گنجور

بخش ۴۶

مرا که سینه هبا شد ز عین دلتنگی
اثر نمی کند این دم در آن دل سنگی
در جواب او
دل مرا چو هوس کرد قلیه زنگی
برنج گشت پریشان زعین بی ننگی
خوش است صحنک حلوای تر به نیم شبان
به نان میده اگر آدمی بود بنگی
مگر که دختر ترکی است بکسمات این دم
برآمدست ز حمام با رخ رنگی
ز اشتیاق رخ جانفزای بریانی
جگر کباب بنوشم ببین ز دلتنگی
چه خوش بود نخودابی که زعفران دارد
به شرط آن که بود دیگ آن زمان سنگی
بساز مرغ مسما به دانه های برنج
تو جان کجا بری اکنون مرا چو در چنگی
نمی کنی صفت قلیه این زمان صوفی
چه واقع است مگر با پیاز در جنگی

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که سینه هبا شد ز عین دلتنگی
اثر نمی کند این دم در آن دل سنگی
هوش مصنوعی: دلم از فرط دلتنگی خیلی درد می‌کند، اما این احساس نتوانسته بر دل سنگی تو تأثیر بگذارد.
دل مرا چو هوس کرد قلیه زنگی
برنج گشت پریشان زعین بی ننگی
هوش مصنوعی: دل من وقتی به یاد قلیه زنگی افتاد، احساس بی‌قراری و پریشانی کرد؛ مانند برنجی که به هم ریخته و آشفته شده باشد.
خوش است صحنک حلوای تر به نیم شبان
به نان میده اگر آدمی بود بنگی
هوش مصنوعی: در نیمه‌های شب، خوردن حلوای تر و شیرین در صحن خانه چقدر لذت‌بخش است، به شرطی که انسان مانند آدمی حساب‌گر و آگاه باشد که نان و خرما را به خوبی تقسیم کند.
مگر که دختر ترکی است بکسمات این دم
برآمدست ز حمام با رخ رنگی
هوش مصنوعی: شاید دختر ترکی باشد؛ به هر حال، این لحظه از حمام بیرون آمده و با چهره‌ای رنگین و زیبا است.
ز اشتیاق رخ جانفزای بریانی
جگر کباب بنوشم ببین ز دلتنگی
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و زیبایی تو، از کباب جگر می‌خورم تا ببینم چطور دلتنگی مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد.
چه خوش بود نخودابی که زعفران دارد
به شرط آن که بود دیگ آن زمان سنگی
هوش مصنوعی: شیرینی و خوشمزگی زندگی زمانی لذت‌بخش‌تر می‌شود که با چیزهای باارزش و خاص همراه باشد، اما این زیبایی و لذت فقط در صورتی واقعی است که شرایط مناسب برای آن وجود داشته باشد. در واقع، ما باید به کیفیت و جایگاه شرایطی که در آن زندگی می‌کنیم توجه کنیم تا بتوانیم از نعمت‌ها و زیبایی‌ها به درستی بهره‌مند شویم.
بساز مرغ مسما به دانه های برنج
تو جان کجا بری اکنون مرا چو در چنگی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از دشواری های زندگی و احساس کلافگی اشاره دارد. شاعر به تصویر کشیدن وضعیتی می‌پردازد که در آن آرزوها و خواسته‌ها به نوعی در چنگال مشکلات گیر کرده‌اند و نمی‌توانند آزادانه پرواز کنند. بیانی است از ناتوانی در رهایی از بندی که آدم را در موقعیت سختی قرار داده است.
نمی کنی صفت قلیه این زمان صوفی
چه واقع است مگر با پیاز در جنگی
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تضاد و تناقض در رفتار انسان‌ها و دنیای امروز می‌پردازد. شاعر به نوعی به نقد حالت‌های ظاهری و تشکیلاتی که تنها به دنبال نمایش هستند، اشاره می‌کند. به نوعی، او از صوفی انتظار دارد که صفات نیکو را واقعاً در خود داشته باشد، نه این که فقط در ظاهر به آن‌ها تظاهر کند. در واقع، این جمله سوال می‌کند که آیا در دنیای امروز، کسی واقعاً به صفات خوب پایبند است یا نه، و این چالش را با اشاره به شرایط خاص و شاید مضحک موجود در جامعه بیان می‌کند.

حاشیه ها

1402/06/03 22:09
علی دادمهر

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن