گنجور

شمارهٔ ۴۶ - در مصیبت سالار شهیدان (ع)

باز از نو خامه همچون نی نوا سر می کند
یا حدیث نینوا را زیب دفتر می کند
مطرب محفل هم آواز صفیر خامه است
کز نواها فتنه بر پا شور بر سر می کند
گه کشد سوی عراقم گه برد سوی حجاز
مطرب ما، هر زمان آهنگ دیگر می کند
گه به آهنگ حسینی در مقام راستی
می سُراید نغمه یی کاشوب محشر می کند
محشر ار، یک محشر است این حشر را افغان نی
دمبدم ساعت به ساعت هی مکرّر می کند
نشئه ی عشق حسین گویا به مزمر مضمر است
کاین چنین مست و خرابم بانگ مزمر می کند
بند بند نی بسوزد بندبندم دمبدم
چون حکایت از لبان خشگ اصغر می کند
در میان سور و شادی صور ماتم می دمد
پاره پاره قاسم از شمشیر و خنجر می کند
نوعروس زار او بر ناقه می سازد سوار
داغدیده مادرش را تیره معجر می کند
امّ لیلا این گمان از بخت خود هرگز نداشت
کاسمان او را جدا از وصل اکبر می کند
آب گوهر را مکید اکبر ز تاب تشنگی
چاره ی این تشنگی دل را پُر آذر می کند
گشت یاقوت لبش آبی ز تاب تشنگی
فاش می گویم ولی این را که باور می کند
در لب آب روان روح روان شاه دین
تشنه لب سر می دهد با تشنگی سر می کند
زینب غمدیده کی بودش خبر از بخت خویش
کز غم مرگ برادر تیره معجر می کند
ای فلک ظلمی که کردی بر عزیزان خدا
کافری کی این چنین ظلمی به کافر می کند
زین مصیبت گر بگرید فاش چشم مصطفی
سیل اشکش سر بسر روی زمین تر می کند
آه از آن ساعت که در روز جزا خیرالنساء
شکوه از این ماجرا در پیش داور می کند
تا «وفایی» نوحه خوان از بهر شاه کربلاست
کی دگر تشویش و بیم از خوف محشر می کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز از نو خامه همچون نی نوا سر می کند
یا حدیث نینوا را زیب دفتر می کند
هوش مصنوعی: دوباره قلم مانند نی، نغمه‌ای تازه آغاز می‌کند یا داستان عاشورا را به زیبایی در دفتر می‌نویسد.
مطرب محفل هم آواز صفیر خامه است
کز نواها فتنه بر پا شور بر سر می کند
هوش مصنوعی: موسیقیدان در جمع، با آواز خود همصدای قلم است که با نغمه‌هایش فتنه و هیجان به پا می‌کند و شور و حال را در دل‌ها به وجود می‌آورد.
گه کشد سوی عراقم گه برد سوی حجاز
مطرب ما، هر زمان آهنگ دیگر می کند
هوش مصنوعی: گاهی مرا به سوی عراق می‌برد و گاهی به سمت حجاز. نوازنده‌ی ما هر بار نغمه‌ای جدید می‌سازد.
گه به آهنگ حسینی در مقام راستی
می سُراید نغمه یی کاشوب محشر می کند
هوش مصنوعی: گاهی در حالتی مشابه با آهنگ حسینی، شعر یا نغمه‌ای می‌خواند که قدرت و تأثیر آن، به حدی است که می‌تواند شور و هیجان روز قیامت را زنده کند.
محشر ار، یک محشر است این حشر را افغان نی
دمبدم ساعت به ساعت هی مکرّر می کند
هوش مصنوعی: اگر قیامتی وجود دارد، این اتفاق در حقیقت شوری است که هر لحظه صدای آن به گوش می‌رسد و به طور مداوم تکرار می‌شود.
نشئه ی عشق حسین گویا به مزمر مضمر است
کاین چنین مست و خرابم بانگ مزمر می کند
هوش مصنوعی: عشق حسین به من حالتی خاص و عمیق بخشیده است، به گونه‌ای که من به شدت شیدا و نابود شده‌ام و این حالت مستی و شوریدگی در من به وضوح حس می‌شود.
