گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح

چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد
سپاه شب به هزیمت چو دود بگریزد
عروس خاوری از پرده برنیامده چرخ
همه جواهر انجم به پای او ریزد
بجز زمرد رخشنده ستاره صبح
که طوق سازد و بر طاق نصرت آویزد
شب فراق چه پرویزنی بود گردون
که ماهتاب به جز گرد غم نمی‌بیزد
به جان شکوفه صبح وصال را نازم
که غنچه دل ازو بشکفد به نام ایزد
به عشق‌های جوانانه حسرتم، آری
چگونه یاد جوانی هوس نینگیزد
متاع دلبری و حال دل سپردن نیست
وگرنه پیر از عاشقی نپرهیزد
صفای عشق و محبت گر از جوان یا پیر
به مردمی که به نامردمی نیامیزد
تو شهریار به بخت و نصیب شو تسلیم
که مرد راه به بخت و نصیب نستیزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1394/04/11 04:07
عماد

در مصرع دوم بیت ششم وزن رعایت نشده است. بنظر میرسد پس از کلمه ی پیر یک کلمه ی دیگر بوده که ثبت نشده است. البته جاهای زیادی این شعر به این صورت دیده شده، که درهرصورت این اشتباه وزنی را توجیه نمیکند. تقاضا دارم پس از بررسی اصلاح نمایید.
تلاشتان را تحسین میکنم.

1394/08/27 22:10
سیمین

اصلاح مصرع دوم بیت ششم :
وگرنه پیر "هم" از عاشقی نپرهیزد
که وزن رعایت خواهد شد . بنده به کناب مجموعه اشعار شاعر مراجعه کردم .

1394/08/27 22:10
سیمین

یا مراجعه به کتاب " مجموعه اشعار" شاعر مصرع دوم بیت ششم را این گونه اصلاح می کنم :
وگرنه پیر " هم " از عاشقی نپرهیزد .

1394/08/28 00:10
parham

salam
mamnon

1394/08/28 09:10
Mir Mohammad Ali Talpur

The Most Valuable site for Persian Poetry.