گنجور

بخش ۲۹

بیا بیا که به روی تو آرزومندم
بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم
در جواب او
چنان به صحنک ماهیچه آرزومندم
که سیریم نبود می پزند هر چندم
مسمنی به مزعفر به پخته کاری گفت
«بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم»
برنج زرد اگر مرهم دل است اما
من شکسته دعاگوی خورده قندم
سری من است و قدمهای مطبخی دیگر
چو مسلخم نکند پاره پاره هر چندم
کباب را به من خسته هست حق نمک
میان به خدمت زناج من چرا بندم
کنم بیان نعمهای دوست چون صوفی
چو غرق نعمت پرورده خداوندم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا بیا که به روی تو آرزومندم
بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم
هوش مصنوعی: بیا، بیا که دل‌باخته‌ام و از خودم بریده‌ام. می‌خواهم که به تو و به عشق تو پیوند بخورم.
چنان به صحنک ماهیچه آرزومندم
که سیریم نبود می پزند هر چندم
هوش مصنوعی: من چنان به شدت خواهان و مشتاق هستم که از شوق و آرزو به خود میپیچم و هر چند که بر من درد و زحمت می‌گذرد، باز هم نمی‌توانم از آن دست بکشم.
مسمنی به مزعفر به پخته کاری گفت
«بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم»
هوش مصنوعی: مسمنی به یک شخص دیگر گفت: "من از خودم جدا شدم و قصد دارم که با تو ارتباط برقرار کنم."
برنج زرد اگر مرهم دل است اما
من شکسته دعاگوی خورده قندم
هوش مصنوعی: برنج زرد ممکن است تسکینی برای دل باشد، اما من کسی هستم که شکسته و غمگین هستم و تنها می‌توانم به یاد شیرینی‌ها دعا کنم.
سری من است و قدمهای مطبخی دیگر
چو مسلخم نکند پاره پاره هر چندم
هوش مصنوعی: سر من در اختیار کسی است و قدم‌های دیگر به من مربوط نیست. اگر کسی به من آسیب بزند، هر چقدر هم بخواهد، نمی‌تواند مرا پاره پاره کند.
کباب را به من خسته هست حق نمک
میان به خدمت زناج من چرا بندم
هوش مصنوعی: من از کباب خسته‌ام و نمی‌توانم به خاطر دینی که در رابطه با خدمت به زن و خانواده‌ام دارم، به کارهای خود ادامه دهم.
کنم بیان نعمهای دوست چون صوفی
چو غرق نعمت پرورده خداوندم
هوش مصنوعی: من به مانند یک صوفی، نعمت‌های دوست را بیان می‌کنم، زیرا خود را در فیض و رحمت خداوند غرق یافته می‌بینم.