بند بند نی بسوزد بندبندم دمبدم
چون حکایت از لبان خشگ اصغر می کند
هوش مصنوعی: هر بار که نی دچار آتش می‌شود، آتش آن به تدریج جانم را می‌سوزاند؛ چراکه یادآوری می‌کند از لب‌های خشک و بی‌صدا و دردناک اصغر و دلتنگی‌هایش حکایت می‌کند.
در میان سور و شادی صور ماتم می دمد
پاره پاره قاسم از شمشیر و خنجر می کند
هوش مصنوعی: در میان جشن و سرور، ناگهان صدای غم و اندوه بلند می‌شود؛ قاسم، که به خاطر جنگ کشته شده، در میان خنجر و شمشیر درهم شکسته قرار دارد.
نوعروس زار او بر ناقه می سازد سوار
داغدیده مادرش را تیره معجر می کند
هوش مصنوعی: عروس جوان با دل‌درد و غم، بر شتر سوار می‌شود و به یاد مادر از دست رفته‌اش حالتی غم‌انگیز به خود می‌گیرد.
امّ لیلا این گمان از بخت خود هرگز نداشت
کاسمان او را جدا از وصل اکبر می کند
هوش مصنوعی: ام‌لیلا هرگز تصور نمی‌کرد که سرنوشتش او را از اکبر دور کند و به جدایی دچار سازد.
آب گوهر را مکید اکبر ز تاب تشنگی
چاره ی این تشنگی دل را پُر آذر می کند
هوش مصنوعی: اکبر برای رفع تشنگی خود، آب جواهر را می‌نوشد و این عطش دلش را به آتش می‌کشاند.
گشت یاقوت لبش آبی ز تاب تشنگی
فاش می گویم ولی این را که باور می کند
هوش مصنوعی: لب‌های او به رنگ یاقوت درآمده و احساس تشنگی‌اش را به وضوح نشان می‌دهد، اما می‌گویم که کسی به این حقیقت باور نخواهد کرد.
در لب آب روان روح روان شاه دین
تشنه لب سر می دهد با تشنگی سر می کند
هوش مصنوعی: در کنار آب جاری، روح پادشاه دین که تشنه است، با عطش خود دست و پنجه نرم می‌کند و در نهایت تسلیم می‌شود.
زینب غمدیده کی بودش خبر از بخت خویش
کز غم مرگ برادر تیره معجر می کند
هوش مصنوعی: زینب، که در اندوهی عمیق به سر می‌برد، هیچ آگاهی از سرنوشت خود ندارد و به خاطر مرگ برادرش، محجبه و غمگین شده است.
ای فلک ظلمی که کردی بر عزیزان خدا
کافری کی این چنین ظلمی به کافر می کند
هوش مصنوعی: ای آسمان، چه ظلمی بر بندگان خدا روا داشتی! آیا کافر نیز چنین ستمی را بر کافران روا می‌دارد؟
زین مصیبت گر بگرید فاش چشم مصطفی
سیل اشکش سر بسر روی زمین تر می کند
هوش مصنوعی: اگر چشمان مصطفی از این مصیبت به طور آشکار بگرید، سیل اشک های او تمام زمین را خیس می‌کند.
آه از آن ساعت که در روز جزا خیرالنساء
شکوه از این ماجرا در پیش داور می کند
هوش مصنوعی: ای کاش زمانی که در روز قیامت، بهترین زنان (حضرت فاطمه) از این ماجرا شکایت می‌کند، فراموش نکنیم که چه بر سرمان آمده است.
تا «وفایی» نوحه خوان از بهر شاه کربلاست
کی دگر تشویش و بیم از خوف محشر می کند
هوش مصنوعی: نوحه‌خوان وفایی به یاد شاه کربلا می‌خواند و دیگر هیچ نگرانی و ترسی از روز قیامت ندارد.