گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
هوش مصنوعی: از تو شکایت می‌کنم ای ناله‌ای که هیچ اثر نداشتی، هرچند او قلبش را از سنگی که تو داشتی جدا کرد، تو هیچ تقصیری نداشتی.
شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
هوش مصنوعی: ای چشم، از این اشک‌های خونین شرمنده‌ام که به خاطر تو کور شدم و نتوانستم به زیبایی او خوب نگاه کنم.
ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
هوش مصنوعی: ای مرگ، اگر روزی بند زلفی که به آن دل بسته‌ام در دستانم بیفتد، حتی اگر وعده‌ات را به قیامت بگذارم، تو هرگز تأخیر نکردی.
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
هوش مصنوعی: آه از تو ای معشوقی که روش‌های کشنده‌ات باعث ستم به عاشقان می‌شود. تو سرنوشت و قضا را به دست داری و هیچ تغییری در آن نمی‌دهی.
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی
هوش مصنوعی: منده جان را در آغوش تو با مشکل رو به رو هستم، ای مشاور خردمند! زیرا تو هرگز در قید و بند جنون گرفتار نشده‌ای.
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
هوش مصنوعی: عشق با سرنوشت همراه شد و زندگی‌ام را سامان داد. برو ای عقل و تدبیر، که هیچ کمکی به من نکردی.
خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
هوش مصنوعی: زیبایی تصویر من براساس قدرت خلاقیت تو، ای قلم خیال، باعث می‌شود که نتوانی به درستی من را منتقل کنی.
چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
هوش مصنوعی: ای یوسف مصری، چه افتخاری در این سلطنت داری، اما چرا دیگر حال پدر پیر را نپرسیدی؟
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
هوش مصنوعی: شهریار، تو با قدرت کلام و قلم خود در تمام جهان، قلبی را پیدا نکردی که نتوانسته باشی به دست بیاوری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1393/11/05 00:02
سینا

این‏ ‏شعرو‏ ‏استاد‏ ‏به‏ ‏زیبایی‏ ‏هرچه‏ ‏تمامتر‏ ‏سروده‏ ‏اند‏ ‏تمامی‏ ‏کلمات‏ ‏این‏ ‏غزل‏ ‏از‏ ‏سرچشمه‏ ‏عشق‏ ‏بر‏ ‏دل‏ ‏شاعر‏ ‏نازل‏ ‏و‏ ‏جاری‏ ‏ده‏ ‏ض

1394/06/24 17:08
امید نامداری

استاد شهریار یاد تو در دلم همیشه پابرجاست .روحت غرق رحت باد .بسیار زیبا بود

1396/09/04 15:12
Ali

لطفا معنی و مفهوم کامل این شعرو (نالم از دست تو)بزارید ممنون.

سلام بر روح بلندت استاد دلها.استاد شهریار.مایه عزت وافتخار هر فارسی زبانی.
و سلام بر شماها که زحمت تصویر کشیدن این اشعار را کشیدید
زنده باشید و پایدار و سرشار از عشق و تندرستی.
امین

1398/01/04 16:04
علیرضا پورمند

شهریار حقیقتا از تبار حافظ و سعدی و بسیار بالاتر از شعرای معاصر خود و شعرای زمان ماست.

1398/01/04 19:04
..

درود علیرضای گرامی
به گمانم اگر زنده‌یاد شهریار صرفا اشعار ترکی می‌سرود، جایگاه هنری بالاتری می‌داشت..
اشعار ترکی او بسیار زیبا و دلنشین است

1398/09/24 21:11
حسین جباری

.... عزیز
در تعجبم از نظرتون مبنی بر جایگاه بهتر داشتن استاد شهریار در صورت فقط ترکی سرودن! اون هم ذیل این غزل زیبا، حیف نیست لذت خوندن این غزل رو کم میکنید....؟

1399/04/04 18:07
یک اذری زبان یعقوب

این از افتخارات شهریار شیرین سخن است که باوجود سرودن اشعارناب به زبان مادری مانند حیدربابایه سلام به زبان فارسی هم غزل های نغزسروده است من اذری زبان هستم وبه همان اندازه که از خواندن حیدربابایه سللم لذت میبرم ازشنیدن این غزل هم که یاداور غزل های حافظ بزرگ است لدت بردم بقول دوستمان حیف است حلاوت خواندن این اشعار را با پیش کشیدن مسایل دیگر زایل کنیم«هنر مرز ندارد»