گنجور

شب

دست بر زلفش زدم، شب بود، چشمش مست خواب
برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب
گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست بر زلفش زدم، شب بود، چشمش مست خواب
برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب
هوش مصنوعی: در شب، به زلف او دست زدم و وقتی چشمش خواب‌آلود بود، با احتیاط برقع را از روی صورتش کنار زدم تا صبح طلوع کند و نورش را به چهره‌اش بیاورد.
گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب
هوش مصنوعی: به او گفتم که خورشید طلوع کرده، بیدار شو. او پاسخ داد: «تا من بیدار نشوم، چگونه می‌تواند آفتاب بلند شود؟»

حاشیه ها

1393/09/16 22:12
عزیز آلی

دست بر زلفش زدم...

1399/05/23 12:07
د. ق. مصلح بدخشانی

دست بر زلفش زدم، شب بود و چشمش مست خواب